خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۶
در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۶
کرد آه من از اثر فراموش
فرخی سیستانی : قصاید (گزیدهٔ ناقص)
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در مدح امیر یوسف بن ناصرالدین
از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه
سعدالدین وراوینی : باب اول
خطاب ملک زاده با دستور
ملک‌زاده گفت: دستور از استماع این سخن که اجماع امم و اتّفاق عقلاء عالم بر آنست، درین خصومت و پیکار بدان اسبِ حرون ماند که تا زخمِ تازیانه نخورد، حرونی پیدا نکند و بدان کودک که در مکتب باشد، از بیم دوالِ معلم پای در دامن تأدّب کشیده دارد و چون بیرون آید، عقالِ عقل بگسلد و باز با خوی کودکی شود و بدان خرلنگ که در علفزار آسودگی می‌چرد و بر مربطِ بی‌کاری می‌آساید، درست نماید و چون اندک رنجی از تحمل بارِ اوقار بیند، عیب لنگی پدید آرد. تا اکنون که کشف القناعِ احوالِ او نرفته بود، همه رزانت و ثبات می‌نمود و چون قدمی از حد آزرم فراتر نهادیم، مزاج تأبّی که بر آن تربّی یافتست، پدید آورد و ما چون راه تسامح و تصالح بربستیم، سخن گشاده‌تر بگوئیم: کارداران پادشاه که شرفی دیگر صفاتی و ذاتی بیرون از سمتِ خدمت پادشاه ندارند، چون ایشان را بروز عطلت و عزلت بنشانند، بدان زن متجمّلِ متکحّل مانند که چون پیرایهٔ عاریت ازو فرو گشایند، زشتیِ رویِ خویش پیدا کند و بدان دیوار نگاریده که عکس تصاویر آن چشم را خیره گرداند و چون باندک آبی فرو شوئی، جز گل تیره نبینی و گفته‌اند: لَا تَمدَحَنَّ خَسیساً بِمَرتَبَهٍ نَالَهَا مِن غَیرِ استِحقَاقٍ فَاِنَّهَا تَحُطُّهُ عَمّا کانَ عَلَیهِ و لکِن بَعدَ اَن کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ ظَهَرَت عُیُوبُهُ وَ صَارَمُو اِلَیهِ مُعَادِیا وَ مَادِحُهُ هاجیاً و پادشاه که از مقابحِ افعالِ کارداران و مخازیِ احوالِ ایشان رفادهٔ تعامی بر دیدهٔ بصیرت خویش بندد و خواهد که بتحمّل و تعلّل کار بسر برد، بدان شگالِ خر سوار ماند که بنادانی کشته شد. شهریار گفت: چون بود آن داستان؟
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰۹
چون شمع زحمتی که به شبگیر می‌کشم
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹
تا ز درد دل دوائی یافتیم
رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۷ - نیز در حق شمس الدین وزیر
ای شمس دین ، امیر تویی بر مراد دل
جامی : سلسلةالذهب
بخش ۲۵ - معالجه کردن بوعلی سینا آن صاحب مالیخولیا را
بود در عهد بوعلی سینا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹۷
به آبداری لعل تو هیچ گوهر نیست
صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۳ - زبان حال فاطمه صغرا زمان حرکت حضرت سیدالهشدا(ع)
از مدینه چون شه لب تشنه با افغان و زاری
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸
دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۲۱
جانی که به نورِ حق ندارد امّید
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱۰
جان دارم و دل دارم سر دارم و زر دارم
مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۶۹
زلف و رخ خود به هم برابر کردی
ملک‌الشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
ای نبرده کسی به کنه تو راه
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۱
ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۲۳
چمن پر گهر شد ز باران ژاله
اقبال لاهوری : زبور عجم
سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
وحشی بافقی : قطعات
شمارهٔ ۳ - حروف شراب
بر درخانه قدح نوشی
اِ لیـــار (جبار محمدی ) : شعر نو
خزانه عمر
عمر است چون خزانه