شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۰
عاشقی کو هوای ما دارد غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵
دلبرا گر بنوازی بنگاهی ما را مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مریم
آه از چرخ جفاپیشه که دست مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۹ - تاریخ فوت میرزا اسمعیل
زین غمکده از لطف خداوند جلیل محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۷
آنان که درد عشق تو برجان گزیده اند مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۸ - تاریخ فوت شمس النساء
ازین محنتسرا گردید چون شمسالنساء بیرون رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة سدّت بصائرهم و کلّت ضمائرهم فاکتفوا بکلّ منقوص ان یعبدوه، و رضوا بکل مخذول ان یدعوه. راندگان حضرتاند و خستگان عدل و سوختگان قهر. بتیغ هجران خسته، و بمیخ «ردّوا» بسته. آرى! کاریست ساخته، و قسمتى رفته، نفزوده و نکاسته. چتوان کرد که اللَّه چنین خواسته. صفت آن بیگانگان است که خداى را نشناختند، و به بیحرمتى و ناپاکى آواز شرک برآوردند، و دیگرى را با وى در خدایى انباز کردند، تا از راه هدى بیفتادند. امروز درماتم بیگانگى و مصیبت جدایى، و فردا على رؤس الاشهاد فضیحت و رسوایى، و در سرانجام خشم الهى و عذاب جاودانى. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۶ - تاریخ قتل محمدنبی
گشته جور محمد نبی خسته جگر ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت شانزدهم - مزاح، شوخی و بذله گویی
و افراط در آن مذموم، و در شریعت مقدسه منهی عنه است، زیرا باعث سبکی و کم وقاری، و موجب سقوط مهابت، و حصول خواری می گردد و دل را می میراند و از آخرت غفلت می آورد و بسا باشد که موجب عداوت و دشمنی دوستان، یا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۵
آه از آن کودک نورس که بود مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۴ - تاریخ وفات آقا علیاکبر
هزارافسوس از آقا علیاکبر که دست او سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۳۶
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۳
غنچه گلبن مقصود زمان رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح ملک اتسز
عشق جانان غایت مقصود جان گردد همی مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۲ - تاریخ فوت میرزا محمدشفیع
فروغ مشعله دودمان مرتضوی مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۱ - فتح قندهار
چو تیغ نادر دوران شهنشه ایران ازرقی هروی : مقطعات
شمارهٔ ۶
اختلاف مزاج تو خوش خوش مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۰ - تاریخ عمارت
فرید دهد مسیب که کوکب بختش مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۸ - فتح ایروان
بحمدالله که از نیروی بخت و قوت طالع
غزل شمارهٔ ۶۲۰
عاشقی کو هوای ما دارد غروی اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵
دلبرا گر بنوازی بنگاهی ما را مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۳۱ - تاریخ فوت مریم
آه از چرخ جفاپیشه که دست مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۹ - تاریخ فوت میرزا اسمعیل
زین غمکده از لطف خداوند جلیل محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۷
آنان که درد عشق تو برجان گزیده اند مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۸ - تاریخ فوت شمس النساء
ازین محنتسرا گردید چون شمسالنساء بیرون رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ الایة سدّت بصائرهم و کلّت ضمائرهم فاکتفوا بکلّ منقوص ان یعبدوه، و رضوا بکل مخذول ان یدعوه. راندگان حضرتاند و خستگان عدل و سوختگان قهر. بتیغ هجران خسته، و بمیخ «ردّوا» بسته. آرى! کاریست ساخته، و قسمتى رفته، نفزوده و نکاسته. چتوان کرد که اللَّه چنین خواسته. صفت آن بیگانگان است که خداى را نشناختند، و به بیحرمتى و ناپاکى آواز شرک برآوردند، و دیگرى را با وى در خدایى انباز کردند، تا از راه هدى بیفتادند. امروز درماتم بیگانگى و مصیبت جدایى، و فردا على رؤس الاشهاد فضیحت و رسوایى، و در سرانجام خشم الهى و عذاب جاودانى. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۶ - تاریخ قتل محمدنبی
گشته جور محمد نبی خسته جگر ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت شانزدهم - مزاح، شوخی و بذله گویی
و افراط در آن مذموم، و در شریعت مقدسه منهی عنه است، زیرا باعث سبکی و کم وقاری، و موجب سقوط مهابت، و حصول خواری می گردد و دل را می میراند و از آخرت غفلت می آورد و بسا باشد که موجب عداوت و دشمنی دوستان، یا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۵
آه از آن کودک نورس که بود مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۴ - تاریخ وفات آقا علیاکبر
هزارافسوس از آقا علیاکبر که دست او سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۳۶
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن. مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۳
غنچه گلبن مقصود زمان رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح ملک اتسز
عشق جانان غایت مقصود جان گردد همی مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۲ - تاریخ فوت میرزا محمدشفیع
فروغ مشعله دودمان مرتضوی مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۱ - فتح قندهار
چو تیغ نادر دوران شهنشه ایران ازرقی هروی : مقطعات
شمارهٔ ۶
اختلاف مزاج تو خوش خوش مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۲۰ - تاریخ عمارت
فرید دهد مسیب که کوکب بختش مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۸ - فتح ایروان
بحمدالله که از نیروی بخت و قوت طالع