عبارات مورد جستجو در ۱۶۱۷ گوهر پیدا شد:
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۷۵۴
تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ
چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب
وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ
برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام
می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ
ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا
تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ
گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین
گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ
تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای
همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ
این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا
که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ
ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم
تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ
در فراقت به شکایت غزلی می گویم
زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ
آن محال است که گویند نزاری کرده ست
تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ
چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب
وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ
برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام
می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ
ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا
تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ
گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین
گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ
تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای
همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ
این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا
که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ
ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم
تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ
در فراقت به شکایت غزلی می گویم
زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ
آن محال است که گویند نزاری کرده ست
تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۸۶۲
هم از شکستنِ پیمانِ یار می ترسم
هم از زمانه ی ناپایدار می ترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمی پاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
ز دست اگر برود اختیار می ترسم
فغان ز دل که نصیحت در او نمی گیرد
ز تنگنایِ دلِ بی قرار می ترسم
بلایِ عشق چو نازل شود براندازد
رسومِ عقل و از آن نا به کار می ترسم
محبّت است و ارادت که متصل نشود
از این دو قاعدهی استوار می ترسم
مرا که بلبلِ گلزارِ عشق می خوانند
چگونه گویم از آسیبِ خار می ترسم
دلم ببردی جانا ز غمزهی چشمت
اگر به جان ندهد زینهار می ترسم
خرد ز غمزهی شوخِ تو می کند پرهیز
چو مست باشد و من از خمار می ترسم
کنارِ وصل به من کرده ای حوالت و هست
در این میان سخنی کز کنار می ترسم
کمندِ زلفِ تو حلقم گرفت و معذورم
اگر ز سلسله دیوانهوار می ترسم
تویی مراد سخن در بهشت و دوزخ نیست
به دوستی اگر از نور و نار می ترسم
ز دفع کردنِ بیگانگان نیندیشم
ز آشنا شدنِ انتظار می ترسم
رهت به گریه از آن آب می زنم هموار
که بر دلت ننشیند غبار می ترسم
قرار و صبر و ثبات و شکیب می باید
چو نیست حاصل از این هر چهار می ترسم
اگر در آینهی رویِ تو رسد هیهات
ز دودِ آهِ نزاریِ زار می ترسم
هم از زمانه ی ناپایدار می ترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمی پاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
ز دست اگر برود اختیار می ترسم
فغان ز دل که نصیحت در او نمی گیرد
ز تنگنایِ دلِ بی قرار می ترسم
بلایِ عشق چو نازل شود براندازد
رسومِ عقل و از آن نا به کار می ترسم
محبّت است و ارادت که متصل نشود
از این دو قاعدهی استوار می ترسم
مرا که بلبلِ گلزارِ عشق می خوانند
چگونه گویم از آسیبِ خار می ترسم
دلم ببردی جانا ز غمزهی چشمت
اگر به جان ندهد زینهار می ترسم
خرد ز غمزهی شوخِ تو می کند پرهیز
چو مست باشد و من از خمار می ترسم
کنارِ وصل به من کرده ای حوالت و هست
در این میان سخنی کز کنار می ترسم
کمندِ زلفِ تو حلقم گرفت و معذورم
اگر ز سلسله دیوانهوار می ترسم
تویی مراد سخن در بهشت و دوزخ نیست
به دوستی اگر از نور و نار می ترسم
ز دفع کردنِ بیگانگان نیندیشم
ز آشنا شدنِ انتظار می ترسم
رهت به گریه از آن آب می زنم هموار
که بر دلت ننشیند غبار می ترسم
قرار و صبر و ثبات و شکیب می باید
چو نیست حاصل از این هر چهار می ترسم
اگر در آینهی رویِ تو رسد هیهات
ز دودِ آهِ نزاریِ زار می ترسم
کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۹
من چو بچۀ مهر تو بشکستم
وز دست غم تو بی وفا جستم
فارغ شدم و زبان بد گویان
بر خود چو در وصال تو بستم
از آمدنت طمع چو ببریدم
از محنت انتظار وارستم
گر دست بشستم از تو جایش بود
کز دست تو خون به خون بسی شستم
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکستم
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی
من نیز امید از تو بگسستم
هستت دگری به جای من، آری
شک نیست که من به جای آن هستم
لختی بدویدم از قفای تو
چون مانده شدم ز پای بنشستم
گر با سر مهر تو شوم دیگر
شاید که نهی نگار بر دستم
وز دست غم تو بی وفا جستم
فارغ شدم و زبان بد گویان
بر خود چو در وصال تو بستم
از آمدنت طمع چو ببریدم
از محنت انتظار وارستم
گر دست بشستم از تو جایش بود
کز دست تو خون به خون بسی شستم
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکستم
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی
من نیز امید از تو بگسستم
هستت دگری به جای من، آری
شک نیست که من به جای آن هستم
لختی بدویدم از قفای تو
چون مانده شدم ز پای بنشستم
گر با سر مهر تو شوم دیگر
شاید که نهی نگار بر دستم
کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
خون دل از دو دیده به دامن همی کشم
باری گران نه در خور این تن همی کشم
رخسار من چو کاه و برو دانه های اشک
این کاه و دانه بین که به خرمن همی کشم
افتاده ام چو سایه و چالاک می دوم
چون سوزنم برهنه و دامن همی کشم
شاید که چون صراحی خونم همی خورند
زیرا که سر ندارم و گردن همی کشم
از عجز همچو گل سپر از آب بفکنم
وانگه ز عجب تیغ چو سوسن همی کشم
در می کشم به تار مژه قطره های اشک
دردانه بین که در سر سوزن همی کشم
معذورم ارز گریه مرا صبر دل نماند
از بیم سیل رخت ز مسکن همی کشم
این جورها ببین که من از دوست می برم
وین طعنه ها نگر که ز دشمن همی کشم
رنجی که از کشیدن آن کوه عاجزست
با آنکه نیست تاب کشیدن همی کشم
باری گران نه در خور این تن همی کشم
رخسار من چو کاه و برو دانه های اشک
این کاه و دانه بین که به خرمن همی کشم
افتاده ام چو سایه و چالاک می دوم
چون سوزنم برهنه و دامن همی کشم
شاید که چون صراحی خونم همی خورند
زیرا که سر ندارم و گردن همی کشم
از عجز همچو گل سپر از آب بفکنم
وانگه ز عجب تیغ چو سوسن همی کشم
در می کشم به تار مژه قطره های اشک
دردانه بین که در سر سوزن همی کشم
معذورم ارز گریه مرا صبر دل نماند
از بیم سیل رخت ز مسکن همی کشم
این جورها ببین که من از دوست می برم
وین طعنه ها نگر که ز دشمن همی کشم
رنجی که از کشیدن آن کوه عاجزست
با آنکه نیست تاب کشیدن همی کشم
کمالالدین اسماعیل : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۴
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۵
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۷
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۳
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۱
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۲
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۶۷
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷۰
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۳
کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴۷