وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۶۹
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم ابوالفضل بیهقی : مجلد ششم
بخش ۸ - خیشخانه
و از بیداری و حزم و احتیاط این پادشاه محتشم، رضی اللّه عنه، یکی آن است که بروزگار جوانی که بهرات میبود و پنهان از پدر شراب میخورد، پوشیده از ریحان خادم فرود سرای خلوتها میکرد و مطربان میداشت مرد و زن که ایشان را از راههای نبهره نزدیک وی بردندی. در کوشک باغ عدنانی فرمود تا خانهیی برآوردند خواب قیلوله را و آن را مزمّلها ساختند و خیشها آویختند، چنانکه آب از حوض روان شدی و بطلسم بر بام خانه شدی و در مزمّلها بگشتی و خیشها را تر کردی. و این خانه را از سقف تا بپای زمین صورت کردند، صورتهای الفیه، از انواع گرد آمدن مردان با زنان، همه برهنه، چنانکه جمله آن کتاب را صورت و حکایت و سخن نقش کردند. و بیرون این، صورتها نگاشتند فراخور این صورتها. و امیر بوقت قیلوله آنجا رفتی و خواب آنجا کردی. و جوانان را شرط است که چنین و مانند این بکنند. عطار نیشابوری : باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد
شمارهٔ ۳۷
ای صبح! جهان فروز عالم تو نیی فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۱
کنون پادشاه جهان را ستای امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۷۶
گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی رهی معیری : ابیات پراکنده
نیرنگ نسیم
نرم نرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داد نجمالدین رازی : باب پنجم
فصل ششم
قال الله تعالی: «من کان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا» الایه. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷
دردمندان تو اندیشه درمان نکنند امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲۶
جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۶
گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۶۶
هر زمان آهنگ بیزاریش بین مسعود سعد سلمان : مثنویات
شمارهٔ ۱۸ - صفت کودک جعبه زن
جعبه کودک خویش دلکش محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۸
شیخ گفت: لما خلق اللّه تعالی العقل وقفه بین یدیه فقال من انا فتحیر فکحله بنور وحدانیته فقال من انا فقالت انت اللّه لا اله الا انت فلم یکن للعقل طریق الی معرفته الابه. سهراب سپهری : حجم سبز
نشانی
خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار. محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۷
شیخ گفت ای مسلمانان تا کی از من و من شرم دارید مکنید چیزی کی در قیامت نتوانید گفت اینجا مگویید کی آن بر شما وبال باشد این منیت دمار از خلق برآرد این منیت درخت لعنتست. اول کسی کی گفت من درخت لعننت آن من بود. هرکه میگوید من ثمرۀ آن درخت بدو میرسد و هر روز از خدای دورتر میشود.. صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹۹
چه شکل است این که می آید سمند ناز بر کرده فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۷
جور ز حد ببر مگو جور زیاد میشود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۷۱
چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۷۶
گر زانکه چو خاک ره ستمکش باشی
غزل ۲۶۹
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم ابوالفضل بیهقی : مجلد ششم
بخش ۸ - خیشخانه
و از بیداری و حزم و احتیاط این پادشاه محتشم، رضی اللّه عنه، یکی آن است که بروزگار جوانی که بهرات میبود و پنهان از پدر شراب میخورد، پوشیده از ریحان خادم فرود سرای خلوتها میکرد و مطربان میداشت مرد و زن که ایشان را از راههای نبهره نزدیک وی بردندی. در کوشک باغ عدنانی فرمود تا خانهیی برآوردند خواب قیلوله را و آن را مزمّلها ساختند و خیشها آویختند، چنانکه آب از حوض روان شدی و بطلسم بر بام خانه شدی و در مزمّلها بگشتی و خیشها را تر کردی. و این خانه را از سقف تا بپای زمین صورت کردند، صورتهای الفیه، از انواع گرد آمدن مردان با زنان، همه برهنه، چنانکه جمله آن کتاب را صورت و حکایت و سخن نقش کردند. و بیرون این، صورتها نگاشتند فراخور این صورتها. و امیر بوقت قیلوله آنجا رفتی و خواب آنجا کردی. و جوانان را شرط است که چنین و مانند این بکنند. عطار نیشابوری : باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد
شمارهٔ ۳۷
ای صبح! جهان فروز عالم تو نیی فردوسی : پادشاهی اشکانیان
بخش ۱
کنون پادشاه جهان را ستای امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۷۶
گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی رهی معیری : ابیات پراکنده
نیرنگ نسیم
نرم نرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داد نجمالدین رازی : باب پنجم
فصل ششم
قال الله تعالی: «من کان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا» الایه. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷
دردمندان تو اندیشه درمان نکنند امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲۶
جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۶
گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۶۶
هر زمان آهنگ بیزاریش بین مسعود سعد سلمان : مثنویات
شمارهٔ ۱۸ - صفت کودک جعبه زن
جعبه کودک خویش دلکش محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۸
شیخ گفت: لما خلق اللّه تعالی العقل وقفه بین یدیه فقال من انا فتحیر فکحله بنور وحدانیته فقال من انا فقالت انت اللّه لا اله الا انت فلم یکن للعقل طریق الی معرفته الابه. سهراب سپهری : حجم سبز
نشانی
خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار. محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۷
شیخ گفت ای مسلمانان تا کی از من و من شرم دارید مکنید چیزی کی در قیامت نتوانید گفت اینجا مگویید کی آن بر شما وبال باشد این منیت دمار از خلق برآرد این منیت درخت لعنتست. اول کسی کی گفت من درخت لعننت آن من بود. هرکه میگوید من ثمرۀ آن درخت بدو میرسد و هر روز از خدای دورتر میشود.. صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹۹
چه شکل است این که می آید سمند ناز بر کرده فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۷
جور ز حد ببر مگو جور زیاد میشود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۷۱
چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد مهستی گنجوی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۷۶
گر زانکه چو خاک ره ستمکش باشی