عبارات مورد جستجو در ۳۰۱۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۷
چنان کز بهر آتش، سنگ و آهن را زنی برهم
دو عالم را به یکدیگر زدم از بهر دیدارش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۱
باده وقتی مزه دارد که تو باشی در بزم
بی لب لعل تو از گردش پیمانه چه حظ؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۴
قافله اشک و آه، از همه سو ریز کرد
شکر که افتاده است راه تمنا وسیع
تنگدلی چیده اند بر سر هم تا فلک
گرچه نماید به چشم، عرصه دنیا وسیع
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۵
بس که از سنگینی جان، کنده پای خودیم
عمرها چون آسیا گشتیم و در جای خودیم
چون بط می می دویم از بهر کام دیگران
عشرت افروز حریفان، محنت افزای خودیم
هر طرف صد داغ حسرت بر تن ما ریخته
اشک ریزان همچو طاووس از تماشای خودیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۸
شورشی از هایهای گریه می خواهد دلم
یک نمکچش از صدای گریه می خواهد دلم
زیستن بی گریه دشوار است بر ارباب درد
زندگی تا انتهای گریه می خواهد دلم
سرکشی دارد ز چشم اشکبارم هر نفس
ناله را زنجیر پای گریه می خواهد دلم
دل به چندین دانه اشک از دیده ام راضی نشد
خرمنی در آسیای گریه می خواهد دلم
رهنمای خنده چون ساغر مرا دلچسب نیست
همچو مینا، رهنمای گریه می خواهد دلم
گر نیاید آب از سرچشمه پی در پی، چه حظ؟
گریه دایم از قفای گریه می خواهد دلم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۰
قطره چندی نصیب کام خشکم بیش نیست
چون صدف خود را اگر در قعر دریا افکنم
بر سرم گر افسر شاهی گذارد روزگار
چون کلاه لاله بردارم به صحرا افکنم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۶
دستم نگشت با گل داغ تو آشنا
گلچین بی وقوفم و شرمنده گلم
دل از خیال وصل رخت صدچمن شکفت
آیینه دار موسم آینده گلم
نشناختم که یار کدام است و گل کدام
با آنکه برگ برگ، شناسنده گلم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۱
مجروح چون کلیدیم، ما از زبان مردم
قفل از کجا بیاریم، بهر دهان مردم
چون رشته نهالی، نه ریشه کرد و نی برگ
بردیم اگر نهالی، از گلستان مردم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۰
جز من که داده مادر دهرم ز غصه شیر
کس پرورش نیافته هرگز به دوش غم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۷
چه سان منزل شناس راه دل باشم، که از سستی
کنم گر سعی پیش افتادن از خود، بر قفا افتم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۰
در عزای کوهکن از بس که بر هم خورده اند
کوهها بر سینه می کوبند دایم سنگ هم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۹
دو بوس از لب لعل جانان گرفتن
بود بهتر از صد بدخشان گرفتن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۹۰
می رود بر باد، خاکم از لگدکوب ستم
چون زمین افتاده ام در زیر پای آسمان
حیرتی دارد دلم کآخر چه سان گنجیده است
وسعت آباد ستم، در تنگنای آسمان
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۹۸
به زیر زلف تا کی رویت از عاشق نهان باشد؟
رخی بنما به او، گوهر شناس شبچراغش کن
ز من احوال شمع رفته از محفل چه می پرسی؟
زباندان پر پروانه شو، ز آتش سراغش کن
کند تا فصل گل از بستن در، باغبان توبه
در ایام خزان، یک هفته در زندان باغش کن!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۳
در آتشم فکند که بی دود و دم نشین
غم بر دلم گماشت که رو بی الم نشین
حکم قضا رسید که با وسعت سپهر
در تنگنا همیشه چو نال قلم نشین
فریاد می کند جرس کاروان چرخ
کز شهر عیش بگذر و در دشت غم نشین
مهمان روزگار چو گشتم، نصیب گفت
در آستان خانه چو نقش قدم نشین
قسمت اشاره کرد که در چارسوی دهر
بسیار کش جفا و ستم، لیک کم نشین
دوران زبان گشود که از نقد عافیت
دست تهی چو مردم صاحب کرم نشین
گفتم که جای نیست برای نشستنم
ایام گفت در ته تیغ ستم نشین
طغرا، چو نقش زندگی ات بد نشسته است
بهر نجات، بر سر راه عدم نشین
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۰
طالع برگشته کز وی می رسد ما را شکست
می زند شمشیر، اما در سپاه دیگران
گل به روی کار ما گرد کسادی می خورد
برزمین هرگز نمی ماند گیاه دیگران
بر نمی تابد دلم، می بایدش واریختن
می خورم چون دلو اگر آبی ز چاه دیگران
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳۹
بی برکت است چیزی، کان در شماره آید
یارب مباد هرگز، بوس ترا شماره!
پاکان این چمن را، پیرایه ساز قسمت
چون سرو داده یک دلق، آن نیز پاره پاره
بهر شکست توبه، صد آیه رهنمون شد
هرجا به مصحف گل، کردیم استخاره
ریشت سفید گردید، دندان چه سان بماند
چون صبح گشت پیدا، پنهان شود ستاره
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۵۹
کسی که دیده ور افتاده در سرای وجود
به نیم حجره، قناعت چو مردمک کرده
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۵
جنگ با من دارد ای دل تا طلبکارش تویی
از من آن بدخو چه می خواهد، گرفتارش تویی
ماه من، گفتی چرا افتاده گیسو در پی ام؟
چون نیفتد در پی ات، شمع شب تارش تویی
چون نباشد بی صفا در جنب رویت آفتاب؟
این چمن را او گل زرد است و گلنارش تویی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۹۷
در راه کوی جانان، منت کش بلد نیست
در قاصدی ندیدیم، چون اشک، سر به راهی