عبارات مورد جستجو در ۸۴۵۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۰
نی ز خار این چمن غمگین، نه از گل شادمان
بی سبب چون ابر، گه در گریه، گه در خنده ایم
در زمین نی رخت می بینیم، در گردون نه تخت
بندگی خواهد به این قسمت، خدا را بنده ایم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۱
ملامت چون کنم اهل هوس را، کز گل رویت
چو می بینم، هوس در دل زیاد از بوالهوس دارم
خدا داند که بعد از پختگی دستم رسد یا نه
به باغ وصل، رو بر میوه های نیمرس دارم
من آن باغ خزان فرسوده ام در کشور هستی
که یاران در بساطم سبزه می جویند و خس دارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۴
دایم غم نخوردن یک بوس می خورم
بوسی نخورده ام ز تو، افسوس می خورم
بی غیرتی نگر، که ز بتخانه گرد عشق
سیلی برای ناله چو ناقوس می خورم
سرچشمه دار العطشم تا به کربلا
آبی اگر ز غمکده طوس می خورم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۸
شد فراموش ز تکرار خموشی سخنم
تخته مشق سکوت است زبان در دهنم
بس که بی روی تو دارم سر خونریزی خود
می شوم کشته، اگر تیغ کشد موی تنم!
ز آب غربت به سر راه نشاطم گل شد
هر غباری که به دل بود ز خاک وطنم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۳
می زنم گام و ندارم خبری
من درین دایره چون پرگارم
بس که چون سایه نشستم بر خاک
گشت یکسان به زمین، رفتارم
طرح صد خانه خرابی در کف
عشقت آمد که شود معمارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۸
گویند که آزار، مکافات گناه است
ما بهر چه پیش از گنه آزار کشیدیم
درشهر وفا، کس به نگون بختی ما نیست
هر ظلم که امسال شود، پار کشیدیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۹
بی او غم پا و سر ندارم
گر جان برود، خبر ندارم
صیاد بر آشیانه ام تاخت
دانست که بال و پر ندارم
دارم دوهزار دشنه چون بید
در کشتن خود، جگر ندارم
درکارگه هنرفروشی
جز بی هنری، هنر ندارم
راهی ز قفس به آشیان هست
افسوس که راهبر ندارم
طغراصفتم وظیفه، زاری ست
در دست چو زور و زر ندارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۱
دلخوشی هرگز نمی افتد شگون بر اهل عشق
گریه کردم سالها، گر یک نفس خندان شدم
از کدامین میزبان نالم، که چون مینای می
غیر خون چیزی نخوردم، هر کجا مهمان شدم
پیرو آیینه ام در پیشگیریهای عشق
قبل ازان کافتد نگاهم بر رخش، حیران شدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۲
ظلمت شام غم از نور سحر می بینم
روز خود را زشب خویش بتر می بینم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۵
بی لاله رخسارت، گر سیر چمن کردم
صد شکوه ز بی برگی، با سرو و سمن کردم
غم ریخته در غربت،لیکن نکنم شکوه
کاندوه دل افزون شد، گر یاد وطن کردم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۶
داغها دارد دلم از دست بیداد فلک
داد دادی می زدم، گر دادرس می داشتم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۵
ز خیال دهنت تنگ شکر می گریم
یاد زلفت چو کنم، سنبل تر می گریم
عادت شبنم این باغ بود بی تو مرا
شام اگر اشک کمی کرد، سحر می گریم
کودک مادر دورانم و گریان ز جفا
چون بگوید که مکن گریه، دگر می گریم
در جفاخانه گیتی ندهم گریه ز کف
پیش مادر نشود، پیش پدر می گریم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۸
نایب مستی شده هشیاری ام
خواب بدل گشته به بیداری ام
نرگس وقتم چمن دهر را
رنگ به حال است ز بیماری ام
خوردم از اصناف کواکب، دغا
دشمن این فرقه بازاری ام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
به سودای محبت، عقل ورزیدن نمی دانم
خرد گرجنس می گیرد، دکان چیدن نمی دانم
زمین، یخ بند سردیهای مهر چرخ و من کودک
به هر جا می نهم پا، غیر لغزیدن نمی دانم
ز بس بی دست و پای حیرتم، بی سعی مشاطه
به سان شانه بر زلف تو چسبیدن نمی دانم
نشاطم پس نشین غم بود چون ابر نیسانی
نباشد گریه تا در پیش، خندیدن نمی دانم
مقیم گوشه یک خانه ام چون مهره ششدر
برای نقش، در هر خانه گردیدن نمی دانم
ندارم همچو طغرا جز زبان درد دل گویی
به یاری چون رسم، احوال پرسیدن نمی دانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۲
همچو نرگس در چمن گر میگسار افتاده ام
جام را ناداده از کف، در خمار افتاده ام
از دل صافی درین غمخانه زنگارگون
شاهد اندوه را آیینه دار افتاده ام
از غم خود با که گویم، کز زبونیهای بخت
یک جهان غم دارم و بی غمگسار افتاده ام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۳
غم و اندوه که پیمانه ده داغ دلند
نگذارند که در میکده تنها باشم
من و ابر مژه، کز بارش نیسانی او
هر کجا پای نهم، بر لب دریا باشم
همچو کهسار، به زورم نتوان بود به شهر
موسم لاله چو در دامن صحرا باشم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۶
سایه ام از تیره روزی، لیک در ایوان چرخ
آفتاب آید چو پایین، من به بالا می روم
کس نمی پوشد بجز دود دلم رخت عزا
همچو شمع انجمن هرگه ز دنیا می روم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۸
برآرد اشکها رنگ کبوترهای صحرایی
چو آب آید به چشم از یاد آن چاه زنخدانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۰
جز من که داده مادر دهرم ز غصه شیر
کس پرورش نیافته هرگز به دوش غم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۰
در عزای کوهکن از بس که بر هم خورده اند
کوهها بر سینه می کوبند دایم سنگ هم