عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶
چو نیست در سخن خویش فتح باب مرا
هزار حرف به دل مانده چون کتاب مرا
چنین که چرخ، سحرخیز سردمهری شد
عجب که گرم شود تن به آفتاب مرا
به جوی باغ فتادم، ولی ز بی قدری
چو عکس شاخ درختان نبرد آب مرا
به یاد او چو کنم گریه در سرمستی
چکد به جامه ی بی طاقتی گلاب مرا
چو شمع، بود ز بیداری ام صبا گلچین
نسیم نرگس او کرد مست خواب مرا
به آبروی که خاکم قبول خواهد کرد؟
اگر کسی ندهد غسل در شراب مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷
ز بس آمد به نزدیکم، چو مژگانش نمی بینم
نباشد دور اگر گویم نشد آن نازنین پیدا!
مشو بیهوده بر روی زمین، جویای آسایش
که این گم گشته، چون گنج است در زیرزمین پیدا
قدح کف می گشاید تا رسد دستش به گلبرگی
چو مینا را شود شاخ گلی از آستین پیدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹
ماییم و دیدن گل روی تو ساقیا
دلبستگی به سنبل موی تو ساقیا
از آب حسن، موج به خورشید می زند
جامی که خاک خورده ز کوی تو ساقیا
بی استخاره خرد و بی صلاح هوش
دادیم دل به روی نکوی تو ساقیا
هرگز دلم به چشمه کوثر نمی کشد
تا آب خورده ام ز سبوی تو ساقیا
ما را کند هدایت رجعت به اصل خود
برگشتن پیاله به سوی تو ساقیا
طغرا اگر نهد ز جهان، مست پا به حشر
خواهد نجات یافت به روی تو ساقیا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴
می گزد همچو نغمه خارج
بی قدح، سیر ماهتاب مرا
به تمنای آتشین رویی
می دهد گریه، سر به آب مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶
تازه شد از روی یار، چشم جدا دل جدا
چید گل از نوبهار، چشم جدا دل جدا
وعده چو کردی بیا، کم نه ای از طفل اشک
چند کشد انتظار، چشم جدا دل جدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷
گر بود بند قبا از موی گل باریکتر
می کند همرنگ داغ لاله، پهلوی ترا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸
از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما
در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی
ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما
بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند
صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما
طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی
هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱
کو دم گرمی که سوزد پنبه گوش مرا
شور هشیاری چشاند مغز بیهوش مرا
یاد ایامی که در دولتسرای می فروش
افسری بود از سبوی می، سر دوش مرا
شب که با روی بهارافشان درآمد در بغل
بهتر از صد باغ و بستان کرد آغوش مرا
در گلستان خواندن رویت،سرانگشت ادب
کرد نیلوفر ز مالش، لاله گوش مرا
تا شدم همسنگ طغرا در ترازوی غمت
با جنون صرف می سنجد خرد، هوش مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲
بوسه به پیغام داد و گشت پشیمان
همت او را ببین و طالع ما را!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳
چو رو دهد بر آن شوخ مست، رفتن ما
بود چو شیشه می، خون ما به گردن ما
به سان آینه کز نم به تیرگی افتد
به آب گریه شد از کار، چشم روشن ما
به غیر خار در آخر به ما نمی ماند
اگر چو صحن چمن، گل دمد ز دامن ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵
آن زلف سیه دل سبکپا
یک سر دارد، هزار سودا
بی شمع رخت، نسیم گردید
جلاد چراغ خانه ما
تیغش که به ما سری ندارد
آبی ست که بسته شد ز بالا
دل تاب غمش نداشت امروز
کردیم ذخیره بهر فردا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷
از عکس لب لعلت، پیمانه شود پیدا
وز سایه مژگانت، میخانه شود پیدا
ابر کرم طفلان، بی فیض نمی ماند
چون سنگ به بار آید، دیوانه شود پیدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸
می برد گل رویت، رنگ صد گلستان را
می زند لب لعلت، راه صد بدخشان را
شانه ای نمی باید، سرمه ای نمی شاید
آن دو زلف پیچان را، آن دو چشم فتان را
در بساط خود طغرا، داشت دین و ایمانی
نرد عشق پیش آمد، باخت دین و ایمان را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳
به شب زلف بتان، روز تمام است اینجا
گل رخسار، شفق پرور شام است اینجا
چون حلالم نکند دل، که به فرمان ادب
خواهش وعده دیدار، حرام است اینجا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶
بس که از جوی صفا، شاداب می بینم ترا
همچو عکس شاخ گل در آب می بینم ترا
گر شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
از فروغ چهره در مهتاب می بینم ترا
شبنم بر برگ سوسن خفته می آید به یاد
تکیه چون بر بستر سنجاب می بینم ترا
ساده لوحی بین که دارم از تو چشم دوستی
من که دشمن پرور احباب می بینم ترا
ناز کمتر کن که من در کامجویی قانعم
بس بود، یک بار اگر درخواب می بینم ترا
گریه می آید مرا بر حال طغرا همچو شمع
هر کجا با خوی آتش تاب می بینم ترا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷
ندید مادر ایام، روی شوکت ما
چو طفل اشک، بزرگی نبود قسمت ما
چگونه کام دل ما برآید از گردون
که خرمنش پر کاهی ست پیش همت ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۹
بس که زان گل در دل ما خار نومیدی شکست
سبزه نالان می دمد از خاک دردآلود ما
از بقا رنگی ندارد بر سر آتش سپند
در محبت نیست فرق از بود تا نابود ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰
به تسکین دلم یکسان بود لطف و عتاب او
اگر سرد است اگر گرم، آب ساکن سازد آتش را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸
بس که شد مرغ نگاهم بی گل رویت ضعیف
برنمی تابد ز سستی تهمت پرواز را
ساقیا ته جرعه ای در کاسه طنبور کن
تا کند از پرده بیرون نغمه های راز را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۴
بی قد شمشاد او، دست چنار آمد به درد
بس که می ساید به یکدیگر کف افسوس را