اقبال لاهوری : پیام مشرق
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
اقبال لاهوری : پیام مشرق
بیا که ساقی گلچهره دست بر چنگ است
اقبال لاهوری : پیام مشرق
هوای فرودین در گلستان میخانه میسازد
اقبال لاهوری : پیام مشرق
این گنبد مینائی این پستی و بالائی
اقبال لاهوری : پیام مشرق
بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است
اقبال لاهوری : پیام مشرق
خاکیم و تند سیر مثال ستاره ایم
اقبال لاهوری : پیام مشرق
عرب از سر شک خونم همه لاله زار بادا
اقبال لاهوری : پیام مشرق
پتوفی
اقبال لاهوری : پیام مشرق
حکما
اقبال لاهوری : پیام مشرق
خطاب به انگلستان
اقبال لاهوری : پیام مشرق
خرده (۶)
اقبال لاهوری : پیام مشرق
خرده (۱۰)
اقبال لاهوری : زبور عجم
بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را
اقبال لاهوری : زبور عجم
نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
اقبال لاهوری : زبور عجم
فصل بهار این چنین بانگ هزار این چنین
اقبال لاهوری : زبور عجم
ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز
اقبال لاهوری : زبور عجم
زمستان را سرآمد روزگاران
اقبال لاهوری : زبور عجم
نور تو وانمود سپید و سیاه را
اقبال لاهوری : زبور عجم
جانم در آویخت با روزگاران
اقبال لاهوری : زبور عجم
مه و ستاره که در راه شوق هم سفرند