عبارات مورد جستجو در ۲۱۵۹ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸
از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما
در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی
ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما
بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند
صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما
طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی
هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵
کمان طالع ما تیر برنمی تابد
مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما
درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر
که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما
قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک
ترسم از شرم زمین، آب شود دانه ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵
رنگ بیدار شدن، گل نکند از بختم
که پدید آمده چون صورت دیبا در خواب
بر نیاید چون ز گل صد آرزوی عندلیب؟
کز وفا، یک ساله راه آمد به کوی عندلیب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
بی دیدن رخسار تو سرچشمه خواب است
ما را ز جفای ره امید برآورد
خضری که درین بادیه دیدیم، سراب است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۸۷
چین پیشانی ارباب غم از شادی ماست
صد گره در دل زنجیر ز آزادی ماست
ما چو گل، دست در آغوش خرابی داریم
خارخار عبثی در دل آبادی ماست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
همچو نرگس، مدت عمرم به بیماری گذشت
روزگارم همچو گل، در سینه افگاری گذشت
تخم امیدم چو قارون در طلسم خاک ماند
آب را در مزرعم کار از هواداری گذشت
ترک عادت از محالات است نزد اهل هوش
آسمان کی می تواند از ستمکاری گذشت
نام طغرا ماند از طرح سخن، در شش جهت
گرچه عمرش چون نگین در چاردیواری گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۷
کارم ز نارسیدن کشتی به جان رسید
تا ناخدا رسد، به خدا می توان رسید
دلسرد این چمن نشود از چه تیره بخت؟
تا داغ لاله گرم کند جا، خزان رسید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۰
ز نهال قسمت ما، گل عیش چون زند سر؟
که خزان رسید و بویی ز بهار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۰
پیغام نگار ما نیامد
بویی ز بهار ما نیامد
رقصی که پسند شعله گردد
از دست شرار ما نیامد
شب هاله صفت میان گشودیم
آن مه به کنار ما نیامد
در کارگه زمانه، کردیم
کاری که به کار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۴
در ساز فغانم ره آواز غلط شد
از زمزمه ام نغمه دمساز غلط شد
پیچید صدا در چمن از نغمه بلبل
چندان که رگ گل به رگ ساز غلط شد
در باغ تمنا چو گشودیم پرو بال
از هر طرف اندازه پرواز غلط شد
درمانده اصلاح غلط زار سلوکم
هرجا پی اصلاح شدم، باز غلط شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸
لبت چگونه دلم را به وعده شاد ندارد
که قفل غنچه کلیدی به غیر باد ندارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۲
این یک دم نابود، چه باشد چه نباشد
با آتش ما دود، چه باشد چه نباشد
فلک بی جور خلق از شیوه رفتار می ماند
درشتی گر نباشد، آسیا از کار می ماند
کشد چون آفتاب از کوی آن مه پا به ناچاری
نگاهش همچو کاه زرد بر دیوار می ماند
در آهنگ ندامت، طرز خاموشی نمی دانم
لبم گر خاک گردد، بانگ استغفار می ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۰
دل داده ام به یار، ببینم چه می شود
بستم به شعله خار، ببینم چه می شود
شور جنون زیاده شد از موسم خزان
در فصل نوبهار ببینم چه می شود
سر رشته امید، برون رفته از کفم
درهم شده ست کار، ببینم چه می شود
جان را بغل بغل هوس داغ چیدن است
رفتم به لاله زار، ببینم چه می شود
گفتا قرار مرگ بده در جفای عشق
مردم ازین قرار، ببینم چه می شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۳
نکنم باور ازان سست وفا، عهد وصال
دست بر مصحف اگر بهر قسم بگذارد
من و اندیشه آن سرو که در باغ خرام
فتنه می روید از آنجا که قدم بگذارد
راه اسلام غلط نیست، ز پیمودن کفر
باز می گردم اگر شرم صنم بگذارد
حالیا کآتش ایجاد به ما زد، چه کرم؟
کرم آن بود که ما را به عدم بگذارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۶
در کف امید ما شد ساغر سرشار خشک
شد گلوی شیشه ما چون لب بیمار خشک
صحبت تردامن و زاهد نمی چسبد به هم
گل نمی گیرد به خود، هرگه بود دیوار خشک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶
آن وحشی ام که هرگز، آرام را ندیدم
با دانه برنخوردم تا دام را ندیدم
دل گفت آن پریوش، استاده بر لب بام
رفتم به کوچه گردی، آن بام را ندیدم
در راه کعبه وصل، کز هر طرف صفا بود
کردم چو آینه سعی، احرام را ندیدم
گفتا که می فرستم، یک بوسه ات به پیغام
من بوسه از که گیرم، پیغام را ندیدم
رفتم به دشت کآید بهرام گور پیشم
گوری به پیشم آمد، بهرام را ندیدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
گل و می از لب و رخساره اش می ریخت هرجانب
شکستن داشت امشب توبه ام، بیهوده نشکستم
بلندیهای همت، کار خود را می کند آخر
نخواهد داشت دوران این چنین در پایه پستم
گشودم چشم تر بر سفره قسمت حباب آسا
ندیدم چیز دیگر، مشت آهی در گره بستم