وحشی بافقی : خلد برین
حکایت
بی درمی خار کشیدی به پشت
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۷۱
روز روشن می کند چون لاله می دل را سیاه
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۴
خواهم فگندن خویش را پیش قد رعنای او
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۵
مرا فراق رخ آن نگار ممکن نیست
کمال‌الدین اسماعیل : ملحقات
شمارهٔ ۲۷ - ایضاًله
بس پراکنده و پریشانم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۳
بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵۴
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
جمال‌الدین عبدالرزاق : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
دوش آن صنم ز زانو سر برنمیگرفت
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۲
از بیم دریا کی کنم ترک این ره کوتاه را
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۸ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ مجاهد گفت: مسلمانان و جهودان در کار قبله سخن گفتند، و تفاخر کردند هر کس ازیشان بقبله خویش. جهودان گفتند: بیت المقدس فاضلتر و شریفتر، و قبله آن است که مهاجر انبیاست در زمین مقدّسه.
عطار نیشابوری : باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات
شمارهٔ ۵۸
هر روز برآنم که کنم شب توبه
الهامی کرمانشاهی : خیابان اول
بخش ۵۷ - امان دادن محمد بن اشعث جناب مسلم را و نپذیرفتن آن حضرت
به مسلم خروشید کای نامدار
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۴۷
بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار
نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴
باطن صافی ندارد صوفی پشمینه پوش
اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۸
گریه زچشمم به امان آمده است
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲۶
خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جوئی
فخرالدین اسعد گرگانی : ویس و رامین
باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
خوشا جایا بر و بوم خراسان
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۹۸ - عبداللّه بلیانی کازرونی
وهُوَ اوحدالدین عبداللّه بن ضیاءالدین مسعود. بلیان از مضافات کازرون شیراز است و شیخ از قدمایِ عرفایِ آفاق و از فرزندزادگان شیخ ابوعلی دقاق. گویند برهان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی به صحبت آن جناب رسیده و شیخ او را حواله به جناب شیخ زاهد گیلانی کرده. غرض، از افاخم کاملین و اعاظم عارفین و زبدهٔ موحدین و قدوهٔ مجردین زمان خود بوده، مشرب عالی داشته و در سنهٔ ۶۸۳ لوای سفر آخرت افراشته. مرقدش در قریهٔ مذکور است واین اشعار از اوست:
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۸۷
از جهان هرکه چو ما خرقه بدوشان گذرد
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۴
گر دستها چو زلف در آرم به گردنش