نظامی گنجوی : خردنامه
بخش ۷ - خطاب زمین بوس
زهی آفتابی که از دور دست
مولوی : دفتر اول
بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیه‌السلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی
کرد حق و کرد ما هر دو ببین
ملک‌الشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
در وصف باغچهٔ بهار و شرح حال او در خانه
موسم نوبهار خانهٔ من
عطار نیشابوری : باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق
شمارهٔ ۱
جانی دارم عاشق و شوریده و مست
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۴۲
نشان جملهٔ مردم همین است
امیرعلیشیر نوایی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
مهلک بود ای رفیق ایام فراق
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۲۵۱
همطالع بیدیم درین باغ، که باشد
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۸
نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۵
شوخ چشمی خان و مان ما به یغما برد و رفت
سیف فرغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۴۰
در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۲
خوش باش که هر که راز داند
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵
کجا ز دایره عشق، حسن بیرون است؟
سعدی : غزلیات
غزل ۳۳۰
زینهار از دهان خندانش
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۳۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ... الآیة سبب نزول این آیت بر قول سدى آنست که: رسول خدا (ص) گفته بود: «عرضت علىّ امّتى فى صورها فى الطّین کما عرضت على آدم (ع)، و اعلمت من یؤمن بى و من یکفر الحدیث بطوله...
فردوسی : پادشاهی اسکندر
بخش ۲۸
وزان جایگه لشکر اندر کشید
سعدی : باب ششم در قناعت
حکایت در معنی آسانی پس از دشواری
شنیدم ز پیران شیرین سخن
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب میکرد و خدا خطابش را لبیک گفت
یک شبی روح الامین در سد ره بود
غزالی : رکن سوم - رکن مهلکات
بخش ۳۲ - کفارت غیبت
بدان که کفارت غیبت بدان باشد که توبه کند و پشیمانی خورد تا از مظلمه حق تعالی بیرون آید. رسول (ص) می گوید، «هرکه را مظلمتی است اندر عرض یا اندر مال بحلّی باید خواست پیش از آن که روزی آید که نه عرض بود و نه مال و نه دنیا سودی دارد جز آن که حسنات وی به عوض آن همی دهند و اگر نبود سیئات وی بر وی نهند». عایشه رضی الله عنه زنی را گفت که دراز زبان است. رسول (ص) گفت، «غیبتی کردی از وی بحلّی خواه» اندر خبر است که هرکه کسی را غیبت کند باید که او را از خدای تعالی آمرزش خواهد و گروهی پنداشتند که از این خبر کفایت بود و بحلّی نباید خواست. این خطا باشد به دلیل دیگر چیزها، اما استغفار آنجا بود که وی زنده نبود. باید که استغفار کند از بهر وی. و بحلی آن باشد که به تواضع و به پشیمانی پیش شود و گوید که خطا کردم و دروغ گفتم عفو کن. اگر نکند بر وی ثنا کند و مراعات همی باید کرد تا در دل وی خوش شود و بحل کند. اگر نکند حق وی است، ولیکن این مراعات را از جمله حسنات نویسند و باشد که به عوض اندر قیامت فرا وی دهند، اما اولیتر آن بود که عفو کنند. و بعضی از سلف بوده اند که بحل نکرده اند و گفته اند که اندر دیوان ما هیچ حسنت به از این نیست، ولیکن درست آن است که عفو کردن حسنتی است فاضلتر از آن.
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹
قامت خم برد آرام و قرار از جان من
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۸۷
تلخرو از هر نسیم سهل چون دریا مشو