نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش
به نزهت بود روزی با دل‌افروز
انوری : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - فخرالدین خالد قطعه‌ای به مطلع زیر به انوری نوشته و او را مدح گفته انوری در جواب فخرالدین قصیدهٔ ذیل را گفته و پسر او را که طفل بوده ستوده
و علیک السلام فخر الدین
میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان
بخش ۴۸ - جنگ نخستین دارا با اسکندر
چو از کار لیدی بپرداخت باز
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
این قدر طول امل ره میدهی در دل چرا
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۹
ای وقف شهیدان تو صحرای قیامت
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر امام ابوحنیفه رضی الله عنه
آن چراغ شرع و ملت، آن شمع دین و دولت، آن نعمان حقایق، آن عمان جواهر معانی و دقایق، آن عارف عالم صوفی، اما جهان ابوحنیفه کوفی رضی الله عنه. صفت کسی که به همه زبانها ستوده باشد و به همه ملتها مقبول، که تواند گفت؟ ریاضت و مجاهده وی و خلوت، و مشاهده او نهایت نداشت. و در اصول طریقت و فروع شریعت درجه رفیع و نظری نافذ داشت و در فراست و سیاست و کیاست یگانه بود، و در مروت و فتوت اعجوبه ای بود. هم کریم جهان بود و هم جواد زمان، هم افضل عهد و هم اعلم وقت. و هو کان فی الدرجه القصوی والرتبه العلیا. وانس روایت کرد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم که مردی باشد در امت من. یقال له نعمان بن ثابت و کنیته ابوحنیف هو سراج امتی. صفت ابوحنیفه در توریت بود و ابویوسف گفت: نوزده سال در خدمت وی بودم، در این نوزده سال نماز بامداد به طهارت نماز خفتن گزارد.
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۲۴
اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی
ایرج میرزا : مثنوی ها
در هجوِ اعتمادالتجارِ اصفهانی
ای بی خرد اعتمادِ تُجّار
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شقیق بلخی رحمةالله علیه
آن متوکل ابرار، آن متصرف اسرار. آن رکن محترم، آن قبلة محتشم، آن دلاور اهل طریق، ابوعلی شقیق رحمةالله علیه، یگانه عهد بود، و شیخ وقت بود و در زهد و عبادت قدمی راسخ داشت، و همه عمر در توکل رفت، و در انواع علوم کامل بود، و تصانیف بسیار دارد، در فنون علم، و استاد حاتم اصم بود، و طریقت از ابراهیم ادهم گرفته بود و با بسیار مشایخ او صحبت داشته بود.
جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
زان عارض لاله گون و آن خال بنفش
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر سفیان ثوری قدس الله روحه
آن تاج دین و دیانت، آن شمع زهد و هدایت، آن علما را شیخ و پادشاه، آن قدما را حاجب درگاه، آن قطب حرکت دوری، امام عالم سفیان ثوری، رحمةالله علیه، از بزرگان دین بود. او را امیرالمومنین گفتندی، هرگز خلافت ناکرده، و مقتدای به حق بود و صاحب قبول و در علم ظاهر و باطن نظیر نداشت و از مجتهدان پنج گانه بود و در ورع و تقوی به نهایت رسیده بود و ادب و تواضع به غایت داشت و بسیار مشایخ و کبار دیده بود و از اول کار تا به آخر از آنچه بود ذره ای برنگشت.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۲۸
ز درد چهره محال است مرد زرد کند
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۰
صبح از پرده به در می‌آید
فردوسی : پادشاهی پوران دخت
پادشاهی پوران دخت
یکی دختری بود پوران بنام
بابافغانی : رباعیات
شمارهٔ ۹
تا جان ترا فنا میسر نشود
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۳۱ - ابوعبداللّه شیرازی
از اعاظم مشایخ بوده. از غایت شهرت محتاج به شرح نیست و جمعی از کبار به خدمتش ارادت داشته. نام او عبداللّه محمد بن خفیف است و به شیخ کبیر معروف است. صد و بیست و چهار سال عمر داشت و در سنهٔ ۳۹۱ رایت سفر آخرت برافراشت. این بیت را به آن جناب نسبت است:
فردوسی : پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
بخش ۱۰ - نامه کسری به هرمزد
شنیدم کجا کسری شهریار
مولوی : دفتر دوم
بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا
یک سگی در کوی بر کور گدا
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۳
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۳
بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود