عبارات مورد جستجو در ۲۳۹۴ گوهر پیدا شد:
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۹۳
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲۵ - در استغنای طبع
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۳۱
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۳۹
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۶ - در توصیف قلم و دوات خود
دوات من ز برون جدول و درون دریاست
نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند
عمود صبح ندیدی سواد شام در او
دوات من به دو معنی بدان نشان ماند
رواست کو ید بیضای موسوی است دوات
که خامه نیز به ثعبان درفشان ماند
زبان خامهٔ جوشن در زره بر من
به دور باش سنان فعل و تیرسان ماند
چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات
از آن به خانهٔ زراد خسروان ماند
عنان جیحون در دست طبع خاقانی است
از آن جهت به سمرقند خضرخان ماند
نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند
عمود صبح ندیدی سواد شام در او
دوات من به دو معنی بدان نشان ماند
رواست کو ید بیضای موسوی است دوات
که خامه نیز به ثعبان درفشان ماند
زبان خامهٔ جوشن در زره بر من
به دور باش سنان فعل و تیرسان ماند
چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات
از آن به خانهٔ زراد خسروان ماند
عنان جیحون در دست طبع خاقانی است
از آن جهت به سمرقند خضرخان ماند
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۷
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۱ - در هجو شهر زوری
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۲ - در تقاضای ده شتر از امیر الحاج
ای که هر دم ز تبت خلقت
صد شتر بار مشک در سفرند
گردن اشتران دهی پر زر
به کسانی که سرور هنرند
تا تو اشتر سواری اندر فید
خار و حنظل به فید گلشکرند
پیش اشتر دلی چو خاقانی
یاد تو جز به جام جم نخورند
دوش در ره بماندهاند مرا
اشتری ده که زیر بار درند
اشتری ده ه بار من بکشد
ور فروشم به تازیی بخرند
ور بندهی دهمت صد دشنام
که یکی ز آن به اشتری نبرند
صد شتر بار مشک در سفرند
گردن اشتران دهی پر زر
به کسانی که سرور هنرند
تا تو اشتر سواری اندر فید
خار و حنظل به فید گلشکرند
پیش اشتر دلی چو خاقانی
یاد تو جز به جام جم نخورند
دوش در ره بماندهاند مرا
اشتری ده که زیر بار درند
اشتری ده ه بار من بکشد
ور فروشم به تازیی بخرند
ور بندهی دهمت صد دشنام
که یکی ز آن به اشتری نبرند
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۸۲
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۸۵
روزی میان بادیه بر لشکر عجم
دست عرب چو غمزهٔ ترکان سنان کشید
دیوان میغ رنگ سنانکش چو آفتاب
کز نوک نیزهشان سرکیوان زیان کشید
میغ از هوا به یاری آ میغ چهرگان
آمد ز برق نیزهٔ آتش فشان کشید
ما عاجز دو میغ که بر دامن فلک
قوس قزح علامتی از پرنیان کشید
من در کمان نظاره که ناگه برید بخت
چون آب در دوید و چو آتش زبان کشید
گفتا مترس ازین گره ناخدای ترس
کاینک خدای کعبه بر ایشان کمان کشید
دست عرب چو غمزهٔ ترکان سنان کشید
دیوان میغ رنگ سنانکش چو آفتاب
کز نوک نیزهشان سرکیوان زیان کشید
میغ از هوا به یاری آ میغ چهرگان
آمد ز برق نیزهٔ آتش فشان کشید
ما عاجز دو میغ که بر دامن فلک
قوس قزح علامتی از پرنیان کشید
من در کمان نظاره که ناگه برید بخت
چون آب در دوید و چو آتش زبان کشید
گفتا مترس ازین گره ناخدای ترس
کاینک خدای کعبه بر ایشان کمان کشید
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۹۱
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۴
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰۷ - در مرثیهٔ وحید الدین پسر عم خود
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۵
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵۳
نه سیل است طوفان نوح است ویحک
من از نوح طوفان سزا میگریزم
ز ارجیش ز انعام صدر ریاست
ز فرط حیا بر ملا میگریزم
چو سیمرغ از آشیان سلیمان
سوی کوه قاف از حیا میگریزم
همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقهام در شنا میگریزم
نمیخواستم رفت ز ارمن ولیکن
ز طوفان بیمنتها میگریزم
خجل سارم از بس نوا و نوالش
کنون زان نوال و نوا میگریزم
به فریادم از بس عطای شگرفش
علیالله زنان از عطا میگریزم
رئیسم ز سیل سخا کرد غرقه
چو موران ز سیل سخا میگریزم
من از نوح طوفان سزا میگریزم
ز ارجیش ز انعام صدر ریاست
ز فرط حیا بر ملا میگریزم
چو سیمرغ از آشیان سلیمان
سوی کوه قاف از حیا میگریزم
همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقهام در شنا میگریزم
نمیخواستم رفت ز ارمن ولیکن
ز طوفان بیمنتها میگریزم
خجل سارم از بس نوا و نوالش
کنون زان نوال و نوا میگریزم
به فریادم از بس عطای شگرفش
علیالله زنان از عطا میگریزم
رئیسم ز سیل سخا کرد غرقه
چو موران ز سیل سخا میگریزم
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۶۸ - در هجو رشید وطواط
این غر غرچه جغد دمن است
نیست او را چو همای اصل کریم
چون کلاغ است نجس خوار و حسود
چون خروس است زناکار و لئیم
هست چون قمری طناز و وقح
هست چون طوطی غماز و ندیم
چون عقاب الجور آرندهٔ جور
چون غراب البین آرندهٔ بیم
نیست در قصر شهان شاهینوار
هست بر کنگرهها کنگر دیم
نیست طغرل شرف و عنقا نام
هست هدهد لقب و کرکس خیم
گه چو دمسیجک از شاخ به شاخ
گاه چون شبپرک از تیم به تیم
رهبر دیو چو طاووس مدام
مایهٔ فسق چو عصفور مقیم
تا که خاقانی بلبل سخن است
اوست چون باشه گه باد عقیم
بس که شد دشمن این باز سپید
تاش چون زاغ سیه گشت گلیم
زود بینام به شمشیر ملک
سر او چون دم خطاف دو نیم
نیست او را چو همای اصل کریم
چون کلاغ است نجس خوار و حسود
چون خروس است زناکار و لئیم
هست چون قمری طناز و وقح
هست چون طوطی غماز و ندیم
چون عقاب الجور آرندهٔ جور
چون غراب البین آرندهٔ بیم
نیست در قصر شهان شاهینوار
هست بر کنگرهها کنگر دیم
نیست طغرل شرف و عنقا نام
هست هدهد لقب و کرکس خیم
گه چو دمسیجک از شاخ به شاخ
گاه چون شبپرک از تیم به تیم
رهبر دیو چو طاووس مدام
مایهٔ فسق چو عصفور مقیم
تا که خاقانی بلبل سخن است
اوست چون باشه گه باد عقیم
بس که شد دشمن این باز سپید
تاش چون زاغ سیه گشت گلیم
زود بینام به شمشیر ملک
سر او چون دم خطاف دو نیم
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۸۱
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۹۰ - در هجو رشید وطواط
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۱۲
پسر، خاندان را بود خانهدار
چو جان پدر شد به دیگر سرای
اگر شیر برجا نماند رواست
ولی عطسهٔ شیر ماند بجای
برون بیشه را شیر به میزبان
درون خانه را گربه به کدخدای
جهان را بنگزیرد از گربه لیک
گزیرد ز شیر نبرد آزمای
که در خانه آواز یک گربه به
که ده غرش شیر دندان نمای
که ده چار دیوار گردد خراب
ز دندان یک موش آفت فزای
نه پرویز پرداخت لنگر بری
چو از خشم بهرام بد کرد رای
چو جان پدر شد به دیگر سرای
اگر شیر برجا نماند رواست
ولی عطسهٔ شیر ماند بجای
برون بیشه را شیر به میزبان
درون خانه را گربه به کدخدای
جهان را بنگزیرد از گربه لیک
گزیرد ز شیر نبرد آزمای
که در خانه آواز یک گربه به
که ده غرش شیر دندان نمای
که ده چار دیوار گردد خراب
ز دندان یک موش آفت فزای
نه پرویز پرداخت لنگر بری
چو از خشم بهرام بد کرد رای
شیخ بهایی : مقطعات
شمارهٔ ۱