عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۴
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۰
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۷
یک دل به سر کوی تو آباد نیابند
یک جان زخم زلف تو آزاد نیابند
از پس که گرفتار غمت شد همه دلها
آفاق بگردند و دلی شاد نیابند
روزی که روی مست و خرامان سوی بازار
در شهر یکی صومعه آبادنیابند
جان میکن و از بهر وفا دم مزن ای دل
کاین مزد زخوبان پریزادنیا بند
ناخورده خراشی ز سرتیشهٔ هجران
سنگی به سر تربت فرهاد نیابند
یک جان زخم زلف تو آزاد نیابند
از پس که گرفتار غمت شد همه دلها
آفاق بگردند و دلی شاد نیابند
روزی که روی مست و خرامان سوی بازار
در شهر یکی صومعه آبادنیابند
جان میکن و از بهر وفا دم مزن ای دل
کاین مزد زخوبان پریزادنیا بند
ناخورده خراشی ز سرتیشهٔ هجران
سنگی به سر تربت فرهاد نیابند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۰
لب از تو وز شکر پیمانهای چند
رخ از تو ز خفتن بتخانهای چند
درازی هست در موی تو چندان
که میباید به هر مو شانهای چند
بیازارد گرت زان شانه مویی
به پیشت بشکنم دندانهای چند
سر آنروی آتشناک گردم
بباید شمع را پروانهای چند
به زلف و عارضت دلهای سوزان
شب است و آتش دیوانهای چند
مخسب امشب که ازبیخوابی خویش
بگویم پیش تو افسانهای چند
زچشم دانه دانه میچکد آب
چو مرغان قانعم با دانهای چند
خوشم در عشق تو بی عقل و بی جان
نگنجد در میان بیگانهای چند
برا گرد دلم کز جستجو یت
مرا هم گشته شد ویرانهای چند
براتم کن زلب بوسی و بنویس
هم از خون دلم پروانهای چند
و گر نیشی زند از غمزهٔ مست
ز خسرو بشنود افسانهای چند
رخ از تو ز خفتن بتخانهای چند
درازی هست در موی تو چندان
که میباید به هر مو شانهای چند
بیازارد گرت زان شانه مویی
به پیشت بشکنم دندانهای چند
سر آنروی آتشناک گردم
بباید شمع را پروانهای چند
به زلف و عارضت دلهای سوزان
شب است و آتش دیوانهای چند
مخسب امشب که ازبیخوابی خویش
بگویم پیش تو افسانهای چند
زچشم دانه دانه میچکد آب
چو مرغان قانعم با دانهای چند
خوشم در عشق تو بی عقل و بی جان
نگنجد در میان بیگانهای چند
برا گرد دلم کز جستجو یت
مرا هم گشته شد ویرانهای چند
براتم کن زلب بوسی و بنویس
هم از خون دلم پروانهای چند
و گر نیشی زند از غمزهٔ مست
ز خسرو بشنود افسانهای چند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۶
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۸
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۰
سوز دلم بدید و ز دیده نمی نریخت
این یار خانه سوخته را این قدر نبود
دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود
بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود
یارب که دوش غایب من خانهٔ که بود
تشویش این چراغ ز پروانهٔ که بود؟
این یار خانه سوخته را این قدر نبود
دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود
بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود
یارب که دوش غایب من خانهٔ که بود
تشویش این چراغ ز پروانهٔ که بود؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۱
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۲
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۳
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۱
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۵
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۶
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۷
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۹
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۰
بازآن سوار مست به نخجیر میرود
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
من بیهشم که میدهد از سرو من نشان
این باد مشک بو که به شبگیر میرود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونهٔ من تیر میرود
دیوانه شد دلم ره زلف تو برگرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر میرود
عشقست نه سرسریست که با عشق آدمی
یا جان برآید آنگه و یا شیر میرود
گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان
کاین باد پای عمر به شتاب میرود
ما را زطاق ابروی جانان گزیر نیست
زاهد اگر به گوشهٔ محراب میرود
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
من بیهشم که میدهد از سرو من نشان
این باد مشک بو که به شبگیر میرود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونهٔ من تیر میرود
دیوانه شد دلم ره زلف تو برگرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر میرود
عشقست نه سرسریست که با عشق آدمی
یا جان برآید آنگه و یا شیر میرود
گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان
کاین باد پای عمر به شتاب میرود
ما را زطاق ابروی جانان گزیر نیست
زاهد اگر به گوشهٔ محراب میرود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۱