نهج البلاغه : نامه ها
سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
<strong> و من عهد له عليهالسلام إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقة </strong> ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۳ - کناره گیری از وزارت و شکایت از دوست
حدیث عهد و وفا شد فسانه درکشور صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۵۳
زآه عاشقان اندیشه ای اختر نمی دارد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۲ - هدیه باکو
روزآدینه ببستیم زری رخت سفر عطار نیشابوری : دفتر دوم
تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال شاه میجویند جمله ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۱ - چیستان
چیست آن جنبدهٔ والاگهر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۴۸
لب خشک و دل خونین و چشم پر نمی دارم ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
در پای گل از دست منه ساغر مل صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۶۲
چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى وَ إِذْ قُلْنا معطوفست بر آیه پیش، و در موضع نصب است فکانه قال اذکر یا محمد: إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اللَّه تعالى نعمتهاى خویش و منتها بر بندگان مىشمارد و در یاد ایشان میدهد، ایشان که در عهد رسول خدا بودند و پس از ایشان تا بقیامت. میگوید من آن خداوندم که هر چه در زمین از بهر شما آفریدم و منافع و معایش شما در زمین پدید کردم چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً پس با آدم که پدر شما بود کرامتها کردم و نواختها افزودم. از آن کرامتها یکى آنست که از بهر وى با فریشتگان این خطاب کردم که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً دیگر آنکه فریشتگان را فرمودم که وى را سجود کنید، فذلک قوله وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ. اینجا گفت سجود کنید آدم را، جاى دیگر گفت فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ او را بسجود افتید شما که فریشتگانید. فسجد الملائکة کلّهم اجمعون فریشتگان همه سجود کردند أَکْلِهِمْ گفت تا خلق دانند که همگنان سجود کردند نه جوکى ازیشان. و أَجْمَعُونَ گفت و همه بهم، تا دانند که بیکبار بیک آهنگ بودند نه پراکنده و در هنگامهاى گسسته. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۰۳
ادب گذشته بر روی یکدیگر دستم نهج البلاغه : خطبه ها
سخنرانى در آغاز خلافت
<strong> و من خطبة له عليهالسلام في أوائل خلافته </strong> اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت دانشمند
فقیهی کهن جامهای تنگدست سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۵
رسم و آیین پادشاهانست عطار نیشابوری : بخش هفتم
المقالة السابعه
حقیقت چیست پیش اندیش بودن حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۰
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۴
چو انگشتان نایی دایما در رقص می آید ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۰ - خانواده
دادم دو پسر خدای و سه دختر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۱۸
حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد
سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
<strong> و من عهد له عليهالسلام إلى بعض عماله و قد بعثه على الصدقة </strong> ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۳ - کناره گیری از وزارت و شکایت از دوست
حدیث عهد و وفا شد فسانه درکشور صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۵۳
زآه عاشقان اندیشه ای اختر نمی دارد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۲ - هدیه باکو
روزآدینه ببستیم زری رخت سفر عطار نیشابوری : دفتر دوم
تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال شاه میجویند جمله ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۱ - چیستان
چیست آن جنبدهٔ والاگهر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۴۸
لب خشک و دل خونین و چشم پر نمی دارم ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۴
در پای گل از دست منه ساغر مل صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۶۲
چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى وَ إِذْ قُلْنا معطوفست بر آیه پیش، و در موضع نصب است فکانه قال اذکر یا محمد: إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اللَّه تعالى نعمتهاى خویش و منتها بر بندگان مىشمارد و در یاد ایشان میدهد، ایشان که در عهد رسول خدا بودند و پس از ایشان تا بقیامت. میگوید من آن خداوندم که هر چه در زمین از بهر شما آفریدم و منافع و معایش شما در زمین پدید کردم چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً پس با آدم که پدر شما بود کرامتها کردم و نواختها افزودم. از آن کرامتها یکى آنست که از بهر وى با فریشتگان این خطاب کردم که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً دیگر آنکه فریشتگان را فرمودم که وى را سجود کنید، فذلک قوله وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ. اینجا گفت سجود کنید آدم را، جاى دیگر گفت فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ او را بسجود افتید شما که فریشتگانید. فسجد الملائکة کلّهم اجمعون فریشتگان همه سجود کردند أَکْلِهِمْ گفت تا خلق دانند که همگنان سجود کردند نه جوکى ازیشان. و أَجْمَعُونَ گفت و همه بهم، تا دانند که بیکبار بیک آهنگ بودند نه پراکنده و در هنگامهاى گسسته. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۰۳
ادب گذشته بر روی یکدیگر دستم نهج البلاغه : خطبه ها
سخنرانى در آغاز خلافت
<strong> و من خطبة له عليهالسلام في أوائل خلافته </strong> اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۸۷
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت دانشمند
فقیهی کهن جامهای تنگدست سعدی : قطعات
شمارهٔ ۹۵
رسم و آیین پادشاهانست عطار نیشابوری : بخش هفتم
المقالة السابعه
حقیقت چیست پیش اندیش بودن حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۰
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۴
چو انگشتان نایی دایما در رقص می آید ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۲۰ - خانواده
دادم دو پسر خدای و سه دختر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۱۸
حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد