رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۴ - اگر کسى خواهد که او را بسطى باشد در سخن از روى وعظ و تذکیر درین سورة یس مفرد جمعى کرده‏ام آن را تحصیل کند که تفسیر بیش ازین احتمال نکند و نسق تفسیر بگذاشتن شرط نیست، النوبة الثالثة
قوله تعالى: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ وکیع بن الجرّاح گفت: شغل ایشان در بهشت سماع است، همانست که جاى دیگر فرمود: فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ فهذا الخبر هو السّماع فى الجنّة، بنده مؤمن در بهشت آرزوى سماع کند، ربّ العزة اسرافیل را فرستد تا بر جانب راست وى بیستد و قرآن خواندن گیرد، داود بر چپ وى بایستد زبور خواندن گیرد، بنده سماع همى کند تا وقت وى خوش گردد، جان وى فرا سماع آید، دل وى فرا نشاط آید، سرّ وى فرا کار آید، از تن زبان ماند و بس، از دل نشان ماند و بس، از جان عیان ماند و بس، تن در وجد واله شود، دل در شهود مستهلک شود، جان در وجود مستغرق گردد، دیده آرزوى دیدار ذو الجلال کند، دل آرزوى شراب طهور کند، جان آرزوى سماع حق کند، رب العزة پرده جلال بردارد، دیدار بنماید، بنده را بجام شراب بنوازد، طه و یس خواندن گیرد جان بنده آن گه بحقیقت در سماع آید. اى جوانمرد! از تن سماع نیاید که در بند برترى است، از دل سماع نیاید که رهگذرى است، سماع سماع جانست که نه ایدرى است.
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو «فى شغل» مخفّف خوانند و باقى قرّاء مثقّل خوانند، و هما لغتان مثل السّحت و السّحت، و تفسیر «شغل» بقول ابن عباس افتضاض ابکار است. مصطفى علیه الصلاة و السلام در تفسیر این آیه گفته: «انّ احدهم لیفتضّ فى الغداة الواحدة مائة عذراء» قال: «ففى هذا شغلهم».
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۰
دل بندهٔ بند سنبل پست تو باد!
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ بهشتیان آن روز در ناپرداختند، فاکِهُونَ (۵۵) شادان و نازان میوه خواران.
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى‏ میگوید جل جلاله: ماایم که مرده زنده گردانیم. و مرده زنده گردانیدن در وصف بارى جل جلاله آنست که در بنده و در حیوان حیاة آفریند و آفریننده حیاة جز آن قادر بر کمال نیست، یقول اللَّه تعالى: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ و این در سه طور است، در طور اوّل حیاة در نطفه آفریند اندر رحم مادر، در طور دیگر حیاة در مرده آفریند اندر زاویه لحد تا با وى رود سؤال چنانک در خبر صحیح است، در طور سوم روز قیامت خلق را زنده گرداند فصل و قضا را و ثواب و عقاب را و از ان پس جاوید همه زندگى بود هیچ مردگى نه، امّا خلود فى الجنّة و امّا خلود فى النار.
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى‏ ماایم که زنده کنیم مردگان را، وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا و مینویسیم هر چه پیش میفرستند، وَ آثارَهُمْ و نشانها و رسمها و نهادها که مى‏نهادند، وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ و همه چیز را دانسته‏ایم و شمرده، فِی إِمامٍ مُبِینٍ (۱۲) در لوح محفوظ آن پیشواى روشن پیدا.
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز من اشتاق الى لقیاه استعذب فیه ما یلقاه من بلواه فان طلب مونسا فى دنیاه او عقباه ضلّ من یدعو الّا ایاه بنام او که خرد را باو راه نیست و هیچکس از حقیقت جلال او آگاه نیست، بنام او که مفلسان را جز حضرت او پناه نیست و عاصیان را جز درگاه او درگاه نیست، بنام او که جهانیان را چو او پادشاه نیست و در آسمان و زمین جز او اللَّه نیست. اى خداوندى که دستگیر درماندگان جز توقیع جلال تو نیست: اى مهربانى که رهنماى متحیّریان جز منشور رحمت تو نیست، اى کریمى که آرام سوختگان جز از حضرت جمال و لطف تو نیست، اى عزیزى که عربده مستان عشق جز از جام شراب و شربت نوشاگین تو نیست، اى لطیفى که انس جان مشتاقان جز در انتظار دیدار و رضاى تو نیست، و اللَّه الموفق و المعین
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۱ - النوبة الثانیة
این سوره یس سه هزار حرف است و هفتصد و بیست و نه کلمت و هشتاد و سه آیت، جمله به مکه فرو آمد و در مکّیات شمرند، و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ.
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۸۹
بهار می گذرد، سیر گلستانی کن
رشیدالدین میبدی : ۳۶- سورة یس - مکیة
۱ - النوبة الاولى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان‏
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ... خداوند عالم کردگار مهربان نوازنده بندگان جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، امّت احمد را اندرین آیت تشریف داد بهفت کرامت تشریفى تمام و تکریمى بزرگ و نواختى بى‏نهایت، و از فرزندان آدم هیچکس این هفت کرامت بهم نیافت مکر این امّت. از ان هفت سه چیز در صدر آیت است: اوّل أَوْرَثْنَا، دیگر اصْطَفَیْنا، سدیگر عِبادِنا. أَوْرَثْنَا وارثان خواند، اصْطَفَیْنا برگزیدگان خواند، عِبادِنا بندگان خواند میراث بران ما، برگزیدگان ما، بندگان پذیرفتگان ما. چون وارثان خواند، بحقیقت میراث وانستاند، چون برگزیدگان خواند در علم وى غلط نیست ردّ نکند، چون پذیرفتگان خواند با عیب بنیفکند. أَوْرَثْنَا میراث دادیم، نور هدى دولت دین عزّ علم آئین معرفت بهاى ایمان برکت سنّت میوه حکمت این همه کرا دادیم، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا ایشان را که برگزیدیم چون میگزیدیم عیب مى‏دیدیم، رهى را به بى‏نیازى خود چنانک بود برگزیدیم اى محمد! آن روز که ما امّت ترا گزیدیم فریشتگان دراز عمر پر طاعت میدیدیم، آن روز که در نحل ضعیف عسل نهادیم بازان با قوّت میدیدیم آن روز که آن کرمک ضعیف را ابریشم دادیم ماران با هیبت میدیدیم، آن روز که آهوى دشتى را مشک دادیم شیران با صولت میدیدیم، آن روز که گاو بحرى را عنبر دادیم پیلان با عظمت میدیدیم، آن روز که در صدف مروارید نهادیم نهنگان با سطوت میدیدیم، آن روز که آواز خوش بعندلیب دادیم طاووسان با زینت میدیدیم، آن روز که امّت محمد را مدح و ثنا گفتیم و رقم اصطفائیّت کشیدیم فرشتگان دراز عمر و مقرّبان پر طاعت را بر درگه خدمت میدیدیم.
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۱۴
آن صنم را ز گاز و ز نشکنج
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ ثمّ تعقیب على قوله: لِما بَیْنَ یَدَیْهِ آنست که پس وفات پیغامبران و پس امّتان گذشته ما میراث دادیم امّت احمد را علم فقه دین‏ و احکام کتاب باز مانده از اخبار و فقهاى پیشینان. کتاب درین آیت هم قرآن است و هم دین، و فى الخبر الصحیح انّ رجلین اختصما الى رسول اللَّه (ص) فقال احدهما: اقض بیننا بکتاب اللَّه و قال الآخر: اجل یا رسول اللَّه فاقض بیننا بکتاب و أذن لى ان أتکلّم فقال: تکلّم قال: إنّ ابنى کان عسیفا على هذا فزنا بامرأته؟ فأخبرونی انّ على ابنى الرّجم فافتدیت منه بمائة شاة و بجاریة لى ثمّ إنّی سألت أهل العلم فأخبرونی انّ على ابنى جلد مائة و تغریب عام و انّما الرّجم على امرأته، فقال رسول اللَّه (ص): اما و الّذى نفسى بیده لأقضینّ بینکما بکتاب اللَّه امّا غنمک و جاریتک فردّ علیک و امّا ابنک فعلیه جلد مائة و تغریب عام و امّا انت یا انیس فاغد على امرأة هذا فان اعترفت فارجمها، فاعترفت فرجمها.
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ پس میراث دادیم نامه، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا اینان که برگزیدیم از رهیکان خویش فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ ازیشان هست که ستمکار نفس خویش است، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ و هست ازیشان که راه میانه رفت، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ و هست ازیشان پیشوا و پیشى جوى بنیکیها، بِإِذْنِ اللَّهِ بخواست و دانش خدا، ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ (۳۲) اینست این فضل بزرگوار از خداوند بزرگوار.
سعدی : غزلیات
غزل ۲۴
بیفکن خیمه تا محمل برانند
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۰
گر چه من آب رخ از خاک درت یافته‌ام
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۲ - النوبة الثالثة
قوله: وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ...
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ الفرات اشدّ الماء عذوبة، «سائغ» اى هنى‏ء شهى سهل المرور فى الحلق، «شرابه» اى ماؤه، «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ، الاجاج اشدّ الماء ملوحة، و من کلّ تأکلون» اى من کلّ بحر من العذب و الملح «تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» طعاما شهیّا یعنى السمک، وَ تَسْتَخْرِجُونَ یعنى من الملح دون العذب، «حلیة» یعنى زینة اللؤلؤ و الجوهر، و قیل: فى الملح عیون عذبة و ممّا بینهما یخرج اللؤلؤ، و قیل: ینعقد اللؤلؤ من ماء السماء، تَلْبَسُونَها اى تتخذ نساءکم منها ملابس، وَ تَرَى الْفُلْکَ الفلک واحد و جمع، «فیه» اى فى الکلّ «مواخر» اى جوارى، و المخر قطع السفینة الماء بالجرى. قال مقاتل: هو ان ترى سفینتین احدیهما مقبلة و الأخرى مدبرة هذه تستقبل تلک و تلک تستدبر هذه تجریان بریح واحدة. و فى الخبر: استمخروا الرّیح و اعدّوا النبل‏، یعنى عند الاستنجاء اى اجعلوا ظهورکم ممّا یلى الرّیح و کذلک حالة السفن.
ملک‌الشعرای بهار : مثنویات
شمارهٔ ۴۴ - ساقی‌نامه
بده ساقی آن می که خواب آورد
رشیدالدین میبدی : ۳۵- سورة الملائکة- مکیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: و ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ دو دریا بهم نه یکسان، هذا عَذْبٌ فُراتٌ این یکى خوش سخت خوش، سائِغٌ شَرابُهُ گوارنده آب او، وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ و این دیگر شور تلخ زبان گز، وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ و از هر یکى میخورید، لَحْماً طَرِیًّا گوشتى تازه، وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً و بیرون مى‏آرید از هر شورى مروارید، تَلْبَسُونَها تا مى‏پوشید آن را، وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ و مى‏بینید کشتیها در ان، مَواخِرَ روان و آب برّان، لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ تا میجوئید از فضل و نیکوکارى او، وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۲) و تا مگر آزادى کنید.