اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵
زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۸۲
زاهد ز سبحه در پی تسخیر بوده است
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۶۹
کشور دیوانگی امروز معمور از من است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۵۷
تا چند می و سماع و ساقی طلبی
رشیدالدین میبدی : ۸۶- سورة الطارق- مکیة
النوبة الثانیة
این سوره هفده آیتست، شصت و یک کلمه، دویست و چهل و پنج حرف، جمله به مکه فرو آمد و درین سوره یک آیه منسوخ است: فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً نسخت بآیة السّیف. و در فضیلت سوره ابى بن کعب روایت کند از مصطفى (ص) گفت: «هر که این سوره برخواند، حقّ جلّ جلاله بعدد هر ستاره‏اى که در آسمانست او را ده نیکى در دیوان بنویسد». روایت کنند از عبد الرحمن بن خالد. و قیل: عبد اللَّه بن عبد الرحمن بن یحیى بن کعب، گفتا: رسول خدا را (ص) دیدم در قبیله ثقیف در مشرقه‏اى فرو آمده و این سوره وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ میخواند، و من هنوز در جاهلیّت بودم در اسلام نیامده، و این سوره از لفظ رسول (ص) یاد گرفتم. پس در انجمن ثقیف بگذشتم و قومى از قریش در میان ایشان بودند، عتبه و شیبه پسران ربیعه با ایشان، قوم از من درخواستند تا این سوره برخواندم. هر چه ثقفیان بودند گفتند: ما نرى هذا الّا حقّا، سخنى است راست و درست. قرشیان گفتند: نحن اعلم بصاحبنا لو علمنا انّه حقّ لتبعناه. ما محمد را به شناسیم و حال وى از شما بهتر دانیم که او مرد ما است و از قبیله ما. اگر ما دانستمانى که او بر حقّست و سخن او راست، ما خود بر پى وى رفتمانى و او را راستگوى داشتیمى. قوله: وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ‏
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۵۹۰
خوش آید به آوازِ بلبل نبید
غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۶۴ - فصل (بنده پسندیده هرچه کند برای خدا کند)
چون بدانستی که معنی نیت باعث است بر عمل، بدان که کس بود که باعث وی بر طاقت بیم دوزخ است و کس بود که باعث وی نعمت بهشت است و هرکه کاری برای بهشت کند بنده شکم و فرج است، خود را می کشد تا جایی افتد که کار شکم و فرج مهیا دارد و آن که برای بیم دوزخ کند چون بنده بد است که الا از بیم کار نکند و این هردو را برای خدای تعالی بس کاری نیست، بلکه بنده پسندیده آن بود که آنچه کند برای خدای کند نه برای بهشت و دوزخ.
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۲۹
شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد
حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
عقل کل تا، به قدم از من و از ما دم زد
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا.... ایشان که کافر شدند (و نعمت خداى بر خود بپوشیدند) لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً بکار نیاید و سود ندارد ایشان را مالهاى ایشان و نه فرزندان ایشان بنزدیک خدا هیچیز، وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ (۱۰) و ایشان آنند که بایشان آتش افروزند (فردا).
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۰
ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ای
بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۶
ساقی به یاد چشم وی برخیز وده جام میم
اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد
مولوی : دفتر چهارم
بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
چون که تنهایش بدید آن ساده مرد
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۳۲ - آغاز سال چهارصد و بیست و چهار
امیر مسعود پس از خلعت علی میکائیل بباغ صد هزاره‌ رفت و بصحرا آمد و علی میکائیل بر وی گذشت با اهبتی‌ هر چه تمامتر، پیاده شد و خدمت کرد، استادم منهی مستور با وی نامزد کرد، چنانکه دمادم قاصدان انها میرسیدند و مزد ایشان میدادند تا کار فرونماند و چیزی پوشیده نشود، چه جریده‌یی‌ داشتی که در آن مهمّات نبشته بودی، و امیر مسعود درین باب آیتی بود و او را درین باب بسیار دقایق است. خواجه علی و حاجیان‌ سوی بلخ برفتند تا بحضرت خلافت روند ببغداد. و سلطان یک هفته بباغ صد هزاره ببود و مثال داد تا کوشک‌ کهن محمودی زاولی‌ بیاراستند تا از امیران فرزندان چند تن تطهیر کنند . و بیاراستند بچندگونه جامه‌های بزر و بسیار جواهر و مجلس خانه‌های زرین‌ و عنبرینها و کافورینها، و مشک و عود بسیار در آنجا نهادند، و آن تکلّف کردند که کس بیاد ندارد و غرّه ماه رجب مهمانی بود همه اولیا و حشم را. و پنجشنبه سلطان برنشست و بکوشک سپید رفت با هفت تن از خداوند- زادگان و مقدّمان و حجّاب و اقربا . و یک هفته آنجا مقام کردند که تا این شغل بپرداختند، پس بازگشت و بسرای امارت‌ بازآمد.
رشیدالدین میبدی : ۳۹- سورة الزمر- مکیة
۲ - النوبة الاولى
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آن کس که او فرمان بر دارست و ایستاده به بندگى، آناءَ اللَّیْلِ در پاسهاى شب، ساجِداً وَ قائِماً گاه روى بر زمین نهاده و گاه ایستاده بپاى، یَحْذَرُ الْآخِرَةَ و مى‏باز پرهیزد از عذاب آن جهان، وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ و مى بیوسد بخشایش خداوند خویش، قُلْ هَلْ یَسْتَوِی گوى هرگز همسان باشند؟
بلند اقبال : بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۱۸ - ناله کردن بلبل و پرسیدن تاک شرح حال او را
ز گل بلبل این بی وفائی چو دید
بلند اقبال : بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۱
این نسخه ز گفته بلند اقبال است
مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۲۳
لعل تو مزیدن آرزو می‌کُنَدَم
قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح شرف الدین
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین