عبارات مورد جستجو در ۲۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴
ای دل ز شاه حوران، یا قبلهٔ صبوران
کن شکر با شکوران، تو فتنه را مشوران
من مرد فتنه جویم، من ترک این نگویم
من دست ازو نشویم، تو فتنه را مشوران
سرخیل بیدلانم، استاد منبلانم
من عاشق فلانم، تو فتنه را مشوران
از من مپرس چونم، میبین که غرق خونم
این هم نهام، فزونم، تو فتنه را مشوران
من رستمم و روحم، طوفان قوم نوحم
سرمست آن صبوحم، تو فتنه را مشوران
تو نقش را نخوانی، زیرا درین جهانی
تا این قدر بدانی، تو فتنه را مشوران
کن شکر با شکوران، تو فتنه را مشوران
من مرد فتنه جویم، من ترک این نگویم
من دست ازو نشویم، تو فتنه را مشوران
سرخیل بیدلانم، استاد منبلانم
من عاشق فلانم، تو فتنه را مشوران
از من مپرس چونم، میبین که غرق خونم
این هم نهام، فزونم، تو فتنه را مشوران
من رستمم و روحم، طوفان قوم نوحم
سرمست آن صبوحم، تو فتنه را مشوران
تو نقش را نخوانی، زیرا درین جهانی
تا این قدر بدانی، تو فتنه را مشوران
سعدی : غزلیات
غزل ۴۵
خوش میرود این پسر که برخاست
سرویست چنین که میرود راست
ابروش کمان قتل عاشق
گیسوش کمند عقل داناست
بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست زیر و بالاست
ای آتش خرمن عزیزان
بنشین که هزار فتنه برخاست
بی جرم بکش که بنده مملوک
بی شرع ببر که خانه یغماست
دردت بکشم که درد داروست
خارت بخورم که خار خرماست
انگشت نمای خلق بودن
زشت است ولیک با تو زیباست
باید که سلامت تو باشد
سهل است ملامتی که بر ماست
جان در قدم تو ریخت سعدی
وین منزلت از خدای میخواست
خواهی که دگر حیات یابد
یک بار بگو که کشتهٔ ماست
سرویست چنین که میرود راست
ابروش کمان قتل عاشق
گیسوش کمند عقل داناست
بالای چنین اگر در اسلام
گویند که هست زیر و بالاست
ای آتش خرمن عزیزان
بنشین که هزار فتنه برخاست
بی جرم بکش که بنده مملوک
بی شرع ببر که خانه یغماست
دردت بکشم که درد داروست
خارت بخورم که خار خرماست
انگشت نمای خلق بودن
زشت است ولیک با تو زیباست
باید که سلامت تو باشد
سهل است ملامتی که بر ماست
جان در قدم تو ریخت سعدی
وین منزلت از خدای میخواست
خواهی که دگر حیات یابد
یک بار بگو که کشتهٔ ماست
سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸
عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
روی از عیسا بگردانید و سم خر گرفت
سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب
از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت
نان اسکندر خوری و خدمت دارا کنی
خاک سیم از حرص پنداری که آب زر گرفت
بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار دوست
تا شبی معشوقه را در خانه بی مادر گرفت
آنچه از مستی و کوتاهی شبی آهنگ کرد
تا سر زلفش نگیرد زود ازو سر بر گرفت
خواجه از مستی شبی بر پای چاکر بوسه داد
تا نه پنداری که چاکر قیمت دیگر گرفت
زین عجایب تر که چون دزد از خزینت نقد برد
دیدهبان کور گوش پاسبان کر گرفت
این مرقعها و این سالوسها و رنگها
امر معروفست کز وی جانها آذر گرفت
دیو بد دینست لیکن بر در دین ره زند
زهر ما زهرست لیکن معدنی شکر گرفت
ای سنایی هان که تا نفریبدت دیو لعین
کز فریب دیو عالم جمله شور و شر گرفت
هر دعا گویی که در شش پنج او دادی به خواب
چون سنایی هفت اختر ره ششدر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
روی از عیسا بگردانید و سم خر گرفت
سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب
از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت
نان اسکندر خوری و خدمت دارا کنی
خاک سیم از حرص پنداری که آب زر گرفت
بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار دوست
تا شبی معشوقه را در خانه بی مادر گرفت
آنچه از مستی و کوتاهی شبی آهنگ کرد
تا سر زلفش نگیرد زود ازو سر بر گرفت
خواجه از مستی شبی بر پای چاکر بوسه داد
تا نه پنداری که چاکر قیمت دیگر گرفت
زین عجایب تر که چون دزد از خزینت نقد برد
دیدهبان کور گوش پاسبان کر گرفت
این مرقعها و این سالوسها و رنگها
امر معروفست کز وی جانها آذر گرفت
دیو بد دینست لیکن بر در دین ره زند
زهر ما زهرست لیکن معدنی شکر گرفت
ای سنایی هان که تا نفریبدت دیو لعین
کز فریب دیو عالم جمله شور و شر گرفت
هر دعا گویی که در شش پنج او دادی به خواب
چون سنایی هفت اختر ره ششدر گرفت
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۳
فلک در نیکوئی انصاف دادت
سرگردن کشان گردن نهادت
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت
به شام آورد روز عمر ما را
امید وعدهای بامدادت
نهان حال ما نزد تو پیداست
که سهم الغیب در طالع فتادت
ز بس خونها که میریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
همه در خون خاقانی کنی سعی
نگوئی آخر این فتوی که دادت
سرگردن کشان گردن نهادت
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت
به شام آورد روز عمر ما را
امید وعدهای بامدادت
نهان حال ما نزد تو پیداست
که سهم الغیب در طالع فتادت
ز بس خونها که میریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
همه در خون خاقانی کنی سعی
نگوئی آخر این فتوی که دادت
انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶
زلفت چو به دلبری درآمد
بس کس که ز جان و دل برآمد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم دولت بیغمی سر آمد
دل گم نشود در آنچنان زلف
کز فتنه جهان به هم برآمد
کاندیشه به حلقهایش درشد
کم گشت و چو حلقه بر در آمد
چشم سیه سپید کارت
در کار چنان سیهگر آمد
کز کبر به دست التفاتش
پهلوی زمانه لاغر آمد
چنان حذر من از غم تو
آوخ که غم تو بهتر آمد
در موکب ترکتاز غمزهت
بشکست در دل و درآمد
بیرنگ رخ تو چون برد حسن
ماه آمد و در برابر آمد
هر خط که خریطهدار او داشت
در حسن همه مزور آمد
حسن تو چو شعر انوری نیز
گویی به مزاج دیگر آمد
بس کس که ز جان و دل برآمد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم دولت بیغمی سر آمد
دل گم نشود در آنچنان زلف
کز فتنه جهان به هم برآمد
کاندیشه به حلقهایش درشد
کم گشت و چو حلقه بر در آمد
چشم سیه سپید کارت
در کار چنان سیهگر آمد
کز کبر به دست التفاتش
پهلوی زمانه لاغر آمد
چنان حذر من از غم تو
آوخ که غم تو بهتر آمد
در موکب ترکتاز غمزهت
بشکست در دل و درآمد
بیرنگ رخ تو چون برد حسن
ماه آمد و در برابر آمد
هر خط که خریطهدار او داشت
در حسن همه مزور آمد
حسن تو چو شعر انوری نیز
گویی به مزاج دیگر آمد
فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۷
ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز
در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز
در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز
وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز
هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز
هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز
آن دل که به رخسار تو دزدیده نظر کرد
او را به سر زلف نگونسار درآویز
و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد
قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز
در شهر ز عشق تو بسی فتنه و غوغاست
از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز
چون طینت من از می مهر تو سرشتند
کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟
ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه
بفریب دل اهل جهان ناگه و بگریز؟
خواهی که بیابی دل گم کرده، عراقی؟
خاک در میخانه به غربال فرو بیز
در ده، که به جان آمدم از توبه و پرهیز
در بزم ز رخسار دو صد شمع برافروز
وز لعل شکربار می و نقل فرو ریز
هر ساعتی از غمزه فریبی دگر آغاز
هر دم ز کرشمه شر و شوری دگر انگیز
آن دل که به رخسار تو دزدیده نظر کرد
او را به سر زلف نگونسار درآویز
و آن جام که به دام سر زلف تو درافتاد
قیدش کن و بسپار بدان غمزهٔ خونریز
در شهر ز عشق تو بسی فتنه و غوغاست
از خانه برون آ، بنشان شور شغب خیز
چون طینت من از می مهر تو سرشتند
کی توبه کنم از می ناب طرب انگیز؟
ای فتنه، که آموخت تو را کز رخ چون ماه
بفریب دل اهل جهان ناگه و بگریز؟
خواهی که بیابی دل گم کرده، عراقی؟
خاک در میخانه به غربال فرو بیز
عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۱۷
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۰۰
از دم تیغ است آن موی کمر خونریزتر
هست از مژگان میان آن پسر خونریزتر
گر چه شور و شر بود کم فتنه خوابیده را
خواب او صد پرده باشد ازنظر خونریزتر
کشت از دزدیده دیدنها نگاهش عالمی
تیغ خوبان است در زیر سپر خونریزتر
رخنه در دلها نه تنها می کند مژگان تو
کز تو هرمویی بود از نیشتر خونریزتر
چون دهم آب از تماشای تو چشم تر،که هست
چین ابروی تو از موج خطر خونریزتر
می گشایم چون نظر بر عارض گلرنگ او
می شودهر مویم از مژگان تر خونریزتر
در خود آرایی مکن اوقات چون طاوس صرف
کزدم تیغ است حسن بال وپر خونریزتر
سفله چون شدمست، دربیداد طوفان می کند
می شود از آب، تیغ بدگهر خونریزتر
گر چه از زنگار می گرددبرش کم تیغ را
شد ز خط مژگان آن شیرین پسر خونریزتر
از کجی هر چند آرد تیر راآتش برون
خلق کج از تیغ گردد در سفرخونریزتر
صائب از هم پیشگان از تیغ افزون کن حذر
کزدم تیغ است رشک هم گهر خونریزتر
هست از مژگان میان آن پسر خونریزتر
گر چه شور و شر بود کم فتنه خوابیده را
خواب او صد پرده باشد ازنظر خونریزتر
کشت از دزدیده دیدنها نگاهش عالمی
تیغ خوبان است در زیر سپر خونریزتر
رخنه در دلها نه تنها می کند مژگان تو
کز تو هرمویی بود از نیشتر خونریزتر
چون دهم آب از تماشای تو چشم تر،که هست
چین ابروی تو از موج خطر خونریزتر
می گشایم چون نظر بر عارض گلرنگ او
می شودهر مویم از مژگان تر خونریزتر
در خود آرایی مکن اوقات چون طاوس صرف
کزدم تیغ است حسن بال وپر خونریزتر
سفله چون شدمست، دربیداد طوفان می کند
می شود از آب، تیغ بدگهر خونریزتر
گر چه از زنگار می گرددبرش کم تیغ را
شد ز خط مژگان آن شیرین پسر خونریزتر
از کجی هر چند آرد تیر راآتش برون
خلق کج از تیغ گردد در سفرخونریزتر
صائب از هم پیشگان از تیغ افزون کن حذر
کزدم تیغ است رشک هم گهر خونریزتر
رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدید، اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ پاسخ نیکو کنید خدا و رسول را، إِذا دَعاکُمْ آن گه که شما را خواند، لِما یُحْیِیکُمْ چیزى را که شما را زنده کند، وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ که خداى میان مرد و دل اوست، وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ. (۲۴) و بدانید که شما را انگیخته با او خواهند برد.
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً و بپرهیزید از فتنه، لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً کى نه راست به گناه کار افتد و ببدان از شما، وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. (۲۵) که اللَّه سختگیر است.
وَ اذْکُرُوا و یاد دارید و یاد کنید، إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ آن گه که شما اندک بودید، مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ زبون گرفتگان بودید در زمین، تَخافُونَ مىترسیدید همواره، أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ که مردمان شما را بربایند، فَآواکُمْ شما را جایگاه ساخت، وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ و شما را پیروزى داد بیارى دادن خویش، وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ و شما را روزى داد از خوشیها، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۲۶)، تا مگر آزادى کنید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ کژ مروید با خداى و رسول، وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ و در امانتها شما خیانت مکنید، وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۷) و شما میدانید.
وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ
که فرزندان شما و سود زیانهاى شما آزمایشاند بنزدیک شما، وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ. (۲۸) و بدانید که مزد بزرگوار بنزدیک اللَّه است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ اگر از خشم و عذاب خداى بپرهیزید، یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً شما را جداى سازد، وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ و ناپیدا کند و بسترد از شما گناهان شما، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و بیامرزد شما را، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. (۲۹) و اللَّه با فضل بزرگوار است.
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا و آن گه که سازها ساختند کافران ترا، لِیُثْبِتُوکَ تا ترا ببندند و استوار کنند، أَوْ یَقْتُلُوکَ یا ترا بکشند، أَوْ یُخْرِجُوکَ یا ترا از شهر بیرون کنند، وَ یَمْکُرُونَ و در نهان مىسازند، وَ یَمْکُرُ اللَّهُ و اللَّه در نهان مىسازد، وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ. (۳۰) و اللَّه به سازتر همه سازندگان است.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا و آن گه که بر ایشان خوانند سخنان ما، قالُوا قَدْ سَمِعْنا گویند شنیدیم، لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا اگر ما خواهیم همچنین گوئیم، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. (۳۱) نیست این مگر افسانه و داستان پیشینیان.
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ و آن گه گفتند خدایا، إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ اگر راست است از نزدیک تو، فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ بر ما سنگ بار از آسمان، أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ. (۳۲) یا بما عذابى آر دردنماى.
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً و بپرهیزید از فتنه، لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً کى نه راست به گناه کار افتد و ببدان از شما، وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. (۲۵) که اللَّه سختگیر است.
وَ اذْکُرُوا و یاد دارید و یاد کنید، إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ آن گه که شما اندک بودید، مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ زبون گرفتگان بودید در زمین، تَخافُونَ مىترسیدید همواره، أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ که مردمان شما را بربایند، فَآواکُمْ شما را جایگاه ساخت، وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ و شما را پیروزى داد بیارى دادن خویش، وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ و شما را روزى داد از خوشیها، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۲۶)، تا مگر آزادى کنید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ کژ مروید با خداى و رسول، وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ و در امانتها شما خیانت مکنید، وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۷) و شما میدانید.
وَ اعْلَمُوا و بدانید، أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ
که فرزندان شما و سود زیانهاى شما آزمایشاند بنزدیک شما، وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ. (۲۸) و بدانید که مزد بزرگوار بنزدیک اللَّه است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ اگر از خشم و عذاب خداى بپرهیزید، یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً شما را جداى سازد، وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ و ناپیدا کند و بسترد از شما گناهان شما، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و بیامرزد شما را، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. (۲۹) و اللَّه با فضل بزرگوار است.
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا و آن گه که سازها ساختند کافران ترا، لِیُثْبِتُوکَ تا ترا ببندند و استوار کنند، أَوْ یَقْتُلُوکَ یا ترا بکشند، أَوْ یُخْرِجُوکَ یا ترا از شهر بیرون کنند، وَ یَمْکُرُونَ و در نهان مىسازند، وَ یَمْکُرُ اللَّهُ و اللَّه در نهان مىسازد، وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ. (۳۰) و اللَّه به سازتر همه سازندگان است.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا و آن گه که بر ایشان خوانند سخنان ما، قالُوا قَدْ سَمِعْنا گویند شنیدیم، لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا اگر ما خواهیم همچنین گوئیم، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. (۳۱) نیست این مگر افسانه و داستان پیشینیان.
وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ و آن گه گفتند خدایا، إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ اگر راست است از نزدیک تو، فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ بر ما سنگ بار از آسمان، أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ. (۳۲) یا بما عذابى آر دردنماى.
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۶
در نیکوئی آفت جهان شد
نیکوتر از این نمی توان شد
آن عارض چون هلال شد بدر
آن قدر چو نارون روان شد
هم فتنهٔ خاص گشت و هم عام
هم آفت پیر و هم جوان شد
سرحلقه ی مهوشان شیراز
سر خیل بتان اصفهان شد
چشمش بکرشمه قصد دل کرد
ابروش به عشوه خصم جان شد
در حسن و کمال شد فسانه
در غنج و دلال داستان شد
گفتم که شود بلای جان ها
بالا چو کشید آن چنان شد
شد فته زمان زمان به خوبی
تا فتنه ی آخرالزمان شد
عشقی که رفیق پیش از این داشت
صد مرتبه بیشتر از آن شد
نیکوتر از این نمی توان شد
آن عارض چون هلال شد بدر
آن قدر چو نارون روان شد
هم فتنهٔ خاص گشت و هم عام
هم آفت پیر و هم جوان شد
سرحلقه ی مهوشان شیراز
سر خیل بتان اصفهان شد
چشمش بکرشمه قصد دل کرد
ابروش به عشوه خصم جان شد
در حسن و کمال شد فسانه
در غنج و دلال داستان شد
گفتم که شود بلای جان ها
بالا چو کشید آن چنان شد
شد فته زمان زمان به خوبی
تا فتنه ی آخرالزمان شد
عشقی که رفیق پیش از این داشت
صد مرتبه بیشتر از آن شد
میرزا قلی میلی مشهدی : قصاید
شمارهٔ ۴ - در مدح خان احمد گیلانی
رسید فتنهگر من به کینه تیزآهنگ
چو فتنه بر سر غوغا، چو کینه بر سر جنگ
یکی برون نتوان از هزار جان بردن
ازان کرشمهٔ جلّاد و غمزهٔ سرهنگ
ز جام عشق، شراب امید و بیم کشم
درو مگر به هم آمیختند شهد و شرنگ
به لعل سنگدلان رنگ میدهد که کشد
ز خلق کینه درین رنگ، چرح پر نیرنگ
به یک وفا برد از خاطرم هزار جفا
به نیم صلح، کند عذرخواهی صد جنگ
ز روز وصل مرا تا شب فراق چه فرق
که من ز بیم به سوی تو ننگرم، تو ز ننگ
چو لاله دست برآورده کشتهٔ تو ز خاک
که دامن تو درین رنگ آورد در چنگ
مرا تمام شب از اضطراب خواب نبرد
که چون صباح شود، با کدام ریو و چه رنگ،
ز بهر تهنیت عید آوردم به کنار
ترا، چنانکه سلیمان وقت را، اورنگ
ظفر پناه سکندر سپاه، خان احمد
که برد هیبت او هوش از سر هوشنگ
نشان خاتم جاهش بود، اگر به مثل
شود سفیدی چین جمع با سیاهی زنگ
ز آب بحر ضمیر منیر او شاید
که عکس مهر نماید کثیف چون خرچنگ
ز اشتیاق وی آغوش باز کرده ز دور
به عهد او چو به شاهین فتاده چشم کلنگ
ز عدل او به کس آزار نشتری نرسید
جز آنکه نشتر مضراب خورد بر رگ چنگ
زهی وقار تو افکنده آنچنان لنگر
که کوه را نرسد لاف سنگ و دعوی هنگ
به دیده رای تو گر روشنی دهد، شب تار
چو شعله در نظر آید پری ز صد فرسنگ
به جنب قدر تو گردون نمود چندان پست
که دست سوی گریبان ماه برد پلنگ
ز شوق آنکه ببوسد سم سمند ترا
سزد که لعل چو آتش برون جهد از سنگ
ز اوج قدر تو آید سواد هفت اقلیم
چنان به چشم، که در آب عکس هفتاورنگ
خیال رای تو چون مهر آورد به ضمیر
شود هر آیینه، آیینهٔ نهان در زنگ
چو روز کین ز یسار و یمین بر امن و امان
شود زمین و زمان تنگ از غریو و غرنگ
ز بانگ کوس و خروش نفیر و نالهٔ نای
هزار جا بدرد طاس آسمان چون زنگ
شود ز کینه در آن موج فتنه همچو سپر
جبین آینهٔ سر علم پر از آژنگ
ز مستی می کین همچو لشکر شطرنج
مبارزان همه در جنگ و بیخبر از جنگ
ز بس که گرز گرانسنگ بشکند سر و تن
نیابد از پی قوت استخوان همای خدنگ
چو تار سبحه ز صد دل گذر کند یک تیر
ز حملهٔ تو شود بس که جا بر اعداد تنگ
تبارکاللّه ازان بادپای برقعنان
که پای پیک خیال است در عنانش لنگ
چو آفتاب سزد گر شود سریعالسّیر
نشانهٔ سم آن بادپا به روی النگ
چو با کلاه زراندود و تیغ خونآلود
به پویه گرم کنی آفتاب رنگ کرنگ
به پشت او نتواند گرفت زین خود را
به هر دو دست گرش در بغل نگیرد تنگ
چو مهر طی کند این پهندشت در یک روز
اگر به ره نکند ز انتظار سایه درنگ
ایا به بزم جلال تو آسمان پامال
ز نغمههای مخالف چو چنگ بیآهنگ
به عزم بزم کمال تو کش زوال مباد
که هست مجمع ارباب دانش و فرهنگ
به خاک پای تو کز بیخودی ز چندین راه
که بوده منزل و فرسنگ در هم خرسنگ
به یک اشارهٔ عالی گشودهام پر و بال
به یک پیام زبانی نمودهام آهنگ
که عاجز است ضمیر از تخیّل منزل
که قاصر است زبان از شمارهٔ فرسنگ
غرض اطاعت امر تو بود زین همه راه
نبود ورنه مرا دل ز ملک خویش به تنگ
ببند میلی ازینها زبان که وقت دعاست
برآر دست و به دامان مدعّا زن چنگ
همیشه تا ز ثریّا درین چمن باشد
به رنگ نخل ثمردار، چرخ مینارنگ
به شکل خوشهٔ انگور بسته بر سر هم
ز دار قهر تو سرهای دشمنان آونگ
چو فتنه بر سر غوغا، چو کینه بر سر جنگ
یکی برون نتوان از هزار جان بردن
ازان کرشمهٔ جلّاد و غمزهٔ سرهنگ
ز جام عشق، شراب امید و بیم کشم
درو مگر به هم آمیختند شهد و شرنگ
به لعل سنگدلان رنگ میدهد که کشد
ز خلق کینه درین رنگ، چرح پر نیرنگ
به یک وفا برد از خاطرم هزار جفا
به نیم صلح، کند عذرخواهی صد جنگ
ز روز وصل مرا تا شب فراق چه فرق
که من ز بیم به سوی تو ننگرم، تو ز ننگ
چو لاله دست برآورده کشتهٔ تو ز خاک
که دامن تو درین رنگ آورد در چنگ
مرا تمام شب از اضطراب خواب نبرد
که چون صباح شود، با کدام ریو و چه رنگ،
ز بهر تهنیت عید آوردم به کنار
ترا، چنانکه سلیمان وقت را، اورنگ
ظفر پناه سکندر سپاه، خان احمد
که برد هیبت او هوش از سر هوشنگ
نشان خاتم جاهش بود، اگر به مثل
شود سفیدی چین جمع با سیاهی زنگ
ز آب بحر ضمیر منیر او شاید
که عکس مهر نماید کثیف چون خرچنگ
ز اشتیاق وی آغوش باز کرده ز دور
به عهد او چو به شاهین فتاده چشم کلنگ
ز عدل او به کس آزار نشتری نرسید
جز آنکه نشتر مضراب خورد بر رگ چنگ
زهی وقار تو افکنده آنچنان لنگر
که کوه را نرسد لاف سنگ و دعوی هنگ
به دیده رای تو گر روشنی دهد، شب تار
چو شعله در نظر آید پری ز صد فرسنگ
به جنب قدر تو گردون نمود چندان پست
که دست سوی گریبان ماه برد پلنگ
ز شوق آنکه ببوسد سم سمند ترا
سزد که لعل چو آتش برون جهد از سنگ
ز اوج قدر تو آید سواد هفت اقلیم
چنان به چشم، که در آب عکس هفتاورنگ
خیال رای تو چون مهر آورد به ضمیر
شود هر آیینه، آیینهٔ نهان در زنگ
چو روز کین ز یسار و یمین بر امن و امان
شود زمین و زمان تنگ از غریو و غرنگ
ز بانگ کوس و خروش نفیر و نالهٔ نای
هزار جا بدرد طاس آسمان چون زنگ
شود ز کینه در آن موج فتنه همچو سپر
جبین آینهٔ سر علم پر از آژنگ
ز مستی می کین همچو لشکر شطرنج
مبارزان همه در جنگ و بیخبر از جنگ
ز بس که گرز گرانسنگ بشکند سر و تن
نیابد از پی قوت استخوان همای خدنگ
چو تار سبحه ز صد دل گذر کند یک تیر
ز حملهٔ تو شود بس که جا بر اعداد تنگ
تبارکاللّه ازان بادپای برقعنان
که پای پیک خیال است در عنانش لنگ
چو آفتاب سزد گر شود سریعالسّیر
نشانهٔ سم آن بادپا به روی النگ
چو با کلاه زراندود و تیغ خونآلود
به پویه گرم کنی آفتاب رنگ کرنگ
به پشت او نتواند گرفت زین خود را
به هر دو دست گرش در بغل نگیرد تنگ
چو مهر طی کند این پهندشت در یک روز
اگر به ره نکند ز انتظار سایه درنگ
ایا به بزم جلال تو آسمان پامال
ز نغمههای مخالف چو چنگ بیآهنگ
به عزم بزم کمال تو کش زوال مباد
که هست مجمع ارباب دانش و فرهنگ
به خاک پای تو کز بیخودی ز چندین راه
که بوده منزل و فرسنگ در هم خرسنگ
به یک اشارهٔ عالی گشودهام پر و بال
به یک پیام زبانی نمودهام آهنگ
که عاجز است ضمیر از تخیّل منزل
که قاصر است زبان از شمارهٔ فرسنگ
غرض اطاعت امر تو بود زین همه راه
نبود ورنه مرا دل ز ملک خویش به تنگ
ببند میلی ازینها زبان که وقت دعاست
برآر دست و به دامان مدعّا زن چنگ
همیشه تا ز ثریّا درین چمن باشد
به رنگ نخل ثمردار، چرخ مینارنگ
به شکل خوشهٔ انگور بسته بر سر هم
ز دار قهر تو سرهای دشمنان آونگ
نهج البلاغه : خطبه ها
پاسخ به ابوسفیان و عباس
و من خطبة له عليهالسلام لما قبض رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم و خاطبه العباس و أبو سفيان بن حرب في أن يبايعا له بالخلافة و ذلك بعد أن تمت البيعة لأبي بكر في السقيفة و فيها ينهى عن الفتنة و يبين عن خلقه و علمه النهي عن الفتنة أَيُّهَا اَلنَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ اَلْفِتَنِ بِسُفُنِ اَلنَّجَاةِ
وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ اَلْمُنَافَرَةِ
وَ ضَعُوا تِيجَانَ اَلْمُفَاخَرَةِ
أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اِسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ
هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا
وَ مُجْتَنِي اَلثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ
خلقه و علمه فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى اَلْمُلْكِ
وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ اَلْمَوْتِ
هَيْهَاتَ بَعْدَ اَللَّتَيَّا وَ اَلَّتِي
وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ
بَلِ اِنْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اِضْطِرَابَ اَلْأَرْشِيَةِ فِي اَلطَّوِيِّ اَلْبَعِيدَةِ
وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ اَلْمُنَافَرَةِ
وَ ضَعُوا تِيجَانَ اَلْمُفَاخَرَةِ
أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اِسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ
هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا
وَ مُجْتَنِي اَلثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ
خلقه و علمه فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى اَلْمُلْكِ
وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ اَلْمَوْتِ
هَيْهَاتَ بَعْدَ اَللَّتَيَّا وَ اَلَّتِي
وَ اَللَّهِ لاَبْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ اَلطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ
بَلِ اِنْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اِضْطِرَابَ اَلْأَرْشِيَةِ فِي اَلطَّوِيِّ اَلْبَعِيدَةِ
نهج البلاغه : خطبه ها
روش برخورد با دنيا
و من خطبة له عليهالسلام يحذر من فتنة الدنيا
أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارٌ لاَ يُسْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ فِيهَا
وَ لاَ يُنْجَى بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا
اُبْتُلِيَ اَلنَّاسُ بِهَا فِتْنَةً
فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ
وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ
فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي اَلْعُقُولِ كَفَيْءِ اَلظِّلِّ
بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ
وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ
أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارٌ لاَ يُسْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ فِيهَا
وَ لاَ يُنْجَى بِشَيْءٍ كَانَ لَهَا
اُبْتُلِيَ اَلنَّاسُ بِهَا فِتْنَةً
فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ
وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ
فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي اَلْعُقُولِ كَفَيْءِ اَلظِّلِّ
بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ
وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ
نهج البلاغه : خطبه ها
بیان فضیلت های خود و فتنه بنی امیه
و من خطبة له عليهالسلام و فيها ينبّه أمير المؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بني أمية
أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اَللَّهِ وَ اَلثَّنَاءِ عَلَيْهِ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ
فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ
وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي
بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اِشْتَدَّ كَلَبُهَا
فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي
فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اَلسَّاعَةِ
وَ لاَ عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلاَّ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا
وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا
وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا
وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلاً
وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً
وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ اَلْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ اَلْخُطُوبِ
لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ اَلسَّائِلِينَ
وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ اَلْمَسْئُولِينَ
وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ
وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ
وَ ضَاقَتِ اَلدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً
تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ اَلْبَلاَءِ عَلَيْكُمْ
حَتَّى يَفْتَحَ اَللَّهُ لِبَقِيَّةِ اَلْأَبْرَارِ مِنْكُمْ
إِنَّ اَلْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ
وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ
يُنْكَرْنَ مُقْبِلاَتٍ
وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ
يَحُمْنَ حَوْمَ اَلرِّيَاحِ
يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً
أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ اَلْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ
فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا
وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا
وَ أَصَابَ اَلْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا
وَ أَخْطَأَ اَلْبَلاَءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا
وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي
كَالنَّابِ اَلضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا
وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا
وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا
وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا
لاَ يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لاَ يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ
أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ
وَ لاَ يَزَالُ بَلاَؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لاَ يَكُونَ اِنْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ كَانْتِصَارِ اَلْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ
وَ اَلصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ
تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً
وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً
لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى
وَ لاَ عَلَمٌ يُرَى
نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ
وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ
ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اَللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ اَلْأَدِيمِ
بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً
وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لاَ يُعْطِيهِمْ إِلاَّ اَلسَّيْفَ
وَ لاَ يُحْلِسُهُمْ إِلاَّ اَلْخَوْفَ
فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً
وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ
لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ اَلْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلاَ يُعْطُونِيهِ
أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اَللَّهِ وَ اَلثَّنَاءِ عَلَيْهِ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ
فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ
وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي
بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اِشْتَدَّ كَلَبُهَا
فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي
فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اَلسَّاعَةِ
وَ لاَ عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلاَّ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا
وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا
وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا
وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلاً
وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً
وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ اَلْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ اَلْخُطُوبِ
لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ اَلسَّائِلِينَ
وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ اَلْمَسْئُولِينَ
وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ
وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ
وَ ضَاقَتِ اَلدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً
تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ اَلْبَلاَءِ عَلَيْكُمْ
حَتَّى يَفْتَحَ اَللَّهُ لِبَقِيَّةِ اَلْأَبْرَارِ مِنْكُمْ
إِنَّ اَلْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ
وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ
يُنْكَرْنَ مُقْبِلاَتٍ
وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ
يَحُمْنَ حَوْمَ اَلرِّيَاحِ
يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً
أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ اَلْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ
فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا
وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا
وَ أَصَابَ اَلْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا
وَ أَخْطَأَ اَلْبَلاَءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا
وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي
كَالنَّابِ اَلضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا
وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا
وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا
وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا
لاَ يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لاَ يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ
أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ
وَ لاَ يَزَالُ بَلاَؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لاَ يَكُونَ اِنْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ كَانْتِصَارِ اَلْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ
وَ اَلصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ
تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً
وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً
لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى
وَ لاَ عَلَمٌ يُرَى
نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ
وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ
ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اَللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ اَلْأَدِيمِ
بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً
وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لاَ يُعْطِيهِمْ إِلاَّ اَلسَّيْفَ
وَ لاَ يُحْلِسُهُمْ إِلاَّ اَلْخَوْفَ
فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً
وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ
لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ اَلْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلاَ يُعْطُونِيهِ
نهج البلاغه : خطبه ها
بیان حوادث سخت آينده
و من خطبة له عليهالسلام و هي إحدى الخطب المشتملة على الملاحم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ
وَ اَلْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ
وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ أَوَّلَ لَهُ
وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ آخِرَ لَهُ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا اَلسِّرُّ اَلْإِعْلاَنَ
وَ اَلْقَلْبُ اَللِّسَانَ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقٰاقِي
وَ لاَ يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي
وَ لاَ تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي
فَوَالَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ
وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ
إِنَّ اَلَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ اَلنَّبِيِّ اَلْأُمِّيِّ صلىاللهعليهوآله
مَا كَذَبَ اَلْمُبَلِّغُ وَ لاَ جَهِلَ اَلسَّامِعُ
لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ
قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ
وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ
فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ
وَ اِشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ
وَ ثَقُلَتْ فِي اَلْأَرْضِ وَطْأَتُهُ
عَضَّتِ اَلْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا
وَ مَاجَتِ اَلْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا
وَ بَدَا مِنَ اَلْأَيَّامِ كُلُوحُهَا
وَ مِنَ اَللَّيَالِي كُدُوحُهَا
فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ
وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ
وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ
عُقِدَتْ رَايَاتُ اَلْفِتَنِ اَلْمُعْضِلَةِ
وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ
وَ اَلْبَحْرِ اَلْمُلْتَطِمِ
هَذَا
وَ كَمْ يَخْرِقُ اَلْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ
وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ
وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ اَلْقُرُونُ بِالْقُرُونِ
وَ يُحْصَدُ اَلْقَائِمُ
وَ يُحْطَمُ اَلْمَحْصُودُ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ أَوَّلٍ
وَ اَلْآخِرِ بَعْدَ كُلِّ آخِرٍ
وَ بِأَوَّلِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ أَوَّلَ لَهُ
وَ بِآخِرِيَّتِهِ وَجَبَ أَنْ لاَ آخِرَ لَهُ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا اَلسِّرُّ اَلْإِعْلاَنَ
وَ اَلْقَلْبُ اَللِّسَانَ
أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقٰاقِي
وَ لاَ يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي
وَ لاَ تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي
فَوَالَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ
وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ
إِنَّ اَلَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ اَلنَّبِيِّ اَلْأُمِّيِّ صلىاللهعليهوآله
مَا كَذَبَ اَلْمُبَلِّغُ وَ لاَ جَهِلَ اَلسَّامِعُ
لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ
قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ
وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ
فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ
وَ اِشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ
وَ ثَقُلَتْ فِي اَلْأَرْضِ وَطْأَتُهُ
عَضَّتِ اَلْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا
وَ مَاجَتِ اَلْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا
وَ بَدَا مِنَ اَلْأَيَّامِ كُلُوحُهَا
وَ مِنَ اَللَّيَالِي كُدُوحُهَا
فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ
وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ
وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ
عُقِدَتْ رَايَاتُ اَلْفِتَنِ اَلْمُعْضِلَةِ
وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ
وَ اَلْبَحْرِ اَلْمُلْتَطِمِ
هَذَا
وَ كَمْ يَخْرِقُ اَلْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ
وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ
وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ اَلْقُرُونُ بِالْقُرُونِ
وَ يُحْصَدُ اَلْقَائِمُ
وَ يُحْطَمُ اَلْمَحْصُودُ
نهج البلاغه : خطبه ها
خبر از آينده خونين بصره
و من خطبة له عليهالسلام تجري هذا المجرى
و فيها ذكر يوم القيامة و أحوال الناس المقبلة يوم القيامة
وَ ذَلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اَللَّهُ فِيهِ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ لِنِقَاشِ اَلْحِسَابِ
وَ جَزَاءِ اَلْأَعْمَالِ
خُضُوعاً قِيَاماً
قَدْ أَلْجَمَهُمُ اَلْعَرَقُ
وَ رَجَفَتْ بِهِمُ اَلْأَرْضُ
فَأَحْسَنُهُمْ حَالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً
وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً
حال مقبلة على الناس
و منها فِتَنٌ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ
لاَ تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ
وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ
تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً
يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا
وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا
أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ
قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ
يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ
فِي اَلْأَرْضِ مَجْهُولُونَ
وَ فِي اَلسَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ
فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اَللَّهِ
لاَ رَهَجَ لَهُ وَ لاَ حَسَّ
وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ اَلْأَحْمَرِ
وَ اَلْجُوعِ اَلْأَغْبَرِ
و فيها ذكر يوم القيامة و أحوال الناس المقبلة يوم القيامة
وَ ذَلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اَللَّهُ فِيهِ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ لِنِقَاشِ اَلْحِسَابِ
وَ جَزَاءِ اَلْأَعْمَالِ
خُضُوعاً قِيَاماً
قَدْ أَلْجَمَهُمُ اَلْعَرَقُ
وَ رَجَفَتْ بِهِمُ اَلْأَرْضُ
فَأَحْسَنُهُمْ حَالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً
وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً
حال مقبلة على الناس
و منها فِتَنٌ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ
لاَ تَقُومُ لَهَا قَائِمَةٌ
وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ
تَأْتِيكُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً
يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا
وَ يَجْهَدُهَا رَاكِبُهَا
أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ كَلَبُهُمْ
قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ
يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ اَلْمُتَكَبِّرِينَ
فِي اَلْأَرْضِ مَجْهُولُونَ
وَ فِي اَلسَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ
فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اَللَّهِ
لاَ رَهَجَ لَهُ وَ لاَ حَسَّ
وَ سَيُبْتَلَى أَهْلُكِ بِالْمَوْتِ اَلْأَحْمَرِ
وَ اَلْجُوعِ اَلْأَغْبَرِ
نهج البلاغه : خطبه ها
خطاب به خوارج درباره حکمیت
و من كلام له عليهالسلام قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقيمون على إنكار الحكومة
فقال عليهالسلام أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ
فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ
قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ
فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً
وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً
حَتَّى أُكَلِّمَ كُلاًّ مِنْكُمْ بِكَلاَمِهِ
وَ نَادَى اَلنَّاسَ فَقَالَ
أَمْسِكُوا عَنِ اَلْكَلاَمِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي
وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ
فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ عليهالسلام بِكَلاَمٍ طَوِيلٍ
مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ عليهالسلام
أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ اَلْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً
إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا
اِسْتَقَالُونَا وَ اِسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ
فَالرَّأْيُ اَلْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ اَلتَّنْفِيسُ عَنْهُمْ
فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ
وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ
فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ
وَ اِلْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ
وَ عَضُّوا عَلَى اَلْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ
وَ لاَ تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ اَلْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا
وَ اَللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا
وَ لاَ حَمَّلَنِي اَللَّهُ ذَنْبَهَا
وَ وَ اَللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ اَلَّذِي يُتَّبَعُ
وَ إِنَّ اَلْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ
فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله
وَ إِنَّ اَلْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى اَلْآباءِ وَ اَلْأَبْنَاءِ وَ اَلْإِخْوَانِ وَ اَلْقَرَابَاتِ
فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلاَّ إِيمَاناً
وَ مُضِيّاً عَلَى اَلْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ اَلْجِرَاحِ
وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي اَلْإِسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ اَلزَّيْغِ وَ اَلاِعْوِجَاجِ وَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلتَّأْوِيلِ
فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اَللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا
وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى اَلْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا
رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا
فقال عليهالسلام أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ
فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ
قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ
فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً
وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً
حَتَّى أُكَلِّمَ كُلاًّ مِنْكُمْ بِكَلاَمِهِ
وَ نَادَى اَلنَّاسَ فَقَالَ
أَمْسِكُوا عَنِ اَلْكَلاَمِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي
وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ
فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ عليهالسلام بِكَلاَمٍ طَوِيلٍ
مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ عليهالسلام
أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ اَلْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً
إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا
اِسْتَقَالُونَا وَ اِسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ
فَالرَّأْيُ اَلْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ اَلتَّنْفِيسُ عَنْهُمْ
فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ
وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ
فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ
وَ اِلْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ
وَ عَضُّوا عَلَى اَلْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ
وَ لاَ تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ اَلْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا
وَ اَللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا
وَ لاَ حَمَّلَنِي اَللَّهُ ذَنْبَهَا
وَ وَ اَللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ اَلَّذِي يُتَّبَعُ
وَ إِنَّ اَلْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ
فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله
وَ إِنَّ اَلْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى اَلْآباءِ وَ اَلْأَبْنَاءِ وَ اَلْإِخْوَانِ وَ اَلْقَرَابَاتِ
فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلاَّ إِيمَاناً
وَ مُضِيّاً عَلَى اَلْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ اَلْجِرَاحِ
وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي اَلْإِسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ اَلزَّيْغِ وَ اَلاِعْوِجَاجِ وَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلتَّأْوِيلِ
فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اَللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا
وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى اَلْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا
رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا
نهج البلاغه : خطبه ها
نكوهش نافرمانى عايشه سفارش به ایمان و قرآن خبر از حوادث آینده
و من كلام له عليهالسلام خاطب به أهل البصرة على جهة اقتصاص الملاحم
فَمَنِ اِسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِكَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَفْعَلْ
فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَلَى سَبِيلِ اَلْجَنَّةِ
وَ إِنْ كَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ
وَ أَمَّا فُلاَنَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ اَلنِّسَاءِ
وَ ضِغْنٌ غَلاَ فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ اَلْقَيْنِ
وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ
وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا اَلْأُولَى
وَ اَلْحِسَابُ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى
وصف الإيمان منه سَبِيلٌ أَبْلَجُ اَلْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ اَلسِّرَاجِ
فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى اَلصَّالِحَاتِ
وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى اَلْإِيمَانِ
وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ اَلْعِلْمُ
وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ اَلْمَوْتُ
وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ اَلدُّنْيَا
وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ اَلْآخِرَةُ
وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ اَلْجَنَّةُ
وَ تُبَرَّزُ اَلْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ
وَ إِنَّ اَلْخَلْقَ لاَ مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ اَلْقِيَامَةِ
مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى اَلْغَايَةِ اَلْقُصْوَى
حال أهل القبور في القيامة
منه قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ اَلْأَجْدَاثِ
وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ اَلْغَايَاتِ
لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لاَ يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لاَ يُنْقَلُونَ عَنْهَا
وَ إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ
وَ إِنَّهُمَا لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ
وَ لاَ يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ
وَ عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اَللَّهِ
فَإِنَّهُ اَلْحَبْلُ اَلْمَتِينُ وَ اَلنُّورُ اَلْمُبِينُ
وَ اَلشِّفَاءُ اَلنَّافِعُ
وَ اَلرِّيُّ اَلنَّاقِعُ
وَ اَلْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ
وَ اَلنَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ
لاَ يَعْوَجُّ فَيُقَامَ
وَ لاَ يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ
وَ لاَ تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ اَلرَّدِّ
وَ وُلُوجُ اَلسَّمْعِ
مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ
و قام إليه رجل فقال يا أمير المؤمنين أخبرنا عن الفتنة
و هل سألت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله عنها فقال عليهالسلام
إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ اَلنّٰاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ يُفْتَنُونَ
عَلِمْتُ أَنَّ اَلْفِتْنَةَ لاَ تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله بَيْنَ أَظْهُرِنَا
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا هَذِهِ اَلْفِتْنَةُ اَلَّتِي أَخْبَرَكَ اَللَّهُ تَعَالَى بِهَا
فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي
فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اَللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اُسْتُشْهِدَ مَنِ اُسْتُشْهِدَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي اَلشَّهَادَةُ
فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ اَلشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ
فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ
وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ اَلْبُشْرَى وَ اَلشُّكْرِ
وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اَلْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ
وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ
وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ
وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ
وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ اَلْكَاذِبَةِ وَ اَلْأَهْوَاءِ اَلسَّاهِيَةِ
فَيَسْتَحِلُّونَ اَلْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ
وَ اَلسُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ
وَ اَلرِّبَا بِالْبَيْعِ
قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَبِأَيِّ اَلْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ
أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ
فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ
فَمَنِ اِسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِكَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَفْعَلْ
فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَلَى سَبِيلِ اَلْجَنَّةِ
وَ إِنْ كَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ
وَ أَمَّا فُلاَنَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ اَلنِّسَاءِ
وَ ضِغْنٌ غَلاَ فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ اَلْقَيْنِ
وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ
وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا اَلْأُولَى
وَ اَلْحِسَابُ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى
وصف الإيمان منه سَبِيلٌ أَبْلَجُ اَلْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ اَلسِّرَاجِ
فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى اَلصَّالِحَاتِ
وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى اَلْإِيمَانِ
وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ اَلْعِلْمُ
وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ اَلْمَوْتُ
وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ اَلدُّنْيَا
وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ اَلْآخِرَةُ
وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ اَلْجَنَّةُ
وَ تُبَرَّزُ اَلْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ
وَ إِنَّ اَلْخَلْقَ لاَ مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ اَلْقِيَامَةِ
مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى اَلْغَايَةِ اَلْقُصْوَى
حال أهل القبور في القيامة
منه قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ اَلْأَجْدَاثِ
وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ اَلْغَايَاتِ
لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لاَ يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لاَ يُنْقَلُونَ عَنْهَا
وَ إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ
وَ إِنَّهُمَا لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ
وَ لاَ يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ
وَ عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اَللَّهِ
فَإِنَّهُ اَلْحَبْلُ اَلْمَتِينُ وَ اَلنُّورُ اَلْمُبِينُ
وَ اَلشِّفَاءُ اَلنَّافِعُ
وَ اَلرِّيُّ اَلنَّاقِعُ
وَ اَلْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ
وَ اَلنَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ
لاَ يَعْوَجُّ فَيُقَامَ
وَ لاَ يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ
وَ لاَ تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ اَلرَّدِّ
وَ وُلُوجُ اَلسَّمْعِ
مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ
و قام إليه رجل فقال يا أمير المؤمنين أخبرنا عن الفتنة
و هل سألت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله عنها فقال عليهالسلام
إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ اَلنّٰاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ يُفْتَنُونَ
عَلِمْتُ أَنَّ اَلْفِتْنَةَ لاَ تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله بَيْنَ أَظْهُرِنَا
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا هَذِهِ اَلْفِتْنَةُ اَلَّتِي أَخْبَرَكَ اَللَّهُ تَعَالَى بِهَا
فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي
فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اَللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اُسْتُشْهِدَ مَنِ اُسْتُشْهِدَ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي اَلشَّهَادَةُ
فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ اَلشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ
فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً
فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ اَلصَّبْرِ
وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ اَلْبُشْرَى وَ اَلشُّكْرِ
وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اَلْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ
وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ
وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ
وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ
وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ اَلْكَاذِبَةِ وَ اَلْأَهْوَاءِ اَلسَّاهِيَةِ
فَيَسْتَحِلُّونَ اَلْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ
وَ اَلسُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ
وَ اَلرِّبَا بِالْبَيْعِ
قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَبِأَيِّ اَلْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ
أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ
فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ
نهج البلاغه : خطبه ها
هشدار به عثمان نسبت به شکایت مردم
و من كلام له عليهالسلام لما اجتمع الناس إليه و شكوا ما نقموه على عثمان و سألوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم فدخل عليه فقال
إِنَّ اَلنَّاسَ وَرَائِي وَ قَدِ اِسْتَسْفَرُونِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ
وَ وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ
مَا أَعْرِفُ شَيْئاً تَجْهَلُهُ
وَ لاَ أَدُلُّكَ عَلَى أَمْرٍ لاَ تَعْرِفُهُ
إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ
مَا سَبَقْنَاكَ إِلَى شَيْءٍ فَنُخْبِرَكَ عَنْهُ وَ لاَ خَلَوْنَا بِشَيْءٍ فَنُبَلِّغَكَهُ
وَ قَدْ رَأَيْتَ كَمَا رَأَيْنَا وَ سَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا
وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا صَحِبْنَا
وَ مَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ لاَ اِبْنُ اَلْخَطَّابِ بِأَوْلَى بِعَمَلِ اَلْحَقِّ مِنْكَ
وَ أَنْتَ أَقْرَبُ إِلَى أَبِي رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم وَشِيجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا
وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ يَنَالاَ
فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي نَفْسِكَ
فَإِنَّكَ وَ اَللَّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى وَ لاَ تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ
وَ إِنَّ اَلطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ إِنَّ أَعْلاَمَ اَلدِّينِ لَقَائِمَةٌ
فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اَللَّهِ عِنْدَ اَللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى
فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً
وَ إِنَّ اَلسُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ
وَ إِنَّ اَلْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ
وَ إِنَّ شَرَّ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ
فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً
وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ اَلْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لاَ عَاذِرٌ
فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ اَلرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا
وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اَللَّهَ أَلاَّ تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ اَلْمَقْتُولَ
فَإِنَّهُ كَانَ يُقَالُ يُقْتَلُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا اَلْقَتْلَ وَ اَلْقِتَالَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ
وَ يَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا وَ يَبُثُّ اَلْفِتَنَ فِيهَا
فَلاَ يُبْصِرُونَ اَلْحَقَّ مِنَ اَلْبَاطِلِ
يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً وَ يَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجاً
فَلاَ تَكُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَيِّقَةً يَسُوقُكَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلاَلِ اَلسِّنِّ وَ تَقَضِّي اَلْعُمُرِ
فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ كَلِّمِ اَلنَّاسَ فِي أَنْ يُؤَجِّلُونِي حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ
فَقَالَ عليهالسلام مَا كَانَ بِالْمَدِينَةِ فَلاَ أَجَلَ فِيهِ وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِكَ إِلَيْهِ
إِنَّ اَلنَّاسَ وَرَائِي وَ قَدِ اِسْتَسْفَرُونِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ
وَ وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ
مَا أَعْرِفُ شَيْئاً تَجْهَلُهُ
وَ لاَ أَدُلُّكَ عَلَى أَمْرٍ لاَ تَعْرِفُهُ
إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ
مَا سَبَقْنَاكَ إِلَى شَيْءٍ فَنُخْبِرَكَ عَنْهُ وَ لاَ خَلَوْنَا بِشَيْءٍ فَنُبَلِّغَكَهُ
وَ قَدْ رَأَيْتَ كَمَا رَأَيْنَا وَ سَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا
وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا صَحِبْنَا
وَ مَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ لاَ اِبْنُ اَلْخَطَّابِ بِأَوْلَى بِعَمَلِ اَلْحَقِّ مِنْكَ
وَ أَنْتَ أَقْرَبُ إِلَى أَبِي رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم وَشِيجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا
وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ يَنَالاَ
فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي نَفْسِكَ
فَإِنَّكَ وَ اَللَّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى وَ لاَ تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ
وَ إِنَّ اَلطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ إِنَّ أَعْلاَمَ اَلدِّينِ لَقَائِمَةٌ
فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اَللَّهِ عِنْدَ اَللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى
فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً
وَ إِنَّ اَلسُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ
وَ إِنَّ اَلْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلاَمٌ
وَ إِنَّ شَرَّ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ
فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً
وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ اَلْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لاَ عَاذِرٌ
فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ اَلرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا
وَ إِنِّي أَنْشُدُكَ اَللَّهَ أَلاَّ تَكُونَ إِمَامَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ اَلْمَقْتُولَ
فَإِنَّهُ كَانَ يُقَالُ يُقْتَلُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا اَلْقَتْلَ وَ اَلْقِتَالَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ
وَ يَلْبِسُ أُمُورَهَا عَلَيْهَا وَ يَبُثُّ اَلْفِتَنَ فِيهَا
فَلاَ يُبْصِرُونَ اَلْحَقَّ مِنَ اَلْبَاطِلِ
يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجاً وَ يَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجاً
فَلاَ تَكُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَيِّقَةً يَسُوقُكَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلاَلِ اَلسِّنِّ وَ تَقَضِّي اَلْعُمُرِ
فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ كَلِّمِ اَلنَّاسَ فِي أَنْ يُؤَجِّلُونِي حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ
فَقَالَ عليهالسلام مَا كَانَ بِالْمَدِينَةِ فَلاَ أَجَلَ فِيهِ وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِكَ إِلَيْهِ
نهج البلاغه : خطبه ها
واقع بينى در موضوع معرفی قاتلان عثمان
و من كلام له عليهالسلام بعد ما بويع له بالخلافة و قد قال له قوم من الصحابة لو عاقبت قوما ممن أجلب على عثمان فقال عليهالسلام
يَا إِخْوَتَاهْ إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ اَلْقَوْمُ اَلْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لاَ نَمْلِكُهُمْ
وَ هَا هُمْ هَؤُلاَءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ وَ اِلْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ
وَ هُمْ خِلاَلَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَاءُوا
وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ
إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ مَادَّةً
إِنَّ اَلنَّاسَ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ إِذَا حُرِّكَ عَلَى أُمُورٍ فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لاَ تَرَى هَذَا وَ لاَ ذَاكَ
فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ اَلنَّاسُ وَ تَقَعَ اَلْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ اَلْحُقُوقُ مُسْمَحَةً
فَاهْدَءُوا عَنِّي وَ اُنْظُرُوا مَا ذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي وَ لاَ تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً
وَ سَأُمْسِكُ اَلْأَمْرَ مَا اِسْتَمْسَكَ وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ اَلدَّوَاءِ اَلْكَيُّ
يَا إِخْوَتَاهْ إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ اَلْقَوْمُ اَلْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لاَ نَمْلِكُهُمْ
وَ هَا هُمْ هَؤُلاَءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ وَ اِلْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ
وَ هُمْ خِلاَلَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَاءُوا
وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ
إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ مَادَّةً
إِنَّ اَلنَّاسَ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ إِذَا حُرِّكَ عَلَى أُمُورٍ فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لاَ تَرَى هَذَا وَ لاَ ذَاكَ
فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ اَلنَّاسُ وَ تَقَعَ اَلْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ اَلْحُقُوقُ مُسْمَحَةً
فَاهْدَءُوا عَنِّي وَ اُنْظُرُوا مَا ذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي وَ لاَ تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً
وَ سَأُمْسِكُ اَلْأَمْرَ مَا اِسْتَمْسَكَ وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ اَلدَّوَاءِ اَلْكَيُّ