فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۸
زور بازوی یقینش رفع هر شک میکند امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲
اگر غمْ کَسِ دلْ رهْ تراکنّیا میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
چه شده باز چه افتاده مرا افسر کرمانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
عکاس زهی یگانه استاد هنر عطار نیشابوری : فیوصف حاله
سال سلیمان از موری لنگ
چون سلیمان کرد با چندان کمال سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۷۶ - در بیان آنکه مصطفی علیه السلام را پرسیدند از راه بهشت و دوزخ. فرمود که راه بهشت خارستان است و راه دوزخ گلستان که حفت الجنة بالمکاره و النار بالشهوات. و در بیان آنکه در آدمی نفس معنیئی است که صفتش حالی بین است و مدد از دیوان دارد و عقل معنیئی است که صفت او عاقبت اندیشی و پایان بینی است و مددش از فرشتگان است و جان معنیئی است منبسط که صفت و اثر او حیات است و دل معنیئی است و لطیفهای که چون در دوفکر متردد باشی که عجب این کنم با آن آخر بهر کدام که فرود آئی و آنرا صائب دانی آن جوهر و لطیفه دل است. و ذات معنیئی است که میگوئی دل من جان من عقل می اینهمه را از خود بچیزی اضافت میکنی آن چیز ذات است.
مصطفی گفت با صحابه عیان صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۸۷ - بابالضاء ظاهر الممکنات
شنو از ظاهر الممکن که هست آن غزالی : رکن سوم - رکن مهلکات
بخش ۳۹ - فصل (علاج علمی و عملی خشم)
بدان که این گفته اند مسهل آن است که قصد کند که مادت خشم بکند، اگر کسی مادت خشم نتواند کند باید که تسکین کند. چون خشم هیجان گرفت تسکین وی به سکنجبین باشد که از حلاوت علم و مرارت صبر ترکیب کند و علاج همه اخلاق معجون علم و عمل است. علم آن است که از آیات و اخبار که اندر غضب آمده است و اندر ثواب کسی که خشم فرو خورد اندیشه کند، چنان که روایت کرده ایم و با خود گوید که حق سبحانه و تعالی بر تو قادرتر از آن است که بر وی که مخالفت تو با خدای تعالی بیشتر است. چه ایمنی اگر خشم برانی که در روز قیامت خشم خود بر تو براند؟ و بدین تسکین کند و ثواب فرو خوردن خشم حاصل کند، چنان که رسول (ص)، پرستاری را به کاری فرستاد و دیرباز آمد. گفت، «اگر نه قصاص قیامت بودی تو را بزدمی». ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۱۳ - حالت مردم دنیا
زبن خداوندان گر یک تن بیتی گوید امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲ - تتبع خواجه
هوای می به سر هر که چون حباب رود نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
چو روزی چند شاه آنجا طرب کرد غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۷ - قسم سیم
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است. اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
شطرنج تو ما را به شط رنج سپرد فریدون مشیری : با پنج سخن سرا
همراه آفتاب
همراه آفتاب جوانی٬ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱
روی تو جان جان است از جان نهان مدارش نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
آویز به طره از خم و پیچ مگو سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹
چون از اجل تو دید بر لوح آثار مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۳
به شکرخنده اگر میببرد جان مرا انوری : مقطعات
شمارهٔ ۸۷
بهشت را چه کنی عرضه بر قلندریان نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
یک چند پی امید می گردیدم
غزل شمارهٔ ۳۵۸
زور بازوی یقینش رفع هر شک میکند امیر پازواری : ششبیتیها
شمارهٔ ۲
اگر غمْ کَسِ دلْ رهْ تراکنّیا میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
چه شده باز چه افتاده مرا افسر کرمانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
عکاس زهی یگانه استاد هنر عطار نیشابوری : فیوصف حاله
سال سلیمان از موری لنگ
چون سلیمان کرد با چندان کمال سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۷۶ - در بیان آنکه مصطفی علیه السلام را پرسیدند از راه بهشت و دوزخ. فرمود که راه بهشت خارستان است و راه دوزخ گلستان که حفت الجنة بالمکاره و النار بالشهوات. و در بیان آنکه در آدمی نفس معنیئی است که صفتش حالی بین است و مدد از دیوان دارد و عقل معنیئی است که صفت او عاقبت اندیشی و پایان بینی است و مددش از فرشتگان است و جان معنیئی است منبسط که صفت و اثر او حیات است و دل معنیئی است و لطیفهای که چون در دوفکر متردد باشی که عجب این کنم با آن آخر بهر کدام که فرود آئی و آنرا صائب دانی آن جوهر و لطیفه دل است. و ذات معنیئی است که میگوئی دل من جان من عقل می اینهمه را از خود بچیزی اضافت میکنی آن چیز ذات است.
مصطفی گفت با صحابه عیان صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۱۸۷ - بابالضاء ظاهر الممکنات
شنو از ظاهر الممکن که هست آن غزالی : رکن سوم - رکن مهلکات
بخش ۳۹ - فصل (علاج علمی و عملی خشم)
بدان که این گفته اند مسهل آن است که قصد کند که مادت خشم بکند، اگر کسی مادت خشم نتواند کند باید که تسکین کند. چون خشم هیجان گرفت تسکین وی به سکنجبین باشد که از حلاوت علم و مرارت صبر ترکیب کند و علاج همه اخلاق معجون علم و عمل است. علم آن است که از آیات و اخبار که اندر غضب آمده است و اندر ثواب کسی که خشم فرو خورد اندیشه کند، چنان که روایت کرده ایم و با خود گوید که حق سبحانه و تعالی بر تو قادرتر از آن است که بر وی که مخالفت تو با خدای تعالی بیشتر است. چه ایمنی اگر خشم برانی که در روز قیامت خشم خود بر تو براند؟ و بدین تسکین کند و ثواب فرو خوردن خشم حاصل کند، چنان که رسول (ص)، پرستاری را به کاری فرستاد و دیرباز آمد. گفت، «اگر نه قصاص قیامت بودی تو را بزدمی». ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۱۳ - حالت مردم دنیا
زبن خداوندان گر یک تن بیتی گوید امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲ - تتبع خواجه
هوای می به سر هر که چون حباب رود نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
چو روزی چند شاه آنجا طرب کرد غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۷ - قسم سیم
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است. اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
شطرنج تو ما را به شط رنج سپرد فریدون مشیری : با پنج سخن سرا
همراه آفتاب
همراه آفتاب جوانی٬ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱
روی تو جان جان است از جان نهان مدارش نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
آویز به طره از خم و پیچ مگو سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹
چون از اجل تو دید بر لوح آثار مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۳
به شکرخنده اگر میببرد جان مرا انوری : مقطعات
شمارهٔ ۸۷
بهشت را چه کنی عرضه بر قلندریان نظیری نیشابوری : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
یک چند پی امید می گردیدم