عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵
بر یاد رخش چون رود از دیده من آب
صد باغ توان داد به یک چشم زدن آب
آب از مژه رو کرد به من، آه چه سازم
گر وانشود همچو حباب از سر من آب
با آن رخ شاداب به گلشن چو درآیی
از سایه روی تو خورد سرو و سمن آب
زاهد نشود قابل پابوس خم می
چون شیشه، گر از باده کشد دست و دهن آب
گر شهرت تردامنی گل شنود خاک
هرگز نگذارد که درآید به چمن آب
سرچشمه این بادیه را خضر بلد نیست
برداشتمی کاش چو گوهر ز وطن آب
تر شد ره گوشم ز غزلخوانی طغرا
هرگز نشنیدم که برآید ز سخن آب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵
سهل باشد همت ساقی، گر از مینا گذشت
همچو کشتی می توان لب تشنه از دریا گذشت
می دهد امروز دورانش به یاد حادثات
آنچه خواهد آرزویش در دلم فردا گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۶
چو گردباد، دلم رهنمای خود نشناخت
ازین جریده روی مدعای خود نشناخت
شناخت طرز کرم را کسی که چون دریا
کفی به خیر گشود و گدای خود نشناخت
سرودخوانی مطرب ز عندلیب مجوی
که همچو آب، مقام صدای خود نشناخت
شدم خفیف ز بالانشینی گردون
به این سیاه چه سازم که جای خود نشناخت
چگونه راه شناس غمت شود طغرا
که پای خود ز سر و سر ز پای خود نشناخت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۰
ساقی دوران عبث چیده ست نه مینا قطار
گر قدح این است، در صد بزم یک مینا بس است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴
آخر شدن حسن بتان، اول داغ است
پیدا شدن شام، دم صبح چراغ است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۱
گشت عمر بخت ما، در رنگ مخمل، صرف خواب
حیف کاین نگشوده مژگان، ذوق بیداری نیافت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۶
فتاد بقعه تقوی، شرابخانه سلامت
شکست توبه، سر باده مغانه سلامت
ز سنگ حادثه کزوی هزار ساز شکسته
اگر به چنگ زیانی رسد، چغانه سلامت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۰
از وعده وصل تو وفا را خبری نیست
مردیم ز هجران و قضا را خبری نیست
راه غم جانان به ره مرگ شبیه است
طی می شود این جاده و ما را خبری نیست
از بیخبران بود، به هر کس که رسیدیم
تنها نه همین ما و شما را خبری نیست
خوش باش دلا، کامشب ازان دست نگارین
صد بوسه گرفتیم و حنا را خبری نیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۴
مجموعه تپش، دل محنت سرشت ماست
دیباچه کتاب الم سرنوشت ماست
آتش چگونه از سر ما واشود به آب
چون لاله، داغ سوختگی در سرشت ماست
ما دلخوشیم از آنکه به ما گرم برخورد
دوزخ اگر فسرده نگردد، بهشت ماست
ما تخمکار دشت ریاییم همچو زهد
تسبیح سبز، دانه چندی ز کشت ماست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
مگو که آینه بیداری ابد دارد
ندیدن رخت ایام خواب آینه است
صفاپذیر کند خاک را ز نقش قدم
زمین جلوه گهش در حساب آینه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۷
آسوده دلی بر من بیتاب حرام است
بر روز سیاهم شب مهتاب حرام است
پروانه شب از بستر آرام گریزد
تا شمع نیاسوده، برو خواب حرام است
من همچو سبو، دست گرفتم به در گوش
آن روز که گفتند می ناب حرام است
کام طلب از چشمه و جو تر نتوان کرد
تا لب به محیطی نرسد، آب حرام است
ما تهمت آرام، به دشمن نپسندیم
در ملت ما، کشتن سیماب حرام است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
ما چو مینای شرابیم و فلک همچو قدح
روز و شب گردش او بهر نگونساری ماست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۹
تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
آب را از چشمه باید راه جو پرسید و رفت
کوچه تابوت اگر آمد درین راهت به پیش
تا به منزل می توانی سایه وش خوابید و رفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۰
سایه گرد تیغ بیدم،طالع بسمل کجاست
دشنه سوسن به پهلو می رسد، قاتل کجاست
کس نمی بینم که خالی باشد از دیوانگی
در جنون آباد گیتی، آدم عاقل کجاست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۱
دلم ز قید پریدن همیشه آزاد است
دو بال بر تن من، چون دو دست صیاد است
شود ز سایه تصویر، با زمین یکسان
عمارت دل ما بس که سست بنیاد است
کسی نماند که از جور آسمان نگریست
به آدم آنچه رسیده ست، وقف اولاد است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
از مقام ریشه و پیوند می باید گریخت
چون صدای نی ز چندین بند می باید گریخت
خویشها دارند چون زنبور، دایم نیشها
خویش را خواهی، ز خویشاوند می باید گریخت
گر نداری ای چمن، تاب سواران خزان
تا به آن جایی که می تازند، می باید گریخت
ما غریبان را زنی چون دختر رز لایق است
از زنی کورا شود فرزند، می بایدگریخت
تا به کی طغرا به غارت می دهی مضمون نو؟
زین کهن دزدان معنی بند می باید گریخت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۱
مستم گرفت شحنه، مخور غم که چون گرفت
انگار کن که دیوزدی را جنون گرفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۲
سیاره طالع اسیران
همرقص کبوتران چاهی ست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۳
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۰
دهد گردون عوض یک دسته خارم
اگر گلدسته ای از دست من رفت