صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۲۱ - همچنین فی‌المرثیه
دلا در کربلا بنگر چه غوغایی عیان دارد
حزین لاهیجی : مطمح الانظار
بخش ۳ - فی النعت
ای گهرافروز وجود از نخست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۳
چنان چشمی ز رویم دور می دار
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲
آنکه از لوح جفا نوک قلم باز گرفت
سعدی : غزلیات
غزل ۴۲۲
آن کس که از او صبر محال است و سکونم
سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۵۴ - غزل
خواهم که امشب خدمتی چون ساقر اندر خور کنم
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظاره کن در آینه خود را، حبیب من
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۱۶ - حران
و از شهر آمد تا حران دو راه است یکی را هیچ آبادانی نیست و آن چهل فرسنگ است. و بر راهی دیگر آبادانی و دیه های بسیار است و بیش تراهل آن نصاری باشد و آن شصت فرسنگ باشد. ما با کاروان به راه آبادانی شدیم. صحرایی به غایت هموار بود الا آن که چندان سنگ بود که ستور البته هیچ گام بی سنگ ننهادی.
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۲ - اصل اول
بدان که راه عبادت هم از جمله عبادات است و زاد هم از جمله راه است، پس هر چه را دین را بدان حاجت بود هم از جمله دین بود. راه دین را به طعام خوردن حاجت است، چه مقصد همه سالکان دیدار حق تعالی است و تخم آن علم و عمل است و مواظبت بر علم بی سلامت تن ممکن نیست و سلامت تن بی طعام و شراب ممکن نیست، بلکه طعام خوردن ضرورت راه دین است، پس از جمله دین باشد و برای این گفت حق تعالی، «کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»، میان خوردن و عمل صالح جمع کردن، پس هرکه طعام برای آن خورد تا وی را قوت علم و عمل بود و قدرت رفتن راه آخرت بود، طعام خوردن وی عبادت بود.
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۰۹
چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم
ایرانشان : کوش‌نامه
بخش ۱۴۵ - خواب دیدن آتبین
شبی شادمان خفته بُد آتبین
ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۱۴۳
شدم صدره بزیر سنگ طفلان در جنون پنهان
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
با خلق اگر غرض نباشد سخنت
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۱
عشق آن باشد که عاشق را زعالم باز دارد
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۲
شیخ گفت آن پیر را گفتند که دعایی در کار ما کن. گفت: اختیارُ ماجری لک فی الازل خیر من معارضة الوقت. الخیر اجمع فیما اختارخالقنا و اختیار سواه الشر و الشؤم.
نهج البلاغه : حکمت ها
روش تبریک تولد نوزاد
<strong> وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلاً بِغُلاَمٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ اَلْفَارِسُ فَقَالَ عليه‌السلام </strong> لاَ تَقُلْ ذَلِكَ وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ اَلْوَاهِبَ وَ بُورِكَ لَكَ فِي اَلْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۳۲
که هرگه که تیره بگرددجهان
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۴
مشرق خورشید را فیض گریبان تو نیست
ازرقی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۰۱
دلبر ماه پیکر خود را