مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۱
امروز نگار ما نیامد
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۳
هرکه شد سویش چو سایه در قفا می افتمش
فخرالدین عراقی : فصل نهم
غزل
آشکارا نهان کنم تا چند؟
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۳۸
آشفته زلف را زصبا می کنی، مکن!
فخرالدین عراقی : فصل نهم
حکایت
پیر شیراز، شیخ روزبهان
فردوسی : داستان رستم و شغاد
بخش ۳
بداختر چو از شهر کابل برفت
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۰۳
زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۲
خوش باش که هر که راز داند
صائب تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۳۱ - در ورود شاه عباس دوم به شهر اشرف
کرد تا پابوس اشرف کشور مازندران
فخرالدین عراقی : فصل نهم
مثنوی
دیده‌ای پاک بین همی باید
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۹
چو گل هر دم به بویت جامه در تن
فخرالدین عراقی : خاتمة‌الکتاب
غزل
دل چو در دام عشق منظور است
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۳
ساقی زان می که می‌چریدند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۶
در خاموشی چرا شوی کند و ملول
فخرالدین عراقی : خاتمة‌الکتاب
مثنوی
از تو مهرم چو در نهاد بود
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۴۵
خواهی که ببینی تو به پیدایی راز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۵
ای دوست بهر سخن در جنگ زنی
فخرالدین عراقی : خاتمة‌الکتاب
سر آغاز
مرحبا! مرحبا! نسیم صبا
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۴۲
اَلْمَحَبّةُ نارٌ و الشوقُ لَهَبهُ چون آتش شوق سر از کانون جان محب برآرد هر چیز که بدو قریبتر بود اول آن را سوزد و بدین نسبت نَحْنُ اَقْرَبُ برای گدازش بود نه از بهر نوازش لاَحترَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ما انْتَهی اِلیه بَصَرُهُ و آنچه ناموس اکبر گفت لَوْدَنَوْتُ قَدْرانملُةٍ لَاحتَرَقتُ این معنی است.
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۱۴
اول نظر ارچه سرسری بود