صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۲
یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۱ - برگشتن طیهور به بسیلا
وزآن روی طیهور با آن سپاه عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعلی ثقفی رحمةالله علیه
آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز. حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۳
رخ بنما ای صنم پرده فکن یک نفس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا
به بر چون برافگند گردون گره فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
کس چه داند آنچه من ز آن شوخ رعنا میکشم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور
چو برداشت کوش از میان کین و جنگ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۵۵
تازه و نو شد ز فر باد فروردین جهان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش
ز دریا چو بر شد فرستاده مرد سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۹ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن
از آنجا فرامرز باده هزار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۷ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
ازو نامه بستد فرامرز راد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۰
گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
گل آمد و بی یار نشستن که تواند سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۶ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن
سر نامه از زال بسیار سال امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱
شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۷
گردون که همیشه خاطر آزار بود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوالفضل حسن
آن حامل امانت آن عامل دیانت آن عزیز بیزلل آن خطیر بیخلل آن سوخته حب الوطن شیخ ابوالفضل حسن رحمةالله علیه یگانهٔ زمان بود و لطیف جهان و در تقوی و محبت و معنی و فتوت درجهٔ بلند داشت و در کرامت و فراست از اندازه بیرون بود و درمعارف و حقایق انگشت نما بود و سرخسی بود و پیر شیخ ابوسعید ابوالخیر او بود. سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۵ - زادن سام از دختر فرطورتوش و زادن آذربرزین از دختر شاه کهیلا
چو یک سال بگذشت از روزگار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۳ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو
چو چندی برآسود پیش نیا
تکبیت شمارهٔ ۵۲
یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۸۱ - برگشتن طیهور به بسیلا
وزآن روی طیهور با آن سپاه عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعلی ثقفی رحمةالله علیه
آن پرورده اسرار آن خوکردهٔ انوار آن مفتی تقوی آن مهدی معنی آن ولی صفی شیخ وقت بوعلی ثقفی رحمةالله علیه امام وقت بود و عزیز روزگار و صحبت بوحفص و حمدون یافته و در نشابور تصوف ازو آشکارا شد در علوم شرعی کمال داشت و در هر فنی مقدم بود و دست از همه بداشت و به علم اهل تصوف مشغول شد و در میان صوفیان در سخن آمد و بیانی نیکو داشت و خلقی عظیم چنانکه نقل است همسایهٔ داشت کبوتر باز و همه روز او را از آن زحمتی عظیم بودی که کبوترانش بر بام سرای نشستندی و او سنگ انداختی روزی شیخ نشسته بود و قرآن همی خواند همسایه سنگی در کبوتر انداخت سنگ بر پیشانی شیخ آمد و بشکست و خون بر روء او فرو دوید اصحاب شاد شدند و گفتند فردا به حاکم شهررود و شر او را دفع کند که به نزدیک امیر شیخ مقبول القول است و ما از زحمت او باز رهیم شیخ خدمتکاری را بخواند و گفت: در آن بوستان برو و چوبی باز کن و بیاور چون خادم چو ببیاورد گفت: اکنون برو به کبوتر بازده و بگو این کبوتران را بدن چوب برانگیز. حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۶۶۳
رخ بنما ای صنم پرده فکن یک نفس ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا
به بر چون برافگند گردون گره فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
کس چه داند آنچه من ز آن شوخ رعنا میکشم مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور
چو برداشت کوش از میان کین و جنگ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۵۵
تازه و نو شد ز فر باد فروردین جهان ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش
ز دریا چو بر شد فرستاده مرد سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۹ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن
از آنجا فرامرز باده هزار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۷ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
ازو نامه بستد فرامرز راد سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۰
گلرخان بینند هرگه بر اسیر یکدگر بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
گل آمد و بی یار نشستن که تواند سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۶ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن
سر نامه از زال بسیار سال امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱
شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۷
گردون که همیشه خاطر آزار بود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوالفضل حسن
آن حامل امانت آن عامل دیانت آن عزیز بیزلل آن خطیر بیخلل آن سوخته حب الوطن شیخ ابوالفضل حسن رحمةالله علیه یگانهٔ زمان بود و لطیف جهان و در تقوی و محبت و معنی و فتوت درجهٔ بلند داشت و در کرامت و فراست از اندازه بیرون بود و درمعارف و حقایق انگشت نما بود و سرخسی بود و پیر شیخ ابوسعید ابوالخیر او بود. سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۵ - زادن سام از دختر فرطورتوش و زادن آذربرزین از دختر شاه کهیلا
چو یک سال بگذشت از روزگار سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۱۷۳ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو
چو چندی برآسود پیش نیا