ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۰۱
دوست کهن را دوست نو گیر، چه دوست کهن چون می کهن است که هر چند کهنهتر، به خورش شهریاران بیشتر شایسته و سزاوار. خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
سرخ تر ، سرخ تر از بابک باش !
روح ِ بابک در تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۹
شبخیز باش که کار روا باشی. فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۹
گریة خونین نداند هر که چشمی تر کمند رشیدالدین میبدی : ۹۷- سورة القدر- مکیة
النوبة الاولى
قوله: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
از خوی کریم تو گنه گشت فراموش مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸
زهی بزم خداوندی، زهی میهای شاهانه جامی : سلامان و ابسال
بخش ۵۷ - حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام
یوسف کنعان چو در زندان نشست صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۸۶ - الطمس
دگر طمس ار که سیرت در علوم است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۳
در عشق نه پستی نه بلندی باشد عطار نیشابوری : سی فصل
بخش ۱۱
محمد چون ز پیش خلق برخاست اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۸
از پرسش دوستان قدم باز مگیر مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۷
صوفیان آمدند از چپ و راست امیرخسرو دهلوی : مطلعالانوار
بخش ۱ - از مناجاتها
ای دو جهان ذرّهٔ از راه تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۵
شرم و ننگ بدرا، روان خویش به دوزخ مسپار. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰
تا هوای طوبی قد تو دارد جان ما رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۹ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة. مفسّران گفتهاند که: این آیت در شأن شهداء بدر و احد فرود آمد. شهداء بدر چهارده کس بودند، ازیشان شش کس مهاجراند: مهجع بن عبد اللَّه مولى عمر بن خطاب، و هو اوّل قتیل قتل یوم بدر، و عبید بن الحرث، و عمیر بن ابى وقاص، و ذو الشمالین عبد عمرو بن نضلة، و عقیل بن بکیر، و صفوان بن بیضا. و شهداء احد هفتاد کس بودند. ازیشان پنج کس مهاجران: حمزة بن عبد المطلب، مصعب بن عمیر، عثمان بن شماس، عبد اللَّه بن جحش، سعد مولى عتبة بن ربیعة. دیگر همه انصار بودند که در راه خدا، از بهر خدا کشته شدند، و از رب العزة بایشان نواختها رسید و کرامتها دیدند. ارواح ایشان در شکم مرغان بهشتى تا در مرغزار بهشت پرواز مىکنند، و از آن میوههاى بهشتى مىخورند، و آن گه قرارگاه ایشان قندیلهاى زرین در زیر عرش ملک. ایشان چون این نواخت و این کرامت دیدند و یافتند، قالوا: یا لیت قومنا یعلمون ما نحن فیه من النّعیم. گفتند: اى کاشک کسان ما که در دنیااند از احوال ما خبر داشتندى، و این نواخت و کرامت و این جاى خوش و این ناز و نعیم که ما داریم بدانستندى، بودى که ایشان نیز جهاد کردندى تا باین روز دولت و شادى رسیدندى. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۹۲
یار شدم، یار شدم، با غم تو یار شدم نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۹۶
مطرب گل دمید در نی دم ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۴
با آن مرد کجا پدر و مادر از او آزرده و ناخشنودند همکار مباش کت داد به دوبار ندارد - هیچت با آن کس دوستی و دوشارم مباد.
فقرۀ ۱۰۱
دوست کهن را دوست نو گیر، چه دوست کهن چون می کهن است که هر چند کهنهتر، به خورش شهریاران بیشتر شایسته و سزاوار. خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
سرخ تر ، سرخ تر از بابک باش !
روح ِ بابک در تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۹
شبخیز باش که کار روا باشی. فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۹
گریة خونین نداند هر که چشمی تر کمند رشیدالدین میبدی : ۹۷- سورة القدر- مکیة
النوبة الاولى
قوله: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
از خوی کریم تو گنه گشت فراموش مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸
زهی بزم خداوندی، زهی میهای شاهانه جامی : سلامان و ابسال
بخش ۵۷ - حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام
یوسف کنعان چو در زندان نشست صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۸۶ - الطمس
دگر طمس ار که سیرت در علوم است مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۳
در عشق نه پستی نه بلندی باشد عطار نیشابوری : سی فصل
بخش ۱۱
محمد چون ز پیش خلق برخاست اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۸
از پرسش دوستان قدم باز مگیر مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۷
صوفیان آمدند از چپ و راست امیرخسرو دهلوی : مطلعالانوار
بخش ۱ - از مناجاتها
ای دو جهان ذرّهٔ از راه تو ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۵
شرم و ننگ بدرا، روان خویش به دوزخ مسپار. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰
تا هوای طوبی قد تو دارد جان ما رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۹ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة. مفسّران گفتهاند که: این آیت در شأن شهداء بدر و احد فرود آمد. شهداء بدر چهارده کس بودند، ازیشان شش کس مهاجراند: مهجع بن عبد اللَّه مولى عمر بن خطاب، و هو اوّل قتیل قتل یوم بدر، و عبید بن الحرث، و عمیر بن ابى وقاص، و ذو الشمالین عبد عمرو بن نضلة، و عقیل بن بکیر، و صفوان بن بیضا. و شهداء احد هفتاد کس بودند. ازیشان پنج کس مهاجران: حمزة بن عبد المطلب، مصعب بن عمیر، عثمان بن شماس، عبد اللَّه بن جحش، سعد مولى عتبة بن ربیعة. دیگر همه انصار بودند که در راه خدا، از بهر خدا کشته شدند، و از رب العزة بایشان نواختها رسید و کرامتها دیدند. ارواح ایشان در شکم مرغان بهشتى تا در مرغزار بهشت پرواز مىکنند، و از آن میوههاى بهشتى مىخورند، و آن گه قرارگاه ایشان قندیلهاى زرین در زیر عرش ملک. ایشان چون این نواخت و این کرامت دیدند و یافتند، قالوا: یا لیت قومنا یعلمون ما نحن فیه من النّعیم. گفتند: اى کاشک کسان ما که در دنیااند از احوال ما خبر داشتندى، و این نواخت و کرامت و این جاى خوش و این ناز و نعیم که ما داریم بدانستندى، بودى که ایشان نیز جهاد کردندى تا باین روز دولت و شادى رسیدندى. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۹۲
یار شدم، یار شدم، با غم تو یار شدم نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۹۶
مطرب گل دمید در نی دم ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹۴
با آن مرد کجا پدر و مادر از او آزرده و ناخشنودند همکار مباش کت داد به دوبار ندارد - هیچت با آن کس دوستی و دوشارم مباد.