انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر
مست شبانه بودم افتاده بی‌خبر
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۹۶
میراث منه مهر و بفا وَرزییِنْ
مجیرالدین بیلقانی : قصاید
شمارهٔ ۴۳
نداست سوی من از دل به هر نفس صد بار
سنایی غزنوی : طریق التحقیق
فصل فی ذکر القلب والتخلص فی العقل
اندرین ملک پادشاه‌، دلست
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۴
بازم از چشم آنسوار سرکش خونخوار رفت
سعدی : غزلیات
غزل ۸۴
ز من مپرس که در دست او دلت چونست
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۶
هر که یک لحظه حدیث غم من گوش کند
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۸
امشب از مستی به پای خم چو خشت افتاده ام
جلال عضد : رباعیّات
شمارهٔ ۵۴
ای یافته بر صدر کرم تمکینی
اهلی شیرازی : تواریخ
شماره ۳۶ - تاریخ ولادت
زهی فرخنده مولودی که کردست
نصرالله منشی : مقدمهٔ نصرالله منشی
بخش ۲۵ - حکمت همیشه عزیز بوده است، خاصه بنزدیک ملوک و اعیان
و اگر در تقریر محاسن این کتاب مجلدات پرداخته شود هنوز حق آن بواجبی گزارده بیاید، لکن ابرام از همه حد بگذشت و از آن موضع که بذکر نوشروان رسیده آمده ست تا اینجا سراسر حشو است و با سیاقت کتاب البته مناسبتی ندارد؛ اما غرض آن بود تا شناخته گردد که حکمت همیشه عزیز بوده است، خاصه بنزدیک ملوک و اعیان، و الحق اگر دران سعیی پیوسته آید و موونیی تحمل کرده شود ضایع و بی ثمرت نمانده ست، زیرا که معرفت قوانین سیاست در جهان داری اصل معتبر است و بقای ذکر بر امتداد روزگار ذخیرتی نفیس، و بهربها که خریده شود رایگان نماید.
جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۳۷ - وله
ای چهره و لعل تو یکی نور و یکی نار
عطار نیشابوری : دفتر دوم
درخبردادن صاحب اسرار فرماید
یکی گفتست از پیران اسرار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۹
دوری ز برادرِ نه صادق بهتر
محیط قمی : هفت شهر عشق
شمارهٔ ۹۲ - موشّح به نام نامی حضرت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
یار چون تیغ کشد، گو سپر اندازی به
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة النبأ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۹۵ - نصیر الدّین طوسی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ فخر الحکما و مؤیّد الفضلا، نصیر الملّة و الدّین محمد بن حسن الطوسی. بعضی گفته‌اند که اصل وی از طوس مِنْتوابع شهر قم بوده و همشیره زادهٔ حکیم فاضل باباافضل کاشی است وبعضی گفته‌اند از جهرود مِنْاعمال قم است و در طوس خراسان متولد شده. به هر حال قدوهٔ محققین و زبدهٔ مدققین است. علوم حکمیه را از فرید الدین داماد که او تلمیذ صدرالدین سرخسی و او تلمیذ افضل الدین عیلانی و او تلمیذ ابوالعباس ریوکری و او تلمیذ بهمنیار، از تلامذهٔ شیخ الرّئیس ابوعلی سینای مشهور است تحصیل کرده. گویند خواجه با صدر الدین قونیوی معاصر و در بدو حال او را منکر و میان ایشان مکاتیب و منازعهٔ علمی بوده. بالاخره خواجه به علم او اقرار آورده. مدتها با هلاکوخان به سر برده و تعظیم و تکریم دیده. روزی خواجه به خان گفت که چنان به خاطرت نرسد که ترا از احترام من بر من منتی است چرا که تو به حشمت از سلطان سنجر بیش نیستی و او حکیم خیام را با خود بر یک تخت می‌نشانید و حال آنکه من در علم و فضل از خیام زیاده‌ام و به خدمت تو تن در داده‌ام. غرض، حالات آن جناب در تواریخ مسطور است و تصنیفات وی مشهور. از جمله: اوصاف الاشراف در سلوک و انصاف و شرح اشارات شیخ رئیس در حکمت و شرح کلمات بطلمیوس در نجوم و اخلاق ناصری که به نام ناصرالدّین قهستانی نوشته. مدت هفتاد و هفت سال عمر یافته و در سنهٔ ششصد و هفتاد و دو به ریاض رضوان شتافته. گاهی شعری می‌فرموده. از اشعار آن جناب است:
سراج قمری : از ترکیبات
شمارهٔ ۲
کسی کاو عقل دور اندیش دارد
نظام قاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۱ - خواجه محمد فیروز آبادی فرماید
ازمنش بیموجبی یار ار غباری بردلست
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
رنگ رخ تو از رخ گل رنگ ببرد