مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۶
میان باغ گل سرخ های و هو دارد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان
فغان از این جهان و ابتلای او عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۰
گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست عطار نیشابوری : باب بیست و چهارم:درآنكه مرگ لازم وروی زمین خاك رفتگانست
شمارهٔ ۱۴
بس کس که ز کوچهٔ هوس برنامد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۰
ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم مولوی : دفتر سوم
بخش ۵۸ - مثال رنجور شدن آدمی بوهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان بوی و حکایت معلم
کودکان مکتبی از اوستاد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۲۰ - در حال تب
مغز من اقلیم دانش، فکرتم بیدای او مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۸
تا این فلک آینهگون بر کار است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۶۵
خامی بود سر از پی دنیا گذاشتن بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کردهام صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۰۵
از تلخ زبانان نشود پست خروشم رشیدالدین میبدی : ۴۷- سورة محمد
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بدان که این کلمه توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهین است. حصار امانست و شعار اهل ایمان است و مفتاح جنانست. به گفتار، این کلمه نه اسلامست نه سلامست. به پذیرفتن این کلمه، نه ایمانست نه امانست. تا به زبان نگویى در دنیا سلامت نیست، تا به دل نپذیرى در عقبى کرامت نیست، هر که در حمایت این کلمه بزرگوار آمد در سراپرده امان خداى جبار آمد. مردى که هفتاد سال در کفر و شرک بوده و در وهده ضلالت و غوایت افتاده و در تعذیب خذلان و هجران مانده، چون روى به قبول دین اسلام آرد و این کلمات به زبان بگوید و به دل بپذیرد آن شرک و کفر وى همه نیست گرداند و در تاوش برق این کلمات در صدر توحید بر بساط امن بنشیند. پس آن کس که بیگانه است و میخواهد که در سراى آشنایى آید، مفتاح وى این کلمات است و آن آشنا که در حظیره اسلامست و خواهد که از کوره صورت درگذرد و به مناهج معانى رسد ابتداء وى گفتار این کلمات است و آن کس که خواهد از حجره رسم و نهاد خود هجرت کند بدرقه راه وى حقایق این کلمات است. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶
کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۸
تن دردادم به درد عاشق فکنت فردوسی : داستان سیاوش
بخش ۱۳
شبی قیرگون ماه پنهان شده ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم
ترسم من از جهنم و آتشفشان او مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۱۳
مردان رهت که سر معنی دانند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۱۲
از روی نرم سرزنش خار می کشم ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۴۲ - به یکی از دوستان
ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح عمادالدین پیروزشاه و خواجه جلالالوزرا
ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم
غزل شمارهٔ ۹۴۶
میان باغ گل سرخ های و هو دارد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۲۱ - فغان از این جهان
فغان از این جهان و ابتلای او عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۰
گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست عطار نیشابوری : باب بیست و چهارم:درآنكه مرگ لازم وروی زمین خاك رفتگانست
شمارهٔ ۱۴
بس کس که ز کوچهٔ هوس برنامد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۰
ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم مولوی : دفتر سوم
بخش ۵۸ - مثال رنجور شدن آدمی بوهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان بوی و حکایت معلم
کودکان مکتبی از اوستاد ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۲۰ - در حال تب
مغز من اقلیم دانش، فکرتم بیدای او مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۸
تا این فلک آینهگون بر کار است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۶۵
خامی بود سر از پی دنیا گذاشتن بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کردهام صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۰۵
از تلخ زبانان نشود پست خروشم رشیدالدین میبدی : ۴۷- سورة محمد
۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بدان که این کلمه توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهین است. حصار امانست و شعار اهل ایمان است و مفتاح جنانست. به گفتار، این کلمه نه اسلامست نه سلامست. به پذیرفتن این کلمه، نه ایمانست نه امانست. تا به زبان نگویى در دنیا سلامت نیست، تا به دل نپذیرى در عقبى کرامت نیست، هر که در حمایت این کلمه بزرگوار آمد در سراپرده امان خداى جبار آمد. مردى که هفتاد سال در کفر و شرک بوده و در وهده ضلالت و غوایت افتاده و در تعذیب خذلان و هجران مانده، چون روى به قبول دین اسلام آرد و این کلمات به زبان بگوید و به دل بپذیرد آن شرک و کفر وى همه نیست گرداند و در تاوش برق این کلمات در صدر توحید بر بساط امن بنشیند. پس آن کس که بیگانه است و میخواهد که در سراى آشنایى آید، مفتاح وى این کلمات است و آن آشنا که در حظیره اسلامست و خواهد که از کوره صورت درگذرد و به مناهج معانى رسد ابتداء وى گفتار این کلمات است و آن کس که خواهد از حجره رسم و نهاد خود هجرت کند بدرقه راه وى حقایق این کلمات است. صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶
کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۸
تن دردادم به درد عاشق فکنت فردوسی : داستان سیاوش
بخش ۱۳
شبی قیرگون ماه پنهان شده ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم
ترسم من از جهنم و آتشفشان او مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۱۳
مردان رهت که سر معنی دانند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۱۲
از روی نرم سرزنش خار می کشم ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۱۴۲ - به یکی از دوستان
ای شوکت ای شکسته دل دوستان خویش انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح عمادالدین پیروزشاه و خواجه جلالالوزرا
ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم