عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
کهربا گشتیم و کس باور ندارد درد ما
درد ما کی می شود ثابت به رنگ زرد ما
همچو مردان، پا به دفع بخت بد، قایم نکرد
نام جرات چون برآرد طالع نامرد ما؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۹
ناید نمکچشی چو تنور از دهان ما
گردد نصیب غیر، چو شد پخته نان ما
مانند خاک شیشه ساعت، برون نرفت
یک دم غبار غم ز دل ناتوان ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
ما ز پا افتادگان را خواب غفلت برده است
گر دل بیدار خواهی، در میان ما مخواب
شهر را نشناسم از ده، کوه را از کشتزار
بس که ماندم بی کس و کو در بیابان چون سراب
طینت ما را ز گرد خشکسالی ساختند
می خورد برهم وجود ما ز باران چون سراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰
ما را گرفته بی او، غم در میانه امشب
می نالد از غم ما، چنگ و چغانه امشب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۱
ناله ها در بحر و بر دارد غریب
کام خشک و چشم تر دارد غریب
تا کند پرواز، رو بر شهر خود
آرزوی بال و پر دارد غریب
سیر غربت، خوار و زارش می کند
همچو گل، هرچند زر دارد غریب
گر نباشد صندل یاد وطن
تا قیامت درد سر دارد غریب
در غریبی خاطر ایمن مجوی
هر قدم، چندین خطر دارد غریب
نی به شاهین ذوق دارد، نی به باز
ذوق مرغ نامه بر دارد غریب
کار نگشاید ز دستش یکقلم
گر چو طغرا صد هنر دارد غریب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
ارغنون کهنه شد و چنگ و رباب از هم ریخت
ساز عیشی که نفرسوده، شب تار من است!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶۸
اشک، گستاخانه با این چشم خون پالا نشست
خویش را گم می کند چون قطره با دریا نشست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹
بس که از بارش اشکم در و دیوار نماند
جغد غم نوحه کنان گفت که ویرانه کجاست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۱
گشت عمر بخت ما، در رنگ مخمل، صرف خواب
حیف کاین نگشوده مژگان، ذوق بیداری نیافت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۸
بوسه در آغوش ازان خودکام نتوانم گرفت
صید خود را درمیان دام نتوانم گرفت
بس که بی آرام گشتم از رمیدنهای او
رام چون گردد به من، آرام نتوانم گرفت
گر چنین خواهم به دام برگ ریز هجر ماند
از کف قاصد، گل پیغام نتوانم گرفت
چند بر ساقی کند شوقم گرفت بیش و کم؟
مستیی خواهم که دیگر جام نتوانم گرفت
بس که دورم همچو مغرب زان بت مشرق جبین
صبح اگر ساغر دهد، تا شام نتوانم گرفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۰
از وعده وصل تو وفا را خبری نیست
مردیم ز هجران و قضا را خبری نیست
راه غم جانان به ره مرگ شبیه است
طی می شود این جاده و ما را خبری نیست
از بیخبران بود، به هر کس که رسیدیم
تنها نه همین ما و شما را خبری نیست
خوش باش دلا، کامشب ازان دست نگارین
صد بوسه گرفتیم و حنا را خبری نیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹
تا نیابد دست بر ما لشکر خونخوار غم
همچو درد شیشه باید در پناه می گریخت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۴
فرصت صد بوسه در کف داشت، وز اقبال ما
شانه غافل در شب زلف از بر آن رو گذشت
اشک بر سوز دلم هرگز سر راهی نبست
آتش از یک سو چو آمد، آب از یک سو گذشت
همچو سیلی کز سرپل بگذرد در نوبهار
آب چشمم در خیال رویش از ابرو گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۳
بس که فرهاد تلخکامی دید
حرف شیرین نمی تواند گفت
دل من زود می رود از خود
غم دیرین نمی تواند گفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵
روزم از بی مهری گردون، شب تاریک شد
گر ز من باور ندارد، خود ببیند، کور نیست!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۸
ماندم از بس که به غربت، وطن از یادم رفت
در قفس بس که نشستم،چمن از یادم رفت
نه سمن زان چمنم ماند به خاطر، نی سرو
سرو گردید فرامش، سمن از یادم رفت
چون گریبان تاسف ندرم لاله صفت؟
سوسنی جامه گل پیرهن از یادم رفت
بال پروانگی ام دورنشین ماند ز شمع
عجبی نیست اگر سوختن از یادم رفت
غربتم گفت مگو روی وطن خواهم دید
بازگشتن چو درین آمدن از یادم رفت
نامه شوق، به نام که نمایم تحریر؟
اسم یاران چوره انجمن از یادم رفت
با دو صد فکر نیاید به زبانم یک حرف
بس که در کنج خموشی، سخن از یادم رفت
من که چون پسته ندارم خبری از لب خود
چون نگویم که زبان و دهن از یادم رفت؟
کرد طغرا چو حکایت ز کدورتگه هند
غم ایران چو نشاط دکن از یادم رفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۹
چون به آب رود چشمم سبز گردد گلبنی
خنده گلها، هم آواز صدای گریه است
دهر شد ماتم سرای فوت مطلبهای دل
چون کنم در گریه ضبط خود، که جای گریه است
همچو مینایی که می افتد نگون در بزم شوق
سرزمین خنده ام در زیر پای گریه است
بس که ما را کلک قسمت کرده رنگ آمیز درد
صورت دیوار ما در هایهای گریه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
همچو نرگس، مدت عمرم به بیماری گذشت
روزگارم همچو گل، در سینه افگاری گذشت
تخم امیدم چو قارون در طلسم خاک ماند
آب را در مزرعم کار از هواداری گذشت
ترک عادت از محالات است نزد اهل هوش
آسمان کی می تواند از ستمکاری گذشت
نام طغرا ماند از طرح سخن، در شش جهت
گرچه عمرش چون نگین در چاردیواری گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۲
اگر زمانه بنای ستم کند، چه علاج
می نشاط مرا ساز غم کند، چه علاج
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۱
بی روی تو در بزم چراغ آید و گرید
مینا ز غمت پیش ایاغ آید و گرید
آن غنچه گر از باغ رود با لب خندان
گل از پی او تا در باغ آید و گرید