قرن۲
قرن۳
قرن۴
قرن۵
قرن۶
قرن۷
قرن۸
قرن۹
قرن۱۰
قرن۱۱
قرن۱۲
قرن۱۳
قرن۱۴
  • غزل شمارهٔ ۱۸۹ > حافظ عليرضا مختارپور
  • غزل ۵۹۲ > سعدی فاطمه زندی
  • غزل ۶۲۸ > سعدی فاطمه زندی
  • غزل ۶۱۳ > سعدی فاطمه زندی
  • غزل ۶۰۱ > سعدی فاطمه زندی
این کاربران را بشنوید
آخرین نوشته های کاربران
Avatar نقش کاربری
محمدرضا فرجی
۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۲۰:۱۵
سپیده ی پژمرده

همیشه یک نفر آن سوی پرده ها تنهاست
همیشه یک گل بی خار غرق در سرماست

همیشه آن شب لبریزِ از سیاهی ها
بزرگ و طولانی، به بلندی یلداست

همیشه ابر بهاری به خاک می بارد
 غم سپیده ی پژمرده، محو و ناپیدا است

همیشه مردم دلخسته چشم در راهند
 همیشه شهرِ پر از غم، اسیر یک رویاست

Avatar نقش کاربری
محمدرضا فرجی
۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۲۰:۱۴
بذر غمگینی

یک نفر مهتاب را دزدیده است
روشنایی های شب را چیده است

بین روز و شب اگر هم صلح شد
در میان صلحشان جنگیده است

او سراغ لانه هامان رفته و
بذر غمگینی به ما پاشیده است

می‌کند غمدیده او ما را ، ولی
بر مزار حال ما خندیده است

کوچه ها تاریک و پر غم گشته اند
ابر تیره روی‌مان باریده است

مهر و بخشش پیش ما گم گشته است
نور بی مهری به ما تابیده است

Avatar نقش کاربری
محمدرضا فرجی
۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۲۰:۱۴
غم های پنهان

تنهایی اش را ریخت بی تو توی فنجان
جا ماند طعم بی قراری زیر دندان

با خود به یاد آورد یک یک لحظه ها را
آن راه رفتن، گم شدن در زیر باران

آن چشم های سرخ از مهتاب بیدار
آن نامه های غرق در غم های پنهان

آن اشک های خشک از باران‌ِ یکریز
آن وعده ها، قول و قرارِ توی میدان

آن شمع های خیس و آن در های بسته
تاریک و نمناک و گرفته، مثل زندان

با آن پریشان گوییِ شب ها که می گفت:
دل کندن از یادش برایم نیست آسان

از بس برایت گفت از حال خرابش
آشفته شد در کوچه‌ها حال درختان

رز های پژمرده و سوسن های بی رنگ
می ریخت هی گلبرگ‌هاشان توی گلدان

بی تو برایش لحظه ها دیگر نرفتند
خسته شدند از انتظارت مهر و آبان

بعد از تمام اعترافاتش برایت
پرسید که آیا ندارد جای جبران؟

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۱۲/۲۷ ۱۸:۳۷
خونه تکونی

به نام خدا



آخرای زمستون

خونه تکونی داریم

من و مامان و بابا

همه مشغول کاریم

دیوارای خونه مون

پر از گرد و غباره

وقتی که پاک می کنم

تمیز میشن دوباره

پاک می کنم شیشه ها

پنجره ها و درها

مامان میگه آفرین!

تویی زرنگ و کوشا

حالا تمیزه خونه

منتظر بهارم

شکوفه های لبخند

روی لبام می کارم.



شاعر:مهری طهماسبی دهکردی

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۱۲/۲۰ ۲۳:۱۳
بلندبالای مهربان

بلندبالای مهربان

نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی

بلند بالا شتر با نمک و خوش اخلاقی بود که در جزیره ی ناز زندگی می کرد. صاحب

او مرد جوانی به اسم ساربان ایرج بود که هر روز بلند بالا را به کنار دریا می برد، مسافرانی

که برای تماشای جزیره و دریای زیبای جنوب می آمدند، سوار بلند بالا می شدند تا

شترسواری کنند و پولی به عنوان کرایه به ایرج می دادند. شتر سواری با بلند بالا برای

مسافران خیلی لذت بخش بود. چون او شتری صبور و مهربان بود و طوری راه می

رفت که سوارِ او احساس آرامش کند و از سواری با او لذت ببرد. ایرج همیشه آب و

غذای بلند بالا را به موقع به او می داد و وقتی به خانه بر می گشتند، با مهربانی بر سر

و گردنش دست می کشید و از او تشکر می کرد. بلند بالا هم ایرج را خیلی دوست

داشت و از زندگی با او راضی بود. در همسایگی ایرج مرد بداخلاقی به اسم تیمور

زندگی می کرد که هیچکس دوستش نداشت. تیمور با همه دعوا می کرد و اگر حیوانی

را می دید، با لگد به او می زد و آزارش می داد. او چند بار به بلند بالا هم لگد زده بود

و بلند بالا از دست او خیلی ناراحت بود و تصمیم داشت در یک فرصت مناسب به

تیمور حمله کند و حسابش را برسد. یک روز غروب که ایرج سوار بر بلند بالا به خانه

بر می گشت، تیمور او را دید و فریاد زد: آهای ساربان!چه شتر زشت و بی ریختی

داری، من از بلند بالای تو بدم می آید!

بلند بالا خیلی عصبانی شد. ایرج جواب تیمور را نداد و به راهش ادامه داد، جلوی خانه

اش، بلند بالا روی زمین نشست و ایرج پیاده شد. دستی به سر و گوش بلند بالا کشید و

گفت: دوست عزیزم، امروز پول زیادی در آوردیم و تو خیلی زحمت کشیدی، فردا توی

خونه بمون و استراحت کن تا خستگیت در بره. بلند بالا سری تکان داد و صدایی کرد.

تیمورکه دنبالشان می آمد، با تمسخر گفت: آهای ساربان! مگه این حیوون زبون نفهم

حالیشه که چی بهش می گی؟ایرج عصبانی شد و گفت: آهای تیمور! مواظب باش که

داری چه می گی، اگر بلند بالا عصبانی بشه زیر پاهای بزرگش لهت می کنه. مگه نمی

دونی شترها با این که خیلی صبور و زحمتکش هستند، اگر از کسی ناراحت بشن، تا

انتقام نگیرند، دست بر نمی دارند؟ اصلاً به توچه که شتر قشنگ و بلندبالای من زبون

من را می می فهمه یا نه؟

تیمور لگدی به بلند بالا زد و شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد که برود که ناگهان

بلند بالا غرشی کرد و از جایش برخاست تا به او حمله کند. ایرج متوجه شد. داد زد: آهای

تیمور، فرار کن! و خودش هم افسار بلندبالا را در دست گرفت و جلوی او ایستاد وسعی

کرد او را سرجایش بنشاند. تیمور هم دوید و به خانه اش رفت و در را بست. بلندبالا که می

خواست دنبال او برود وقتی دید او رفته، کمی آرام شد و به دستور ایرج سرجایش

نشست. ایرج او را به خانه برد. غذایش را داد و نوازشش کرد و گفت: بلندبالای عزیزم،

از حرفها و رفتار تیمور ناراحت نشو. او عادت کرده حرف بد بزند و بدرفتاری کند.

اما تو دوست صبور و مهربان منی، نباید به فکر انتقام گرفتن از او باشی. تیمور را

ببخش. بلند بالا غذایش را خورد و به حرفهای ساربان ایرج فکر کرد و تصمیم گرفت

تیمور را ببخشد. اما تیمور که شنیده بود شترها کینه ای هستن و اگر از کسی ناراحت

شوند حتماً او را زیر پا له می کنند تا انتقام بگیرند، هر وقت بلند بالا را در کوچه می

دید فرار می کرد و به خانه‌اش می رفت تا گیرِ او نیفتد.

ساربان ایرج و بلند بالا هنوز هم در جزیره ی زیبای ناز با هم زندگی می کنند بلند بالا

هر روز زیر آسمان آبی و دریای خروشان، روی شن های نرم ساحلی به مسافران و

گردشگران سواری می دهد آنها هم با او عکس می گیرند و گردن درازش را نوازش

می کنند و با او دوست می شوند. شاید شما هم به جزیره ی ناز در خلیج فارس رفته

باشید و سوار بر بلند بالا با او عکس یادگاری گرفته باشید.

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۱۱/۲۹ ۲۲:۵۱
سگ عمو حسن

سگ ِ عموحسن
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
عمو حسن گاوداری داشت
گاوهای خوب نگه می داشت
آب می داد و علف می داد
گاوها را پرورش می داد
شیر اونارو می دوشید
می برد به کارخونه می داد
توی کارخونه،
از شیر گاوهای عمو
بستنی های خوشمزه درست می شد
وارد بازار می شد
عمو حسن یه سگ داشت
یک سگ پاسبون داشت
سگه شجاع بود و دلیر
تو سگ نگو، بگو یه شیر
به هر طرف سر می کشید
هر گوشه را بو می کشید
اگرکه دزد ناقلا
یا گرگ زشت بدادا
اون طرفا پیدا می شد
سگ شجاع باوفا
با واق واق و سر وصدا
عمو حسنُ خبر می کرد
اونهارو دربدر میکرد
عموحسن ،
سگش را خیلی دوست داشت
جلوی سگه غذا می ذاشت
دست می کشید روی سرش
قلاده می بست به گردنش
همیشه می بردش تو اتاق
سگه می خوابید، کنار اجاق
یه روز یه دامپزشک اومد
به گاوداری عمو که رسید،
همه گاوها را یکی یکی دید
بعدش با عمو رفتند
توی اتاق نشستند
سگه هم اومد توی اتاق
دکتر و عمو را بو کشید
کنار اجاق دراز کشید
آقا دامپزشک گفت : آی عمو
سگ تو اتاق چه کار داره ؟
کنار اجاق چه کار داره؟
جای سگه تو سگدونی
نه توی اتاق، اینو میدونی؟
عمو جواب داد:واسه چی؟
واسه چی بره تو سگدونی؟
اون که کاری نداره
فقط اینجا می خوابه
دکتر دامپزشک گفت:
می دونم عمو
سگ تو پاسبونه
مفید و مهربونه
شجاعه و دلیره
راستی که بی نظیره
اما همین سگ دلیر
سگ مفید بی نظیر
نباید توی اتاق باشه
کنار این اجاق باشه
چون که موهای بدنش
می ریزه اینجا تو اتاق
یا می ریزه کنار اجاق
باعث بیماری می شه
مایه ی گرفتاری می شه
حیوونای خانگی
مثل سگا و گربه ها
باید باشن از ما جدا
تا ما را بیمار نکن
مریض وگرفتار نکن
*********************
دکتر به عمو بروشوری داد
که روی اون ،خیلی چیزا نوشته بود
اگه می خوای تو هم بخون
در این باره چیزایی بدون:
(شاعر:مهری طهماسبی دهکردی)
«راههای پیشگیری ازبیماریهای مشترک انسان وحیوانات خانگی»
یکی ازبیماریهای مشترک بین انسان وحیوانات خانگی ازجمله سگ وگربه بیماریهای انگلی می باشد. دراین مقاله به بیماری توکسوکاریاریس که دراثرکرمهای آسکاریس toxocare cati , toxocare conis ایجاد می شود پرداخته خواهد شد.
توکسوکاریاریس چیست؟
توکسوکاریاریس بیماری مشترکی است که توسط کرمهای گردی که معمولا درروده سگها (to canis وگربه to cati) وجود دارد ایجاد می گردد. توله سگها ازطریق بندناف دردوران جنینی ونیزخوردن شیرپس ازتولد آلوده می شوند اما گربه ها فقط ازطریق خوردن شیرمادرآلوده می شوند. این انگل نه تنها درسگ وگربه باعث بیماری می گردند بلکه مهاجرت لاروانگل دربدن انسان خصوصا بچه ها را ایجاد می کند. اصولا موارد توکسوکاریاریس ناشی ازتوکسی درانسان نادرتراست . درایالات متحده آمریکا تخمین زده می شود که سالانه 10000 مورد ازآلودگی toxo care درانسان مشاهده می شود.
علائم توکسوکاریاریس درانسان چیست؟
دومشکل عمده ازتوکسوکاریاریس وجود دارد.
1) فرم چشمی
توکسوکا ریا می تواند منجربه بیماریهای چشمی گردد که درنهایت موجب کوری می گردد. فرم چشمی زمانی ایجاد می شود که لاروانگل واردچشم می شود. این انگل می تواند منجربه التهاب وزخم شبکیه شود. هرساله حدود 700 نفرازکودکان مبتلا به فرم چشمی توکسوکارا بینایی خود را ازدست می دهند.
2) فرم احشایی
آلودگی شدید ومرتب با توکسوکارا اگرچه بندرت اتفاق می افتد اما می تواند منجربه ایجاد فرم احشایی توکسوکارازیس شود. پس ازاینکه تخم توکسوکارا توسط انسان بلعیده شود درداخل روده به لارو تبدیل می شود.
مواردی بطورکامل تست درمان ضدانگلی قرارگرفته اند. ضمنا توله ها را بطورمنظم ازسن دوهفتگی هرماهه طبق توصیه دکتردامپزشک مورد درمان ضدانگلی قراردهید. دستهایمان را پس ازبازی با حیوان خانگی یا فعالیت درخارج ازخانه بخصوص قبل ازخوردن غذا بخوبی با صابون شستشو دهید. به بچه هایتان بیاموزید همیشه دستهایشان را بعد ازبازی کردن با سگ یا گربه وبعد ازبازی کردن درخارج ازخانه بخوبی شستشو دهند. به بچه ها اجازه ندهید درمکانهایی که بوسیله مدفوع حیوانات خانگی یا سایرحیوانات آلوده شده است بازی کنند. هرگز بچه های کوچکتررا با سگها تنها نگذارید مگراینکه سن سگ بیش ازشش ماه باشد ضمنا مانع ازاین شوید که نوزادتان چهاردست وپا روی زمین حرکت کند.
0 دورمحل بازی کودکان را محصورنمایید تا مانع ورود سگها به آن محل شوید.
0 حتی المقدورازتماس نوزادان با توله سگها وبچه گربه ها قبل ازتکمیل برنامه ضدانگلی آنها جلوگیری نمایید.
0 هرگزبچه های کوچک را مقابل درب ورودی ساختمانهای عمومی روی زمین نگذارید.
0 فورا پس ازمدفوع کردن سگ محل آنرا تمیزنمایید. پس ازجمع آوری مدفوع آنرابطوردقیق وکامل معدوم نمایید. حداقل هفته ای یکبارمحل زندگی حیوانات خانگی را تمیزنمایید. وسرانجام اینکه دقت نمایید تا سگتان درمحلهای عمومی مدفوع نکند.
این لاروها درداخل بدن شروع به مهاجرت می کنند تااینکه خودبخود بمیرند. این امرممکن است چندین سال بطول بینجامد. ارگانهایی که بیشتردرگیرمی شوند شامل مغز. کبد. ریه وچشم می باشد. علائم بیماری شامل تب. سرفه. درد یا ناراحتی معده آسم یا پینومونی می باشد. دربیشترموارد آلودگی به توکسوکارا خیلی جدی نیست وبیشترافراد خصوصا افراد بالغی که با مقدارکمی ازلاروانگل آلوده شده اند. علائم خاصی را نشان نمی دهند. موارد بسیارشدید اغلب نادراست اما اغلب دربچه هایی که درمناطق آلوده شده با مدفوع سگ یا گربه بازی می کنند دیده می شود.
توکسوکارا چگونه منتشرمی شود؟
متداولترین انگل توکسوکارا که درانسان خطرسازمی باشد toxo care conis می باشد. اگرچه مواردی ازtoxo care conis نیزدرانسان دیده می شود اما بدلیل عادت رفتاری گربه دردفع مدفوع موارد آن نادراست انگل طریق بندناف یا شیرمادربه توله ها منتقل می شود. لاروها بسرعت درروده توله سگها بالغ می شوند. وقتی توله سگها به سن 3 یا 4 هفتگی می رسند شروع به دفع مقدارزیادی تخم انگل می کنند ازطریق مدفوع موجب آلودگی محیط می گردند. تخمها بسرعت تبدیل به لاروعفونی می گردند.
چگونگی آلودگی به توکسوکارا؟
شما وفرزندانتان می توانید درصورت بلع ناگهانی تخمهای عفونی توکسوکارا که درخاک یا سایرسطوح آلوده وجود دارند( حتی اگرسگ یا گربه هم نداشته باشید) آلوده شوید تخم این انگل می تواند تا دوسال یا بیشتردرخاک زنده بماند.
راه تشخیص آلودگی به توکسوکارا؟
درصورت احتمال آلودگی به توکسوکارا با پزشکتان درمورد احتمال آلودگی صحبت کنید.درصورت ضرورت انجام آزمایشات خاص مثبت تشخیص آلودگی ضروری است .
درمان توکسوکاریازیس؟
فرم احشایی آلودگی با داروهای ضد انگلی که معمولا همراه با داروهای ضد التهاب داده می شوند درمان می گردد. درمان فرم چشمی مشکلتراست و معمولا تلاش می شود تا ازپیشرفت جراحت چشم جلوگیری شود.

این کاربران را بخوانید
به انتخاب گوهرین

جان در غمت از خانه به کوی افتاده‌ست
بر بوی تو در رهی چو موی افتاده‌ست
من در طلب تو و تو از من فارغ
این کار عظیم پشت و روی افتاده‌ست

عطار نیشابوری
آخرین حاشیه ها و نظرات
بهروز
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ ۲۲:۲۳

بند پایانی و چند بند دیگر به بررسی نیاز دارند

در این صفحه: شمارهٔ ۷۲
بهروز
۱۴۰۲/۱۲/۱۲ ۲۲:۰۸

شاید در بند هفتم نوشته نخستین نویسنده
تا نگردد چو عصا بهر کلیم افعی طبع
نوشته بوده است

در این صفحه: شمارهٔ ۷۲
ناشناس
۱۴۰۲/۱۲/۱۱ ۱۵:۴۷

امیر کبیر جواب قاانی را چه داد

در این صفحه: قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیرکبیر میرزاتقی‌خان رحمه‌الله گوید
ناشناس
۱۴۰۲/۱۲/۱۰ ۲۳:۱۱

نامزد در این شعر یعنی چه؟

در این صفحه: غزل ۲۴۲
ناشناس
۱۴۰۲/۱۲/۹ ۰۸:۳۸

سلام بر دختر سه ساله ارباب تولدت مبارک رقیه جان التماس دعا.....

در این صفحه: شمارهٔ ۳۱ - مدح و مصیبت رقیه خاتون(ع)
ناشناس
۱۴۰۲/۱۲/۷ ۱۷:۰۵

داروشو درمان کن

در این صفحه: بیمار
ناشناس
۱۴۰۲/۱۲/۶ ۰۷:۴۹

با سلام درود فراوان بنده چاپ اول کتاب بهمنی و اخگر شاعران دیگر اظهار نظر کردن دارم تمام حرف بهمنی و درد دل گلایه بین خودش و خدای خودش بود که اخگر چند بیت آن را حذف کرده بود به چاپ رسانده بود و باعث حواشی و گمراه کردن شاعران دیگه که به خودشون اجازه انتقاد از بزرگوار بهمنی بدهند هرکسی میتونه با هر زبانی که بلده با خدای خودش حرف بزنه و کسی حق اظهار نظر نداره و هرکسی به اندازه سواد و درک فهم خودش و قدرت بیانش میتونه با خدای خودش حرف بزنه

در این صفحه: شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ
ناشناس
۱۴۰۲/۱۱/۳۰ ۰۸:۳۲

بسیار زیبا و دلنشین

در این صفحه: المقاله الحادیه و العشرون
رسته
۱۴۰۲/۱۱/۲۶ ۲۰:۵۶

بینم چه بلا بر سر جیب و کفن آرد
دستی که به جز خامه دریدن نشناسد

در همه نسخه‌های دیوان غالب به همین شکل آمده است ولی به نظر می‌رسد از اول غلط وارد شده است باید چنین باشد
دستی که به جز جامه دریدن نشناسد

در این صفحه: شمارهٔ ۱۴۴
Avatar نقش کاربری
سید محمد طاهائی
۱۴۰۲/۱۱/۲۳ ۰۱:۵۰

هزاران درود بر این بانوی ادیب و این خوانش بی نقص و شیوا و درست

در این صفحه: ترجیع بند
دیوار نوشته می نویسم
Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۱۲/۲۰ ۱۱:۰۶

یک سال مثل برق و باد گذشت.انگار همین دیروز سال۱۴۰۲ را آغاز کرده بودیم، حالا ناباورانه آخرین روزهایش را سپری می کنیم.به قول شاعر:
این قافله ی عمر عجب می گذرد!
دریاب دمی که با طرب می گذرد!

Avatar نقش کاربری
Farhad matador
۱۴۰۲/۱۲/۴ ۲۳:۲۳

چ اسان می توان از یادها رفت؟

Avatar نقش کاربری
Farhad matador
۱۴۰۲/۱۲/۴ ۲۳:۲۳

شیشه ای پنجره را باران شست .از دل تنگ من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست!

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۷/۱۸ ۰۹:۴۱

شیخ ابوالحسن خرقانی می گوید:«هرگاه که از خویشتن گذشتی، پلِ صراط را پشت سر گذاشتی.»
******
از خودگذشتن،صفت انسانهای وارسته و پرهیزگار است.

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۷/۱۱ ۱۳:۰۳

میلاد پیامبر مهر و رحمت،پیام آور خوبی ها،بر عاشقانش مبارک باد.

بیشتر بخوانید / بنویسید