عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۷
دلم از روی تو خوش، خاطرم از موی تو خوش
وه چه خوش بودی اگر می شدم از خوی تو خوش
هر بتی را دو سه چیزی ز سراپای خوش است
بود از ناخن پا، تا سر گیسوی تو خوش
یارب ای ماه خوش اندام، دلت خوش باشد
که دل ناخوش ما گشت ز پهلوی تو خوش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۱
باده وقتی مزه دارد که تو باشی در بزم
بی لب لعل تو از گردش پیمانه چه حظ؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۲
کس را غم سوز دل ما نیست درین بزم
شمع از غم ما سوخته و ما ز غم شمع
بی آمدنت مجلس ما نور ندارد
شب، روشنی خانه بود در قدم شمع
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۳
نمی توان به هم آغوشی ات قناعت کرد
به حیرتم که چه سان می شود قبا قانع
شب وصال، ادب تا نگشت مانع شوق
به پای بوس نگشتیم چون حنا قانع
هزار بادیه سرگشتگی ست در هر گام
مشو به یک دو نشانی ز رهنما قانع
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۵
از چه رو دارد شب زلفت به تاریکی سری؟
ای که از مهتاب حسنت می شود روشن چراغ
عاشقی بیش از جوانی کرد در پیری دلم
می دهد طغیان آتش دردم رفتن چراغ
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۵
همچو داغ لاله نور از من مجوی
مرده شمع دودمانم از فراق
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۰
می بارد از خندیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
پاشد ز لب دزدیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
در تکیه گاه سرخوشی، بر نازبالش ریخته
از بوسه رخ تابیدنت، یک سو شکر، یک سو نمک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۱
در محیط گریه ام هرگز نگردد آب خشک
کی شود چشم ترم چون دیده گرداب خشک
ریخت از بس آبرو در پیش گلبرگ لبت
شد گل شاداب ساغر، چون گل مهتاب خشک
مشت خونی داشتم وز دوری آن گلعذار
رفته رفته شد تنم چون دانه عناب خشک
بس که حیران شد ز بی آرامی چشم ترم
گشت در عین روانی، چشمه سیماب خشک
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۶
هرجا که بیفتد به زمین سایه زلفت
از خاک دمد تا سر زانوی تو سنبل
از لعل تو می ریخته، از چشم تو مستی
از روی تو گل ریخته، از موی تو سنبل
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۷
ای قبای تو خوشاینده چو پیراهن گل
می دهد بوی نزاکت بدنت چون تن گل
دل چه داند که خیال تو کی آمد، کی رفت
باغ را نیست خبر ز آمدن و رفتن گل
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۸
بوی گلاب می دهد، نغمه عندلیب ما
بس که به کنج آشیان، غنچه شد از برای گل
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸۹
هوس پرورده زلف بتانم
نمی روید ز خاکم غیر سنبل
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۴
چو مینا گرچه آیین قدح نوشی نمی دانم
لبالب گر شوم از باده، بیهوشی نمی دانم
مده خیاط دوران، گو قبای اطلسم چون گل
که من آیینه ام، غیر از نمدپوشی نمی دانم
اگر سرو سهی باشم، ز ناشایستگی خود را
به آن شمشاد قامت، باب همدوشی نمی دانم
ز بس در دل نشسته نقش باغستان رخسارش
ز خاکم گر دمد نسیان، فراموشی نمی دانم
چو آن خاری که با گل می گذارد سر به یک بالین
به او همخوابه ام، لیکن هم آغوشی نمی دانم
به رنگ نرگسش از مستی ام صد شور و شر خیزد
به این مستی، چو وابینی، قدح نوشی نمی دانم
به تقلید مکرر گفتگویی چند، چون طوطی
تلاش افروز نطقم، قدر خاموشی نمی دانم
درین میخانه گر صد جا مقام دلنشین باشد
مقامی بهتر از آن سوی مدهوشی نمی دانم
چو مروارید بردم سر به گوش آن صنم، طغرا
ولی از بی زبانی، طرز سرگوشی نمی دانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۷
بشکفته صد رنگ گلهای داغم
در سیر گل نیست حاجت به باغم
هجر تو امشب آتش به دل زد
برخاست چون شمع دود از دماغم
یک گل نچیدم از باغ وصلت
دست تهی کرد چون لاله داغم
تا خون روان شد از گوش مینا
طفلانه ترسید چشم ایاغم
چون شمع تصویر از بی فروغی
هرگز نیفتاد گل بر چراغم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
یک شورش ما رهبر صد بارش سنگ است
لیکن سر هنگامه طفلانه نداریم
یک جا نشود جمع، دو برگ طرب ما
داریم گهی شیشه که پیمانه نداریم
گویی که ز ما گم شده انگشت شهادت
روزی که کلید در میخانه نداریم
داریم سر زلف گرهگیر تو در دست
غم نیست اگر سبحه صد دانه نداریم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۲
شب از رنج خمار آزرده بودم
نمی خوردم پیاله، مرده بودم!
به ذوق آنکه پاشم بر قبایت
گل مهتاب را افشرده بودم
نشد میلم به آهنگ کمانچه
ز بس تیر تغافل خورده بودم
نسیم آهم از سر وا نمی شد
چو گیسوی تو بر هم خورده بودم
سرانگشتم چرا می سوخت چون شمع؟
اگر داغ ترا نشمرده بودم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۷
گر به گرد روی او گردیده ام، عیبم مکن
طفل مکتب خانه ام، دور «گلستان» کرده ام!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۹
تاب عنان گرفتن یک ناله ام نماند
از بس که در فراق تو بی تاب گریه ام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۳
دل به استحضار آیات شهادت زنده است
بخت کو تا سوره زخم ترا از بر کنیم
ما و آن همت که چون نرگس درین بستانسرا
از کدوی بی نیازی، باده در ساغر کنیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۴
دایم غم نخوردن یک بوس می خورم
بوسی نخورده ام ز تو، افسوس می خورم
بی غیرتی نگر، که ز بتخانه گرد عشق
سیلی برای ناله چو ناقوس می خورم
سرچشمه دار العطشم تا به کربلا
آبی اگر ز غمکده طوس می خورم