نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۰ - خراج خواستن دارا از اسکندر
بیا ساقی آن جام آیینه فام
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۲
با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ما
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰
آنی که از تو حرف جفا می توان شنید
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۵
مگسی گفت عنکبوتی را
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹
مقیدان تو از یاد غیر خاموشند
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۷۲
آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۸
چو باشم سر بزانو مانده شب در فکر یار خود
سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۶
دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۷
محتسب گر بدر میکده مانع نشود
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۶
دمبدم در عاشقی دل را زیانی می شود
منوچهری دامغانی : مسمطات
در وصف صبوحی
آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۱
این باد ز طرف چمن کیست که داند
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
مردم ز عیش گلشن دنیا چه دیده اند
حزین لاهیجی : چمن و انجمن
بخش ۴ - از خوان وصال به سرانگشت خامه نمکی چشیدن و عرض نیاز را به بساط خطاب کشیدن
عجب نبود که گردی دستگیرم
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸
مرغ دلم به حلقه ی مویی نهاده رخ
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
که تنگ دوخت عفی الله قبای تنگ ترا
ملا احمد نراقی : باب چهارم
حق معلوم و حق حصاد
چهارم: حق معلوم و حق حصاد و حد او و اولی عبارت است: از آنچه که آدمی با خود قرار بگذارد که هر روز، یا هر هفته، یا هر ماه و یا هر سال، از مال خود به فقرا بدهد یا صله رحم به جا آورد، غیر از آنچه واجب است.
نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت آگاهی به احکام در تجارت
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> مَنِ اِتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ اِرْتَطَمَ فِي اَلرِّبَا
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۱
زان شکرین لب گر شبی کردم شکار بوسه‌ای
هاتف اصفهانی : ماده تاریخ‌ها
شمارهٔ ۴۰
گوهر این نه صدف آقا عزیز