عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست
محتسب آن مرد را می‌زد به زور
ادیب الممالک : مثنویات
شمارهٔ ۷
بنام پدید آور هست و بود
ادیب الممالک : اصطلاحات علم رمل
شمارهٔ ۴ - فیما یتعلق بالکواکب
شکل انگیس و عقله ای فرزند
احمد شاملو : ققنوس در باران
پاییز
برای غلامحسین ساعدی
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴۹
گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی دری
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۷
در موقع سخت می نباید شد سست
قائم مقام فراهانی : جلایرنامه
بخش ۶
جلایر یک سفر بغداد کرده
خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۲۱۴ - مطلع چهارم
موکب شاه اختران، رفت به کاخ مشتری
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۳۲
چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردارد؟
رشیدالدین میبدی : ۱۴- سورة ابراهیم- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا» معنى آنست که مؤمنان و دوستان را فردا به بهشت فرود آرند در آن سراى پیروزى و نعیم باقى و ملک جاودانى، امّا ظاهر لفظ ادخل آنست که این حکم راندند روز اوّل در عهد ازل و مؤمنان را آن روز ببهشت فرو آوردند که این حکم راندند، نه خواستى تو است که مى‏دروا کند، کرده ازلیست که مى آشکار کند، نه امروزشان مى‏نوازد که در ازلشان نواخته است و این کار پرداخته، عابد همه نظاره ابد کند، بیم وى از آن بود که تا فردا با من چه کنند، عارف همه نظاره ازل کند، سوزش همه آن بود که در ازل با من چه کرده‏اند، او که در ابد نگرد همه رکوع و سجود بیند، او که در ازل نگرد همه وجد و وجود بیند، از دیدار خود غایب بود، نه خود را بیند نه از خود، بلکه همه حق را بیند و حق را داند، او که به ابد نگرد هر چه بدو دهند قبول کند و بآن قانع شود، و او که بازل نگرد نه هیچیز قبول کند نه بهیچ خلعت قانع شود، اگر هر چه در کونین خلعتست او را بآن بیارایند هر لحظتى که بر آید برهنه‏تر بود، و اگر کلّ کون مائده‏اى سازند و پیش دل وى نهند وى را از آن نزل چاشنى نیاید. هر دو کون لقمه‏اى ساختند و در حوصله پر درد بو یزید نهادند هنوز روى سیرى نمى‏دید، فریاد همى‏داشت که من گرفتار عیانم بخبر قناعت چون کنم من که نقد را جویانم بامید کفایت چون کنم!!
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۵
درکشوری که مهر و وفا می فروختند
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۸
اشکم از دیده به دنبال کسی می آید
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
فیّاض دگر عشق عبارت دادست
سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۷۳
هر آنچه دانی که هر آینه معلوم تو گردد به پرسیدن آن تعجیل مکن که هیبت سلطنت را زیان دارد.
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۸۱ - در غزل است
خوشتر ز عشق خوبان، اندر جهان چه باشد
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
گل و خاک
صبحدم، تازه گلی خودبین گفت
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
نهج البلاغه : خطبه ها
در تفسیر آیه يسبح له فيها بالغدو و الأصال
<strong> و من كلام له عليه‌السلام قاله عند تلاوته </strong> يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
ای مرغ چمن که کار عشقست ترا
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۲
نه تنها در ره یاری جفا زان بی وفا دیدم