غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۷
بس که درین داوری بی اثر افتاده است سهراب سپهری : شرق اندوه
گزار
باز آمدم از چشمه خواب ، کوزه تر در دستم. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰۷
نسیم زلف بر دست صبا ده بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
هرکه را گم گشته دل پیدا کنش در زیر زلف بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰
منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۲۸
جلایر: زود نظم این حکایت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱
بنای صبر که همسنگ کوه الوندست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۱
حاشا که ز زخم تیر و خنجر ترسیم مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۱۸ - اشارت آمدن از غیب به شیخ کی این دو سال به فرمان ما بستدی و بدادی بعد ازین بده و مستان دست در زیر حصیر میکن کی آن را چون انبان بوهریره کردیم در حق تو هر چه خواهی بیابی تا یقین شود عالمیان را کی ورای این عالمیست کی خاک به کف گیری زر شود مرده درو آید زنده شود نحس اکبر در وی آید سعد اکبر شود کفر درو آید ایمان گردد زهر درو آید تریاق شود نه داخل این عالمست و نه خارج این عالم نه تحت و نه فوق نه متصل نه منفصل بیچون و بی چگونه هر دم ازو هزاران اثر و نمونه ظاهر میشود چنانک صنعت دست با صورت دست و غمزهٔ چشم با صورت چشم و فصاحت زبان با صورت زبان نه داخلست و نه خارج او نه متصل و نه منفصل والعاقل تکفیه الاشارة
تا دو سال این کار کرد آن مرد کار نهج البلاغه : حکمت ها
راه اصلاح دنيا و آخرت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَللَّهِ أَصْلَحَ اَللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلنَّاسِ جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۳
دلبرا تا کی مرا داری ز وصل خود جدا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۹۸
هر دم ای دل سوی جانان میروی واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶
به پیری، از چه رو می افگنی کار جوانی را سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴۵
نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۳۴
گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟ سنایی غزنوی : الباب الرّابع: فی صفة العقل و احواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده
فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
عقل سلطان قادر خوش خوست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۸
چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید؟ عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست
گفت شیخ مهنه را آن پیرزن عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت پیرزنی که به ده کلاوه ریسمان خریدار یوسف شد
گفت یوسف را چو میبفروختند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۱
زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب
شمارهٔ ۵۷
بس که درین داوری بی اثر افتاده است سهراب سپهری : شرق اندوه
گزار
باز آمدم از چشمه خواب ، کوزه تر در دستم. امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰۷
نسیم زلف بر دست صبا ده بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
هرکه را گم گشته دل پیدا کنش در زیر زلف بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰
منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۲۸
جلایر: زود نظم این حکایت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱
بنای صبر که همسنگ کوه الوندست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۱
حاشا که ز زخم تیر و خنجر ترسیم مولوی : دفتر پنجم
بخش ۱۱۸ - اشارت آمدن از غیب به شیخ کی این دو سال به فرمان ما بستدی و بدادی بعد ازین بده و مستان دست در زیر حصیر میکن کی آن را چون انبان بوهریره کردیم در حق تو هر چه خواهی بیابی تا یقین شود عالمیان را کی ورای این عالمیست کی خاک به کف گیری زر شود مرده درو آید زنده شود نحس اکبر در وی آید سعد اکبر شود کفر درو آید ایمان گردد زهر درو آید تریاق شود نه داخل این عالمست و نه خارج این عالم نه تحت و نه فوق نه متصل نه منفصل بیچون و بی چگونه هر دم ازو هزاران اثر و نمونه ظاهر میشود چنانک صنعت دست با صورت دست و غمزهٔ چشم با صورت چشم و فصاحت زبان با صورت زبان نه داخلست و نه خارج او نه متصل و نه منفصل والعاقل تکفیه الاشارة
تا دو سال این کار کرد آن مرد کار نهج البلاغه : حکمت ها
راه اصلاح دنيا و آخرت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَللَّهِ أَصْلَحَ اَللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلنَّاسِ جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۳
دلبرا تا کی مرا داری ز وصل خود جدا مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۹۸
هر دم ای دل سوی جانان میروی واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۶۶
به پیری، از چه رو می افگنی کار جوانی را سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴۵
نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۳۴
گذشت یار و نسازم به خوی او، چه کنم؟ سنایی غزنوی : الباب الرّابع: فی صفة العقل و احواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده
فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
عقل سلطان قادر خوش خوست مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۸
چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید؟ عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست
گفت شیخ مهنه را آن پیرزن عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت پیرزنی که به ده کلاوه ریسمان خریدار یوسف شد
گفت یوسف را چو میبفروختند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۱
زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب