عبارات مورد جستجو در ۶۰۰۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۷
در مخالفزار هند از یاد ایران فارغم
هرکجا طرح نفاق افتاد، ایران من است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
همچو نرگس، مدت عمرم به بیماری گذشت
روزگارم همچو گل، در سینه افگاری گذشت
تخم امیدم چو قارون در طلسم خاک ماند
آب را در مزرعم کار از هواداری گذشت
ترک عادت از محالات است نزد اهل هوش
آسمان کی می تواند از ستمکاری گذشت
نام طغرا ماند از طرح سخن، در شش جهت
گرچه عمرش چون نگین در چاردیواری گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۷
کارم ز نارسیدن کشتی به جان رسید
تا ناخدا رسد، به خدا می توان رسید
دلسرد این چمن نشود از چه تیره بخت؟
تا داغ لاله گرم کند جا، خزان رسید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۰
ز نهال قسمت ما، گل عیش چون زند سر؟
که خزان رسید و بویی ز بهار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۳
رسید موسم گل، باده در پیاله کنید
دماغ سوزی این کار، همچو لاله کنید
به آن پری بخورانید یک دو جام دلیر
چو بی خبر شود از خود، به من حواله کنید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱
گر خورد در فوت ما آن گل تاسف، دور نیست
می گزد در ماتم پروانه شمع انگشت خود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۳
سرجوش داغ لاله به جوشم نمی رسد
فریاد بلبلان به خروشم نمی رسد
در کوچه باغ شوق ز بس تند می دوم
آواز پای خویش به گوشم نمی رسد
تا بر کدوی می نخورد سنگ حادثات
گرد زیان به دامن هوشم نمی رسد
گوش دلم به هاتف مینای باده است
الهام زاهدان به سروشم نمی رسد
یکسان به خاک میکده گردیدم و هنوز
دست سبوی باده به دوشم نمی رسد
طغرا، ز گوشمال غم آگه نمی شوم
تا پیچشی به حلقه گوشم نمی رسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۰
پیغام نگار ما نیامد
بویی ز بهار ما نیامد
رقصی که پسند شعله گردد
از دست شرار ما نیامد
شب هاله صفت میان گشودیم
آن مه به کنار ما نیامد
در کارگه زمانه، کردیم
کاری که به کار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷
بس که از چشم تر ما آستین نمناک شد
دست ما در آستین همرنگ برگ تاک شد
آستین برداشتم یک دم ز پیش آب چشم
شام غم تا دامن صبح از کدورت پاک شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۲
به امیدی که چو طفل نگهم بازآیی
تا دم صبح، در خانه چشمم وا بود
طرفه راهی ست ره مرگ که با اینهمه خوف
هرکه دیدیم، درو بی خبر و تنها بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۴
در ساز فغانم ره آواز غلط شد
از زمزمه ام نغمه دمساز غلط شد
پیچید صدا در چمن از نغمه بلبل
چندان که رگ گل به رگ ساز غلط شد
در باغ تمنا چو گشودیم پرو بال
از هر طرف اندازه پرواز غلط شد
درمانده اصلاح غلط زار سلوکم
هرجا پی اصلاح شدم، باز غلط شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷
از خشکسال، رند قدح نوش را چه غم
باغ طرب ز آتش تر آب می خورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸
لبت چگونه دلم را به وعده شاد ندارد
که قفل غنچه کلیدی به غیر باد ندارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۲
این یک دم نابود، چه باشد چه نباشد
با آتش ما دود، چه باشد چه نباشد
فلک بی جور خلق از شیوه رفتار می ماند
درشتی گر نباشد، آسیا از کار می ماند
کشد چون آفتاب از کوی آن مه پا به ناچاری
نگاهش همچو کاه زرد بر دیوار می ماند
در آهنگ ندامت، طرز خاموشی نمی دانم
لبم گر خاک گردد، بانگ استغفار می ماند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۰
دل داده ام به یار، ببینم چه می شود
بستم به شعله خار، ببینم چه می شود
شور جنون زیاده شد از موسم خزان
در فصل نوبهار ببینم چه می شود
سر رشته امید، برون رفته از کفم
درهم شده ست کار، ببینم چه می شود
جان را بغل بغل هوس داغ چیدن است
رفتم به لاله زار، ببینم چه می شود
گفتا قرار مرگ بده در جفای عشق
مردم ازین قرار، ببینم چه می شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۳
نکنم باور ازان سست وفا، عهد وصال
دست بر مصحف اگر بهر قسم بگذارد
من و اندیشه آن سرو که در باغ خرام
فتنه می روید از آنجا که قدم بگذارد
راه اسلام غلط نیست، ز پیمودن کفر
باز می گردم اگر شرم صنم بگذارد
حالیا کآتش ایجاد به ما زد، چه کرم؟
کرم آن بود که ما را به عدم بگذارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۷
پای تا سر چون جرس گوشم، ولی زین کاروان
جز فغان خود به من صوت و صدایی برنخورد
برگ کاهم، لیک از بی طالعیها بر سرم
جذبه شوقی نیامد، کهربایی برنخورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۸
چو ز انجمن برآیی، عوض تو ناز ماند
من اگر ز غم بمیرم، به دلم نیاز ماند
به امید آنکه آیی، شب بزم تا سحرگه
چو دهان شیشه می، در خانه باز ماند