سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۷
یار من درد و کبابم دل و می خون جگر
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۶
سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی است بکر
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
راز تو ز بیم خصم پنهان دارم
رشیدالدین میبدی : ۱۰- سورة یونس - مکیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ در خشک و در دریا مى‏رواند شما را او آنست، حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ تا آن گه که شما در کشتى باشید هنگامى، وَ جَرَیْنَ بِهِمْ و کشتى میرود و ایشان در آن، بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ ببادى خوش، وَ فَرِحُوا بِها و ایشان بآن باد شادان، جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ بان کشتى آید ناگاه بادى کشتى‏شکن، وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ و موج آید ایشان را از هر سوى، وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ و چنان دانند که هلاک ایشان بود، دَعَوُا اللَّهَ خداى را خوانند، مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ دعا و عذر و بیم و امید او را خالص کرده، لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ و گویند اگر باز رهانى ما را ازین بیم، لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ. (۲۲) حقّا که ما ترا از سپاس دارانیم و از نعمت شناسان.
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۵
نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - مطلع ثانی
که باد تا ابد از فر ایزد دادار
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۴
در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
ماییم نهفته گریه در خنده چو گل
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۱۰۸
نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر
صامت بروجردی : کتاب الروایات و المصائب
شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۱
در به در گردیده دشمن روبرو گردیده یار
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۴ - الاسرار
در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین
اقبال لاهوری : پیام مشرق
لاله
آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۰
ساقیا ساغر شراب بیار
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۶ - در ستایش شهنشاه ماضی محمدشاه غازی طاب‌الله ثراه گوید
ای زلف یار چرا آشفته و دژمی
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۶۵۹
بختی عقلم بگسسته عقال
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹
شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷
شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ