حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت ادیب الممالک : فرهنگ پارسی
شمارهٔ ۴ - بند چهارم
سپیده چو زد دامن چرخ چاک رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ اى: و قلنا له بعد اخراج ابلیس من الجنة: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى اتخذاها مسکنا تسکنان فیه. پس از آنکه ابلیس نافرمانى کرد، و او را از بهشت بیرون کردند، با آدم (ع) این خطاب رفت که: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ. اى آدم! در جنة الخلد آرام گیر تو و جفت تو حوا، و آن را مسکن خویش سازید. سکون ضد، حرکت است، و ساکن منزل اگر چه حرکت کند، او را ساکن گویند، که سکون بر حرکت غلبه دارد در بیشترین اوقات شبانروز. و این بهشت که آدم را فرمودند تا در آن نشیند جنة الخلد است، که رب العزة مؤمنان را آفریده، و ایشان را وعده داده که در آن شوند، و ذلک فى قوله: قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ؟ مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا. قومى از اهل بدعت گفتند: آن بهشتى بود در آسمان که آدم و حوا را بود على الخصوص، نه آن جنة الخلد که مؤمنان را وعده دادهاند، و قومى گفتند: در زمین بود آن بهشت، و این هر دو قول باطلست، و قول درست آنست که اول گفتیم. ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۲۲ - تاریخ وفات مرحوم سید محمد طباطبایی
تا حجهٔ دین محمد از خاک برفت صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۴۹
تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
بدو گفتم که ای جان چیست نامت؟ جامی : سبحةالابرار
بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد
ای در رحمت تو بر همه باز عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۴
دل دشمن شادی ست و در کار غم است رشیدالدین میبدی : ۵۵- سورة الرحمن
۱ - النوبة الثانیة
این سورة الرحمن هزار و ششصد و سى و شش حرف است و سیصد و پنجاه و یک کلمت و هفتاد و هشت آیت. جمله بمکه فرود آمد و آن را مکى شمرند مگر یک آیت: یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷
هجر تو جزو اول دیوان محنتست امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 39 ) دعا در طلب عفو
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۵۲ - ضیمران
ضیمرانی در بن بید معلق جاگرفت سعدی : باب اول در عدل و تدبیر و رای
گفتار اندر دفع دشمن به رای و تدبیر
میان دو بد خواه کوتاه دست فردوسی : پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
بخش ۲
چو بیگاه گازر بیامد ز رود ادیب الممالک : فرهنگ پارسی
شمارهٔ ۱۶ - روزهای ماه های پارسیان
روز ماه پارسی باشد نخستین اورمزد عبید زاکانی : عشاقنامه
بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را
شبی چون شام در فریاد و زاری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴
می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را فریدون مشیری : با پنج سخن سرا
حافظ
روحِ رویاییِ عشق، فریدون مشیری : لحظه ها و احساس
سحر
بهترین لحظه های روز و شبم سعدی : باب ششم در قناعت
حکایت در مذلت بسیار خوردن
چه آوردم از بصره دانی عجب
غزل شمارهٔ ۱۶
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت ادیب الممالک : فرهنگ پارسی
شمارهٔ ۴ - بند چهارم
سپیده چو زد دامن چرخ چاک رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ اى: و قلنا له بعد اخراج ابلیس من الجنة: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى اتخذاها مسکنا تسکنان فیه. پس از آنکه ابلیس نافرمانى کرد، و او را از بهشت بیرون کردند، با آدم (ع) این خطاب رفت که: یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ. اى آدم! در جنة الخلد آرام گیر تو و جفت تو حوا، و آن را مسکن خویش سازید. سکون ضد، حرکت است، و ساکن منزل اگر چه حرکت کند، او را ساکن گویند، که سکون بر حرکت غلبه دارد در بیشترین اوقات شبانروز. و این بهشت که آدم را فرمودند تا در آن نشیند جنة الخلد است، که رب العزة مؤمنان را آفریده، و ایشان را وعده داده که در آن شوند، و ذلک فى قوله: قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ؟ مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا. قومى از اهل بدعت گفتند: آن بهشتى بود در آسمان که آدم و حوا را بود على الخصوص، نه آن جنة الخلد که مؤمنان را وعده دادهاند، و قومى گفتند: در زمین بود آن بهشت، و این هر دو قول باطلست، و قول درست آنست که اول گفتیم. ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۲۲ - تاریخ وفات مرحوم سید محمد طباطبایی
تا حجهٔ دین محمد از خاک برفت صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۴۹
تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در سؤال کردن از هیلاج و جواب دادن او را
بدو گفتم که ای جان چیست نامت؟ جامی : سبحةالابرار
بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد
ای در رحمت تو بر همه باز عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۶۴
دل دشمن شادی ست و در کار غم است رشیدالدین میبدی : ۵۵- سورة الرحمن
۱ - النوبة الثانیة
این سورة الرحمن هزار و ششصد و سى و شش حرف است و سیصد و پنجاه و یک کلمت و هفتاد و هشت آیت. جمله بمکه فرود آمد و آن را مکى شمرند مگر یک آیت: یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷
هجر تو جزو اول دیوان محنتست امام سجاد علیهالسلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 39 ) دعا در طلب عفو
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۵۲ - ضیمران
ضیمرانی در بن بید معلق جاگرفت سعدی : باب اول در عدل و تدبیر و رای
گفتار اندر دفع دشمن به رای و تدبیر
میان دو بد خواه کوتاه دست فردوسی : پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
بخش ۲
چو بیگاه گازر بیامد ز رود ادیب الممالک : فرهنگ پارسی
شمارهٔ ۱۶ - روزهای ماه های پارسیان
روز ماه پارسی باشد نخستین اورمزد عبید زاکانی : عشاقنامه
بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را
شبی چون شام در فریاد و زاری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴
می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را فریدون مشیری : با پنج سخن سرا
حافظ
روحِ رویاییِ عشق، فریدون مشیری : لحظه ها و احساس
سحر
بهترین لحظه های روز و شبم سعدی : باب ششم در قناعت
حکایت در مذلت بسیار خوردن
چه آوردم از بصره دانی عجب