صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۳
سپند است کز جا جهد، جا نماید احمد شاملو : حدیث بیقراری ماهان
کژمژ و بیانتها...
کژمژ و بیانتها زرتشت : وندیدا
فرگرد هشتم
بخش یکم 1 اگر سگی یا آدمی در خانه ای چوبین یا کلبه ای جگن پوش بمیرد ، مزداپرستان چه باید بکنند؟ 2 اهوره مزدا پاسخ داد : آنان باید به جست و جوی دخمه ای برآیند . آنان باید همه ی گرداگردخود را در پی یافتن دخمه ای جست و جو کنند . اگر بردن مرده از خانه برای ایشان اسان تر از جابجا شدن باشد ، باید مرده را از خانه بیرون برند و خانه را بگذارند برپا بماند و آن رابا اورواسنی یا وهو ـ گون یا وهو کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هرگیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کنند . 3 اگر جا به جا شدن از آن خانه آسان تر از بیرون بردن مرده باشد ، بایداز ان خانه دور شود و مرده رابگذارند در همان جا بماند و خانه او را با اورواسنی یا وهو ـ گون یا وهو ـ کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هرگیاه خوشبوی دیگری خوشبو کنند . بخش دوم 4 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر در خانه ی مزداپرستان ناگهان سگی یا آدمی بمیرد و در همان هنگام باران یا برف ببارد یا باد بوزد یا تاریکی در کار فرا رسیدن باشد ( هنگامی که گله ها و مردمان راه خویش را گم می کنند ) مزداپرستان چه باید بکنند ؟ 5-7 ................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 17-15 فر 3 و بندهای 48-46 فر 5) 8 آنان باید در آنجا گوری بکنند ( اگر زمین سخت باشد ، به گودی نیم گام و اگر نرم باشد به گودی نیمی از بالای آدمی ) و بر کف آن گور ، خاکستر یا تپاله ی گاو بریزند و سر ان رابا تکّه ای آجر یا سنگ یا کلوخ بپوشانند . 9 آنان باید مردار را دو شب یاسه شب یا یک ماه در آن جا بگذارند تا هنگامی که پرندگان به پرواز در آیند و گیاهان بویند و سیلابها روان شوند و باد ، آبهای روی زمین را بخشکاند . 10 هنگامی که پرندگان به پرواز درآمدند و گیاهان روییدند وسیلابها روان شدند و باد ، آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید شکافی در دیوار خانه پدید آورند و دو مرد چیره دست و نیرومند را فرا خوانند وآنان باید جامه های خویش را از تن بدر آورند و مردار را برگیرند و به ساختمانی که از سنگ و ساروج و خاک ساخه شده است در جایی که همیشه سگان و پرندگان مردارخوار هستند ، ببرند . 11 پس از آن ، نسو کشان در سه گامی مرده بنشیند و آنگاه موبد رو به مزداپرستان چنین بانگ برآورد : ای مزداپرستان ! بدین جا پیشاب بیاورید تا نسو کشان گیسو وتن خویش را بدان بشویند . 12 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پیشابی که نسو کشان باید گیسو وتن خویش را بدان بشویند ، کدام است ؟ پیشاب گوسفند یا گاو نر؟ پیشاب مرد یا زن ؟ 13 اهوره مزدا پاسخ داد : پیشاب گوسفند یا گاو نر، اما نه پیشاب مرد و نه پیشاب زن ، مگر آن که مرد یا زن ، نزدیکترین خویشاوند مرده باشند . مزداپرستان باید پیشاب آماده کنند تا نسو کشان گیسو و تن خویش را بدان بشویند بخش سوم 14 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا گله های گوسفدان و گاوان و گروه های مردان و زنان و آتش ـ پسر اهوره مزدا و دسته های برسم ویژه ی آیین و مردم اشون می توانند بار دیگر از راهی که مردار سگان و مردمان از آن برده شده است بگذرند ؟ 15 اهوره مزدا پاسخ داد : نه گله های گوسفندان و گاوان ، نه گروههای مردان وزنان ، نه آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ نه دسته های برسم ویژه آیین و نه مردم اشون می توانند از آن اه بگذرند . 16 شما باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوشی را سه بار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود، دروج نسو به پیکر مگسی وزوز کنان با زانوان از پیش و دم از پس برآمده ، همه تن آلوده ب لایش ها ، همچون پلیدترین خرفستران به سرزمینهای اپاختر ، واپس می گریزد . 17 هرگاه سگ با بیزاری از آن راه بگذرد ، باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوشی را شش بار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سک زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود ، دروج سو به پیکر مگسی ...............................................................................( دنباله جمله مانند بند 16 است ) 18 هر گاه سگ با بیزاری از آن راه بگذرد ، باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش را نهبار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود ، دروج نسو به پیکر مگسی .............................................................................(دنباله جمله مانند بند 16 است ) 19 باید موبدی پیشاپیش از درازای آن راه بگذرد و این پیروزمندترین و چاره بخش ترین باژ را از بر خواند : « یثه آهو و یریو » 20 .............................................................................................................................................................................................................(گاه . یس . 46 بند 7 و یس . 44 بند 16) 21 ای مزدا ! ای سپندارمد! ما را زا کین توزی دشمنان نگاه دارید . ای دروج دیو خوی ! نابود شو . ای دیو زادگان ! ابود شوید . ای دروج ! دور شو وبمیر. ای دروج ! از این جا بگریز و دور شو . به سرزمین های اپاختر دور شو و بمیر. مباد که تو جهان استومند سپند مینو را نابودکنی . 22 پس آنگاه مزداپرستان می توانند گوسفندو گاو و مرد و زن و آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ و دسته های برسم ویژه آیین و مردم اشون را از آن راه بگذرانند . از آن پس مزداپرستان می توانند در آ ن خانه ، خوراک گوشتی و شراب داشته باشند . آن خانه پاک می شود و همچون پیشتر ف زندگی در آنجا گناهی ندارد . بخش چهارم 23 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که تا قوزک پاها را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : چهار صد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، چهار صد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 24 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که هر دو ساق پاها را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 25 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که همه ی تن را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن . بخش پنجم 26 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مردی به زور با مرد دیگری کون مرزی کند ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : هشتصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هشتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 27-30 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مردی به سازش با مرد دیگری کون مرزی کند ، پاد افره گناهش چیست وتاوان آن کدام است و چگونه چنین کسی می تواند از این گناه و آلودگی پاک شود اهوره مزدا پاسخ داد : چنین گناهی را هیچ تاوان وپادافرهی نیست ......................................................................................................( بندهای 39 تا 42 فر 3) 31 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! دیو کیست ؟ دیو پرست کیست ؟ همخوابه ی نرینه دیوان کیست ؟ همخوابه ی مادینه دیوان کیست ؟ ماه دیو کیست ؟ کیست که در اندرون خویش همسان دیو است ؟ کیست که در همه هستی خویش همسان دیو است ؟ کیست که پش از مرگ همسان دیو است و پس از مرگ یکی از دیوان ا پیداشود . 32 اهوره مزدا پاسخ داد : مردی که با مردی کون مرزی کند یا مردی که بگذارد مردی با او کون مرزی کند ، دیو است . اوست که دیو پرست است . اوست که همخوابه ی نرینه دیوان است . اوست که همخوابه ی مادینه دیوان است . است که ماده دیو است . اوست که در اندرون خویش همسان دیو است . اوست که در همه هستی خویش همسان دیو است . اوست که پیش از مرگ همسان دیو استت و پس از مرگ یکی از دیوان ناپیدا شود . چنین است مردی که با مردی کون مرزی کند یا مردی که بگذارد با او کون مرزی کند . بخش ششم 33 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا کسی که به تن خشکیده ی مرده ای ـ که بیش از سالی از مرگش گذشته باشد ـ دست زند ، پاک است ؟ 34 اهوره مزدا پسخ داد : چنین کسی پاک است ؛ زیرا خشک با خشک در نمی آمیزد . هرگاه خشک با خشک در امیزد با فراوانی آفریدگانی که روی زمین می میرند ـ بزودی این جهان استومند ، من ، تنها جای پشوتنوها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آنان بانگ و شیون برمی اورد . بخش هفتم 35 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا کسی که به مردار سگان یا مردمان دست زند می تواند پاک شود ؟ 36 اهوره مزدا پاسخ داد : ای زرتشت اشون ! چنین کسی می تواند پاک شود . چگونه چنین تواند شد ؟ هر گاه سگان یا پرندگان مردار خوار نسو را زده باشند ، او باید تن خویش رابا گمیز و اب بشوید و از آن پس پاک شود . 37 اما اگر سگان یا پرندگان مردار خوار هنوز نسو را نزده باشند ، مزداپرستان باید سه گودال در زمین بکنند و ناپاک بر سر ان گودال هاتن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . آنگاه سگ مرا برخیزانند و در برابر آن ناپاک بیاورند .( بایدچنین کنند و نه جز این .) 38 مزداپرستان باید سه گودال دیگر در زمین بکنند و ناپاک بر سر آن گودال ها تن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . آنگاه سگ مرا برخیزانند و در برابر آن ناپاک بیاورند . پس چندان درنگ کنند که تن او تا واپسین موی تارک سرش خشک شود . 39 پس سه گودال دیگر در زمین بکنند و ناپاک بر سر آن گودال ها تن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . 40 نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه تن خویش راناپاک کند . هنگامی که دستهایش را سه بار با آب شستند ، بایدبر تارک سر او آب بریزند . 41 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک بر تارک سر وی برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پیش ، به میان ابروان می گریزد . 42 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به میان ابروان برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پشت سر می گریزد . 43 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پشت سر برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پیش به گونه ها می گریزد . 44 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پیش به گونه ها برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به گوش راست می گریزد . 45 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به گوش راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به گوش چپ می گریزد . 46 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به گوش چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به شانه راست می گریزد . 47 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به شانه راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به شانه چپ می گریزد 48 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به شانه چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زیر بغل راست می گریزد 49 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زیر بغل راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زیر بغل چپ می گریزد . 50 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زیر بغل چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به بالای سینه می گریزد 51 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به بالای سینه برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پشت می گریزد 52 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پشت برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرپستان راست می گریزد . 53 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سر پستان برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سر پستان چپ می گریزد 54 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سر پستان چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پهلوی راست می گریزد 55 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پهلوی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پهلوی چپ می گریزد . 56 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پهلوی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرین راست می گریزد . 57 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سرین راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرین چپ می گریزد . 58 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سرین چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به اندام نرینگی یا مادینگی می گریزد .( اگر ناپاک ، مرد باشد نخست باید به پشت وی آب بپاشند و پس از آن پیش ؛ اما اگر زن باشد ، نخست باید به پیش وی آب بپاشند و پس از آن به پشت ) . 59 hی دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به اندام نرینگی یا مادینگی برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ران راست می گریزد . 60 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ران راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ران چپ می گریزد . 61 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ران چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زانوی راست می گریزد . 62 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زانوی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زانوی چپ می گریزد . 63 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زانوی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ساق راست می گریزد . 64 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ساق راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ساق چپ می گریزد . 65 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ساق چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به قوزک راست می گریزد . 66 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به قوزک برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به قوزک چپ می گریزد . 67 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به قوزک چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پاشنه ی راست می گریزد . 68 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پاشنه ی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پاشنه ی چپ می گریزد . 69 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پاشنه ی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به کف پای راست می گریزد (و در ان جا آنچه از او به چشم می اید ، همان بال مگسی است ). 70 پس باید ناپاک ، انگشتان هر دو پا بر زمین بیفشارد و پاشنه ها رابالا بگیرد تا بر کف پای راست او آب بریزند . آنگاه دروج نسو به کف پای چپ او می گریزد . پس باید بر کف پای چپ او آب بریزند . سپس دروج نسو به سر انگشتان پای راست می گریزد ( و در آنجا آنچه از او به چشم می آید ، همان بال مگسی است ) . 71 پس بلید پاشنه ها بر زمین بیفشارد و سر انگشتن را بالا گیرد و بر انگشتان پای راست او آب بریزند . آنگاه دروج نسو به سر انگشتان پای چپ می گریزد . پس باید به سر انگشتان پای چپ او آب بریزند . سپس دروج نسو به پیکر مگسی ......................................................................................(دنباله جمله مانند بند 16 همین فر) 72 . . . پس بر توست که پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی : ..............................................................................................................................( بند های 19و 20 و 21 همین فر) بخش هشتم 73 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مزداپرستان پوینده یا دونده یا سواره یا ارابه رانان به آتشی برسند که مرداری را در آن می پزند یا می سوزانند ، چه باید بکنند ؟ 74 اهوره مزدا پاسخ دادد : آنان باید کسی را که مردار می سوزاند ، بکشند . باید مردار سوز را بی چون و چرا بکشند . آنگاه باید دیگ و سه پایه را از جای بر کنند و سرنگون بیفگنند . 75 آنگاه همه ی هیزمی را که در آن جاست ـ خواه هیزم درختانی که تخمه آتش در آنهاست ، خواه بسته هیزم هایی که برای همان آتش آماده شده است ـ بدان آتش برافروزند . پس آنها را از هم بپاشند و بپراگنند تا آتش هرچه زودتر خاموش شود . 76 باید نخستین بسته را روی زمین ، یک ویتستی دور از آتش مردار سوز بگذارند و از هم بپاشند و بپراگنند تا آتش هرچه زودتر خاموش شود . 77 باید دومین بسته را ..................................................( این جمله و شش جمله ی دیگر که پس از آن که تا باید هشتمین ادامه می یابد ، مانند بند 76 دنبال می شود ) 78 باید نهمین بسته را ............................................................................................................................................( این جمله نیز مانند بند 76 تمام می شود .) 79-80 ای سپیتمان زرتشت ! هرگاه کسی اشونانه از چوب او رواسنی یا وهو ـ گون یا وهو کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هر چوب خوشبوی دیگری ، هیزم برای آتش بیاورد ، از هر سویی که باد ، بوی خوش آن آتش ببرد ، هزار تن از دیوان ناپیدا ، هزاران تن از دیوان ـ زادگان تاریکی ـ هزاران جفت از جادوان و پریان در آن آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ می افتند و کشته می شوند . بخش نهم 81 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش مردار سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ف پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، ده هزار پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 82 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش سر گین سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هزار پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 83 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش تپاله سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، پانصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 84 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره آجر پزی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، چهارصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 85 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی سفالگری را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، به شمار سفالینه هایی که در آن آتش پخته شده است ، پاره های آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 86 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی گاو آهن سازی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، به شماره ی گیاهانی که در پی کار با گاو آهنهای ساخت آن کوره در کشتزار روییده است ، پاره های آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 87 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی زرگری را را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، یکصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 88 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی سیم گدازی را را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، نود پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 89 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی برنج گدازی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هشتاد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 90 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی آهنگری را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هفتاد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 91 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش تنور نانوایی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، شصت پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 92 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش زیر دیگ را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، پنجاه پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 93 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش اردوگاهی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، چهل پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۰
از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی جامی : سبحةالابرار
بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
ای گرو کرده زبان را به دروغ امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۱۹۳
امروز سر راه بدیمه یک درْدونه صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۱۲
مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۸
زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی زرتشت : وندیدا
فرگرد نهم
بخش یکم (الف) 1 زرتشت از اهوره مزدا پرسید : ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! کسی که بخواهد تن آلوده به مرداری را پاک کند ، به کدام کس باید روی آورد ؟ 2 اهوره مزدا پاسخ داد : ای سپیتمان زرتشت! به اشون مردی که راست سخن بگوید ؛ منثره ی ورجاوند را آموخته باشد و روشهای آلایش زدایی را ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ به نیکوترین شیوه بداند . چنین مردی باید گیاهان را از روی زمین چهار گوشه ای به گستردگی نه وی بازو برکند . 3 این چهار گوشه باید در آن بخش از زمین باشند که در آن کمترین ..........................................................................................................( دنباله جمله مانند بند 15 فر 3 است ) 4-5 ................................................................................................................................................................................................( بندهای 16 و 17 فر3) 6 پس گودالی بکنند اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . . . 7 . . . و گودال های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را نیز همان گونه بکنند غ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . ( در این شش گودال که باید به ترتیب از اپاختر به نیمروز کنده شود گمیز می ریزند ) 8 این گودال ها چه اندازه باید از یکدیگر دور باشد ؟ یک گام . یک گام چه اندازه است ؟ به اندازه ی سه پا .( شاید منظور از پا در اینجا ، درازای کف پای یک شخص معمولی بزرگسال باشد که سه برابر آن یک گام شمرده می شود .) 9 آنگاه سه گودال دیگر بکنند ؛ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . چه اندازه دور از شش گودال پیشین ؟ سه گام . گامهایی به چه اندازه ؟ بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود . چنین گامهای سه گانه ای چه اندازه است ؟ به اندازه نه پا . 10 پس با کاردی فلزی گرداگرد این زمین شیاری بکشند . چه اندازه دور از گودال ها ؟ سه گام . گامهایی به چه اندازه ؟ بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود چنین گامهای سه گانه ی چه اندازه است ؟ به اندازه ی نه پا . 11 باید دوازده شیار بکنند : سه شیارگرداگرد نخستین سه گودال ، سه شیار گردا گرد نخستین شش گودال ، سه شیار گرداگرد آخرین سه گودال و سه شیار گرداگرد همه ی نه گودال . باید در هریک از فاصله های نه پایی سنگها یا سفالینه ها یا کنده های درخت یا کلوخها یا هر چیز سخت دیگری را همچون پلّه ای برسرگودالهل بگذارند . بخش یکم (ب) 12 آنگاه باید ناپاک به سوی گودالها گام بردارد و تو ـ ای زرتشت ! ـ در کنار شیار بایست و بر خوان : « ای مزدا ! ای شهریار برزگ ! منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شور دل ، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار خویش نها را جاودانه نگاهدار باشی .» . . . و ناپاک این گفتار رابرخواند : « ای مزدا ! ای شهریار بزرگ ! منش نیک .............................................................................................................................................. ( همان بند 10 یس. 49 تکرار می شود ) 13 بر زبان راندن هریک از واژگان این نیایش ، اهریمن را فرو کوبد، دیو خشم خونین درفش را فرو افگند ، دیوان مزندری را درهم شکند ، همهی دیوان را به ستوه آورد و دروج را ناتوان و ناتوان تر کند . 14 ای سپیتمان زرتشت ! چوبی نه گره بجوی و چمچه ای برنجین یا سربین را بر سر آن چوب ببند و با آن بر تن ناپاک گمیز بریز . 15 نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه ی تن خویش را ناپاک می کند . هنگامی که دستهایش را سه بار شستند ، باید بر سر او گمیز بریزند . آنگاه دروج نسو به پیش ، به میان ابروان وی می گریزد . 16-27 ....................................................................................................................................................................................................( بندهای 40-71 فر 8 با اندک دگرگونی ) 28 بر سر نخستین گودال ، ناپاک از نسو آزادتر شود . پس تو باید این سخنان دیو افگن و بسیار درمان بخش را به بانگ بلند برخوانی : «یثه آهو ویریو .. . » ( بندهای 19-21 فر 8) برسر دومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر سومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر چهارمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر پنجمین گودال . . . ( سه سطر اغاز همین بند ) برسر ششمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) 29 پس از آن ناپاک باید در درون شیارها ، چهار انگشت بیرون از شیارهای شش گودال نخستین بنشیند در آنجا باید تن خویش را با مشتهای پر از خاک بمالد . 30 باید پانزده بار از زمین برای او خاک برگیرند تاتن خویش را با آن خاک بمالد . پس چندان درنگ کنند که تنوی تا واپسین موی تارک سرش خشک شود . 31 هنگامی که تن او خشک شود باید بر سر گودال های آب بایستد بر سر نخستین گودال باید تن خود را یک بار باآب بشوید . بر سر دومین گودال باید تن خود را دو بار باآب بشوید . بر سر سومین گودال باید تن خود را سه بار باآب بشوید . 32 پس باید تن خویش را با خوشبو هایی چون او رواسنی یا وهو ـ گون یه وهو ـ کرتی یا هذا نئپتا یا هر گیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کند و پس از آن می تواند جامه هایش را بپوشد وبه خانه اش باز گردد . 33 او باید در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر مزداپرستان بماند . او نباید به آتش و آب و خاک و پارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن نزدیک شود . و بدین سان سه شب را سپری کند . پس از گذشتن سه شب ، تن خویش را بشوید و پوشاک خود را با گمیز و اب بشوید و پاک کند . 34 پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به شش شب ) 35 پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به نه شب ) 36 از آن پس ، او می تواند به آتش و آب و خاک و چارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن ـ نزدیک شود . بخش دوم 37 پاک کننده باید موبد را در برابر آفرین و آمرزش خواهی وی ، شهریار را به ارزش اشتر نر پر بهایی ، شهربان را به ارزش نریانی ، دهخدا را به ارزش ورزاوی و خانه خدا را به ارزش ماده گاو سه ساله ای پاک کند . 38 پاک کننده باید بانوی خانواده را به ارزش ماده گاو شخم زنی ، کنیز خانواده را به ارزش ماده گاو بار کشی و کوچک ترین فرزند خانواده را به ارزش بّر ه ای پاک کند . 39 چنین است نامهای چارپایان گونه گونی که مزداپرستان ـ اگر بتوانند ـ باید به پاک کننده بدهند . اما اگر نتوانند این دستمزد را بدهند ، باید هرگونه پاداش دیگری که می توانند ، بدو بدهند تا آن مرد پاک کننده خشنود و بی رنجش از خانه شان بیرون رود . . . 40 . . . زیرا اگر پاک کننده ای ناخشنود و رنجیده خانه شان را پشت سر گذارد ، دروج نسو از راه بینی و چشم ها و زبان و آرواره ها و اندامهای نرینگی و مادینگی و پشت ، تن آنان را می آلاید . 41 دروج نسو بر آنان فرود می اید و تابن ناخنهاشان را می گیرد و از آن پس ، همواره ناپاک می مانند . ای سپیتمان زرتشت ! براستی خورشید و ماه و ستارگان از تابش برآلودگان به مردار اندوهناک می شوند . 42 ای سپیتمان زرتشت ! کسی که پاک کننده را خشنود کند ، آتش را خشنود می کند ؛ آب را خشنود می کند ؛ خاک را خشنودمی کند ؛ درختان را خشنود می کند ؛ اَشون مردان و اشون زنان خشنود می کند . 43 زرتشت از اهوره مزداپرسید : ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پاداش کسی که آلوده به مرداری را از نسو پاک کند، پس از جداشدن جان از تن وی چیست ؟ 44 اهوره مزداپاسخ داد : تو می توانی او را نوید دهی که در جهان دیگر ، آسایش و خوشی پایدار بهشت ، پاداش اوست . 45 زرتشت از اهوره مزدا پرسید : ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد نبرد کنم ؟ چگونه با نسو که از پیکر مرده بر می آید و زنده را می آلاید ، بستیزم . 46 اهوره مزدا پاسخ داد : آن بخشهایی از گاهان را که باید دوبار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . آن بخشهایی از گاهان را که باید سه بار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . آن بخشهایی از گاهان را که باید چهاربار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . دروج همچون تیر خود پر، همچون فرش زمین ـ هنگام پایان سال ـ همچون جامه زمین ـ که موسی بیش نپاید ـ دور و ناپدید شود ( فرش زمین و جامه زمین هر دو کنایه از سبزه و گیاه است ) بخش سوم 47 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی شیوه های پاک کردن آلودگان ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟ چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد ، نبرد کنیم . چگونه با نسو که از پیکر مرده برمی آید و زنده را می آلاید ، بستیزم ؟ 48 اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو نیرومند تر از آن می شود که پیش از آن بود . نسو نیرومند تر از آن می شود و از آن پس ، بیماری و مرگ و تباهی دیو آفریده بیش از پیش بر مردمان چیرگی می یابد . 49 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پاد افره گناه چنین کسی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : مزداپرستان باید او را به بند درکشند ؛ نخست دست هایش را ببندند ؛ آنگاه جامه هایش را از تن بر گیرند ؛ پس آنگاه پوستش را از تن بر کشند و سرش را ازتن ببرند و مردارش را نزد آزمند ترین پرندگان آفریده ی سپند مینو ، نزد پرندگان مردار خوار ، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند : مردی که در این جاست ، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است . . . 50 . . . اگر کردار اهریمنی ............................................................................................................................( بند 21 فر 3) 51 ای اهوره مزدا! آن کیست که هراس به دلها می افگند ؟ آن کیست که فراوانی و افزونی را از جهان بر می گیرد و بیماری و مرگ می آورد ؟ 52 ای سپیتمان زرتشت ! چنین کسی اشموغ نا اشونی است که در این جهان استومند بخواهد ناپاکی را پاک کند ، بی آنکه شیوه های پاک کردن آلودگان را به روش دین مزداآموخته باشد . 53 ای سپیتمان زرتشت ! از آن پس ، آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی ورویش و بالیدن گندم و گیاه از آن سرزمین و از آن کشتزار ها دور می شود .( بند 52فر13 ) 54 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! کی اسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد ؟ 55-56 اهوره مزدا پاسخ داد : آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز نمی گرد د تا آن اشموغ نا اشون را بکشند و در انجا سه شبانروز در برابر آتش فروزان و برسم دسته بسته ، هوم بر دست گیرند و سروش پارسا را بستایند و نیاز پیشکش آورند . 57 پس آنگاه سایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد. مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۷
بگلشن بود در پرواز مرغ بند برپائی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۴۱
شد ز خط لعل تو ایمن ز شبیخون هوس امیر پازواری : هشتبیتیها
شمارهٔ ۲۴
امیر گنه: طرّارْ طُرّهیِ خم چیه؟ مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۶
شنیدم تشنهای جویای آبی مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
چه شد کاتش بجانم از غضب انداختی رفتی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴
سر به گریبان در است، صوفی اسرار را مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
آمدی وصلت بجامم ریخت آب زندگی جمالالدین عبدالرزاق : قصاید
شمارهٔ ۲۱ - نکوهش زروسیم
اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۳
من تشنه دشت بیآب بارد مگر سحابی فلکی شروانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰ - قصیده
زهی ز جود تو زمانه مایل سور مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
ز وصل او که من پیوسته میپنداشتم روزی
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۳
سپند است کز جا جهد، جا نماید احمد شاملو : حدیث بیقراری ماهان
کژمژ و بیانتها...
کژمژ و بیانتها زرتشت : وندیدا
فرگرد هشتم
بخش یکم 1 اگر سگی یا آدمی در خانه ای چوبین یا کلبه ای جگن پوش بمیرد ، مزداپرستان چه باید بکنند؟ 2 اهوره مزدا پاسخ داد : آنان باید به جست و جوی دخمه ای برآیند . آنان باید همه ی گرداگردخود را در پی یافتن دخمه ای جست و جو کنند . اگر بردن مرده از خانه برای ایشان اسان تر از جابجا شدن باشد ، باید مرده را از خانه بیرون برند و خانه را بگذارند برپا بماند و آن رابا اورواسنی یا وهو ـ گون یا وهو کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هرگیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کنند . 3 اگر جا به جا شدن از آن خانه آسان تر از بیرون بردن مرده باشد ، بایداز ان خانه دور شود و مرده رابگذارند در همان جا بماند و خانه او را با اورواسنی یا وهو ـ گون یا وهو ـ کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هرگیاه خوشبوی دیگری خوشبو کنند . بخش دوم 4 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر در خانه ی مزداپرستان ناگهان سگی یا آدمی بمیرد و در همان هنگام باران یا برف ببارد یا باد بوزد یا تاریکی در کار فرا رسیدن باشد ( هنگامی که گله ها و مردمان راه خویش را گم می کنند ) مزداپرستان چه باید بکنند ؟ 5-7 ................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 17-15 فر 3 و بندهای 48-46 فر 5) 8 آنان باید در آنجا گوری بکنند ( اگر زمین سخت باشد ، به گودی نیم گام و اگر نرم باشد به گودی نیمی از بالای آدمی ) و بر کف آن گور ، خاکستر یا تپاله ی گاو بریزند و سر ان رابا تکّه ای آجر یا سنگ یا کلوخ بپوشانند . 9 آنان باید مردار را دو شب یاسه شب یا یک ماه در آن جا بگذارند تا هنگامی که پرندگان به پرواز در آیند و گیاهان بویند و سیلابها روان شوند و باد ، آبهای روی زمین را بخشکاند . 10 هنگامی که پرندگان به پرواز درآمدند و گیاهان روییدند وسیلابها روان شدند و باد ، آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید شکافی در دیوار خانه پدید آورند و دو مرد چیره دست و نیرومند را فرا خوانند وآنان باید جامه های خویش را از تن بدر آورند و مردار را برگیرند و به ساختمانی که از سنگ و ساروج و خاک ساخه شده است در جایی که همیشه سگان و پرندگان مردارخوار هستند ، ببرند . 11 پس از آن ، نسو کشان در سه گامی مرده بنشیند و آنگاه موبد رو به مزداپرستان چنین بانگ برآورد : ای مزداپرستان ! بدین جا پیشاب بیاورید تا نسو کشان گیسو وتن خویش را بدان بشویند . 12 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پیشابی که نسو کشان باید گیسو وتن خویش را بدان بشویند ، کدام است ؟ پیشاب گوسفند یا گاو نر؟ پیشاب مرد یا زن ؟ 13 اهوره مزدا پاسخ داد : پیشاب گوسفند یا گاو نر، اما نه پیشاب مرد و نه پیشاب زن ، مگر آن که مرد یا زن ، نزدیکترین خویشاوند مرده باشند . مزداپرستان باید پیشاب آماده کنند تا نسو کشان گیسو و تن خویش را بدان بشویند بخش سوم 14 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا گله های گوسفدان و گاوان و گروه های مردان و زنان و آتش ـ پسر اهوره مزدا و دسته های برسم ویژه ی آیین و مردم اشون می توانند بار دیگر از راهی که مردار سگان و مردمان از آن برده شده است بگذرند ؟ 15 اهوره مزدا پاسخ داد : نه گله های گوسفندان و گاوان ، نه گروههای مردان وزنان ، نه آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ نه دسته های برسم ویژه آیین و نه مردم اشون می توانند از آن اه بگذرند . 16 شما باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوشی را سه بار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود، دروج نسو به پیکر مگسی وزوز کنان با زانوان از پیش و دم از پس برآمده ، همه تن آلوده ب لایش ها ، همچون پلیدترین خرفستران به سرزمینهای اپاختر ، واپس می گریزد . 17 هرگاه سگ با بیزاری از آن راه بگذرد ، باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوشی را شش بار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سک زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود ، دروج سو به پیکر مگسی ...............................................................................( دنباله جمله مانند بند 16 است ) 18 هر گاه سگ با بیزاری از آن راه بگذرد ، باید سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش را نهبار از درازای آن راه بگذرانید . هنگامی که سگ زرد چهار چشم یا سگ سفید زرد گوش بدان جا آورده شود ، دروج نسو به پیکر مگسی .............................................................................(دنباله جمله مانند بند 16 است ) 19 باید موبدی پیشاپیش از درازای آن راه بگذرد و این پیروزمندترین و چاره بخش ترین باژ را از بر خواند : « یثه آهو و یریو » 20 .............................................................................................................................................................................................................(گاه . یس . 46 بند 7 و یس . 44 بند 16) 21 ای مزدا ! ای سپندارمد! ما را زا کین توزی دشمنان نگاه دارید . ای دروج دیو خوی ! نابود شو . ای دیو زادگان ! ابود شوید . ای دروج ! دور شو وبمیر. ای دروج ! از این جا بگریز و دور شو . به سرزمین های اپاختر دور شو و بمیر. مباد که تو جهان استومند سپند مینو را نابودکنی . 22 پس آنگاه مزداپرستان می توانند گوسفندو گاو و مرد و زن و آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ و دسته های برسم ویژه آیین و مردم اشون را از آن راه بگذرانند . از آن پس مزداپرستان می توانند در آ ن خانه ، خوراک گوشتی و شراب داشته باشند . آن خانه پاک می شود و همچون پیشتر ف زندگی در آنجا گناهی ندارد . بخش چهارم 23 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که تا قوزک پاها را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : چهار صد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، چهار صد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 24 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که هر دو ساق پاها را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : ششصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، ششصد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 25 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی جامه چرمی یابافته را به اندازه ای که همه ی تن را بپوشاند ، بر پیکر مرده بیندازد ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه با سرو شو ـ چرن . بخش پنجم 26 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مردی به زور با مرد دیگری کون مرزی کند ، پاد افره گناهش چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : هشتصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هشتصد تازیانه با سرو شو ـ چرن . 27-30 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مردی به سازش با مرد دیگری کون مرزی کند ، پاد افره گناهش چیست وتاوان آن کدام است و چگونه چنین کسی می تواند از این گناه و آلودگی پاک شود اهوره مزدا پاسخ داد : چنین گناهی را هیچ تاوان وپادافرهی نیست ......................................................................................................( بندهای 39 تا 42 فر 3) 31 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! دیو کیست ؟ دیو پرست کیست ؟ همخوابه ی نرینه دیوان کیست ؟ همخوابه ی مادینه دیوان کیست ؟ ماه دیو کیست ؟ کیست که در اندرون خویش همسان دیو است ؟ کیست که در همه هستی خویش همسان دیو است ؟ کیست که پش از مرگ همسان دیو است و پس از مرگ یکی از دیوان ا پیداشود . 32 اهوره مزدا پاسخ داد : مردی که با مردی کون مرزی کند یا مردی که بگذارد مردی با او کون مرزی کند ، دیو است . اوست که دیو پرست است . اوست که همخوابه ی نرینه دیوان است . اوست که همخوابه ی مادینه دیوان است . است که ماده دیو است . اوست که در اندرون خویش همسان دیو است . اوست که در همه هستی خویش همسان دیو است . اوست که پیش از مرگ همسان دیو استت و پس از مرگ یکی از دیوان ناپیدا شود . چنین است مردی که با مردی کون مرزی کند یا مردی که بگذارد با او کون مرزی کند . بخش ششم 33 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا کسی که به تن خشکیده ی مرده ای ـ که بیش از سالی از مرگش گذشته باشد ـ دست زند ، پاک است ؟ 34 اهوره مزدا پسخ داد : چنین کسی پاک است ؛ زیرا خشک با خشک در نمی آمیزد . هرگاه خشک با خشک در امیزد با فراوانی آفریدگانی که روی زمین می میرند ـ بزودی این جهان استومند ، من ، تنها جای پشوتنوها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آنان بانگ و شیون برمی اورد . بخش هفتم 35 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! آیا کسی که به مردار سگان یا مردمان دست زند می تواند پاک شود ؟ 36 اهوره مزدا پاسخ داد : ای زرتشت اشون ! چنین کسی می تواند پاک شود . چگونه چنین تواند شد ؟ هر گاه سگان یا پرندگان مردار خوار نسو را زده باشند ، او باید تن خویش رابا گمیز و اب بشوید و از آن پس پاک شود . 37 اما اگر سگان یا پرندگان مردار خوار هنوز نسو را نزده باشند ، مزداپرستان باید سه گودال در زمین بکنند و ناپاک بر سر ان گودال هاتن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . آنگاه سگ مرا برخیزانند و در برابر آن ناپاک بیاورند .( بایدچنین کنند و نه جز این .) 38 مزداپرستان باید سه گودال دیگر در زمین بکنند و ناپاک بر سر آن گودال ها تن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . آنگاه سگ مرا برخیزانند و در برابر آن ناپاک بیاورند . پس چندان درنگ کنند که تن او تا واپسین موی تارک سرش خشک شود . 39 پس سه گودال دیگر در زمین بکنند و ناپاک بر سر آن گودال ها تن خویش رابا گمیز ـ ونه آب ـ بشوید . 40 نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه تن خویش راناپاک کند . هنگامی که دستهایش را سه بار با آب شستند ، بایدبر تارک سر او آب بریزند . 41 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک بر تارک سر وی برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پیش ، به میان ابروان می گریزد . 42 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به میان ابروان برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پشت سر می گریزد . 43 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پشت سر برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پیش به گونه ها می گریزد . 44 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پیش به گونه ها برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به گوش راست می گریزد . 45 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به گوش راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به گوش چپ می گریزد . 46 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به گوش چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به شانه راست می گریزد . 47 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به شانه راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به شانه چپ می گریزد 48 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به شانه چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زیر بغل راست می گریزد 49 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زیر بغل راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زیر بغل چپ می گریزد . 50 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زیر بغل چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به بالای سینه می گریزد 51 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به بالای سینه برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پشت می گریزد 52 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پشت برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرپستان راست می گریزد . 53 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سر پستان برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سر پستان چپ می گریزد 54 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سر پستان چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پهلوی راست می گریزد 55 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پهلوی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پهلوی چپ می گریزد . 56 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پهلوی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرین راست می گریزد . 57 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سرین راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به سرین چپ می گریزد . 58 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به سرین چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به اندام نرینگی یا مادینگی می گریزد .( اگر ناپاک ، مرد باشد نخست باید به پشت وی آب بپاشند و پس از آن پیش ؛ اما اگر زن باشد ، نخست باید به پیش وی آب بپاشند و پس از آن به پشت ) . 59 hی دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به اندام نرینگی یا مادینگی برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ران راست می گریزد . 60 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ران راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ران چپ می گریزد . 61 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ران چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زانوی راست می گریزد . 62 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زانوی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به زانوی چپ می گریزد . 63 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به زانوی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ساق راست می گریزد . 64 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ساق راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به ساق چپ می گریزد . 65 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به ساق چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به قوزک راست می گریزد . 66 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به قوزک برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به قوزک چپ می گریزد . 67 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به قوزک چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پاشنه ی راست می گریزد . 68 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پاشنه ی راست برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به پاشنه ی چپ می گریزد . 69 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! هنگامی که آب پاک به پاشنه ی چپ برسد ، دروج نسو به کجا می گریزد ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو به کف پای راست می گریزد (و در ان جا آنچه از او به چشم می اید ، همان بال مگسی است ). 70 پس باید ناپاک ، انگشتان هر دو پا بر زمین بیفشارد و پاشنه ها رابالا بگیرد تا بر کف پای راست او آب بریزند . آنگاه دروج نسو به کف پای چپ او می گریزد . پس باید بر کف پای چپ او آب بریزند . سپس دروج نسو به سر انگشتان پای راست می گریزد ( و در آنجا آنچه از او به چشم می آید ، همان بال مگسی است ) . 71 پس بلید پاشنه ها بر زمین بیفشارد و سر انگشتن را بالا گیرد و بر انگشتان پای راست او آب بریزند . آنگاه دروج نسو به سر انگشتان پای چپ می گریزد . پس باید به سر انگشتان پای چپ او آب بریزند . سپس دروج نسو به پیکر مگسی ......................................................................................(دنباله جمله مانند بند 16 همین فر) 72 . . . پس بر توست که پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی : ..............................................................................................................................( بند های 19و 20 و 21 همین فر) بخش هشتم 73 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر مزداپرستان پوینده یا دونده یا سواره یا ارابه رانان به آتشی برسند که مرداری را در آن می پزند یا می سوزانند ، چه باید بکنند ؟ 74 اهوره مزدا پاسخ دادد : آنان باید کسی را که مردار می سوزاند ، بکشند . باید مردار سوز را بی چون و چرا بکشند . آنگاه باید دیگ و سه پایه را از جای بر کنند و سرنگون بیفگنند . 75 آنگاه همه ی هیزمی را که در آن جاست ـ خواه هیزم درختانی که تخمه آتش در آنهاست ، خواه بسته هیزم هایی که برای همان آتش آماده شده است ـ بدان آتش برافروزند . پس آنها را از هم بپاشند و بپراگنند تا آتش هرچه زودتر خاموش شود . 76 باید نخستین بسته را روی زمین ، یک ویتستی دور از آتش مردار سوز بگذارند و از هم بپاشند و بپراگنند تا آتش هرچه زودتر خاموش شود . 77 باید دومین بسته را ..................................................( این جمله و شش جمله ی دیگر که پس از آن که تا باید هشتمین ادامه می یابد ، مانند بند 76 دنبال می شود ) 78 باید نهمین بسته را ............................................................................................................................................( این جمله نیز مانند بند 76 تمام می شود .) 79-80 ای سپیتمان زرتشت ! هرگاه کسی اشونانه از چوب او رواسنی یا وهو ـ گون یا وهو کرتی یا هذا ـ نئپتا یا هر چوب خوشبوی دیگری ، هیزم برای آتش بیاورد ، از هر سویی که باد ، بوی خوش آن آتش ببرد ، هزار تن از دیوان ناپیدا ، هزاران تن از دیوان ـ زادگان تاریکی ـ هزاران جفت از جادوان و پریان در آن آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ می افتند و کشته می شوند . بخش نهم 81 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش مردار سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ف پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، ده هزار پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 82 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش سر گین سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هزار پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 83 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش تپاله سوز را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، پانصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 84 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره آجر پزی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، چهارصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 85 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی سفالگری را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، به شمار سفالینه هایی که در آن آتش پخته شده است ، پاره های آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 86 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی گاو آهن سازی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، به شماره ی گیاهانی که در پی کار با گاو آهنهای ساخت آن کوره در کشتزار روییده است ، پاره های آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 87 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی زرگری را را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، یکصد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 88 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی سیم گدازی را را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، نود پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 89 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش بوته ی برنج گدازی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هشتاد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 90 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش کوره ی آهنگری را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، هفتاد پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 91 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش تنور نانوایی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، شصت پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 92 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش زیر دیگ را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، پنجاه پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . 93 ای دادا ر جهان استومند ! ای اشون ! کسی که آتش اردوگاهی را به آتش دادگاه باز گرداند ، پس از جدا شدن جان از تن او ، پاداش وی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : پاداش وی همان پاداش کسی است که در این جهان استومند ، چهل پاره آتش را به آتش دادگاه برده باشد . مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۰
از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی جامی : سبحةالابرار
بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
ای گرو کرده زبان را به دروغ امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۱۹۳
امروز سر راه بدیمه یک درْدونه صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۱۲
مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز کن مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۸
زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی زرتشت : وندیدا
فرگرد نهم
بخش یکم (الف) 1 زرتشت از اهوره مزدا پرسید : ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! کسی که بخواهد تن آلوده به مرداری را پاک کند ، به کدام کس باید روی آورد ؟ 2 اهوره مزدا پاسخ داد : ای سپیتمان زرتشت! به اشون مردی که راست سخن بگوید ؛ منثره ی ورجاوند را آموخته باشد و روشهای آلایش زدایی را ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ به نیکوترین شیوه بداند . چنین مردی باید گیاهان را از روی زمین چهار گوشه ای به گستردگی نه وی بازو برکند . 3 این چهار گوشه باید در آن بخش از زمین باشند که در آن کمترین ..........................................................................................................( دنباله جمله مانند بند 15 فر 3 است ) 4-5 ................................................................................................................................................................................................( بندهای 16 و 17 فر3) 6 پس گودالی بکنند اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . . . 7 . . . و گودال های دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را نیز همان گونه بکنند غ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . ( در این شش گودال که باید به ترتیب از اپاختر به نیمروز کنده شود گمیز می ریزند ) 8 این گودال ها چه اندازه باید از یکدیگر دور باشد ؟ یک گام . یک گام چه اندازه است ؟ به اندازه ی سه پا .( شاید منظور از پا در اینجا ، درازای کف پای یک شخص معمولی بزرگسال باشد که سه برابر آن یک گام شمرده می شود .) 9 آنگاه سه گودال دیگر بکنند ؛ اگر تابستان باشد به گودی دو انگشت و اگر زمستان و یخ بندان باشد به گودی چهار انگشت . چه اندازه دور از شش گودال پیشین ؟ سه گام . گامهایی به چه اندازه ؟ بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود . چنین گامهای سه گانه ای چه اندازه است ؟ به اندازه نه پا . 10 پس با کاردی فلزی گرداگرد این زمین شیاری بکشند . چه اندازه دور از گودال ها ؟ سه گام . گامهایی به چه اندازه ؟ بدان اندازه که هنگام راه رفتن برداشته شود چنین گامهای سه گانه ی چه اندازه است ؟ به اندازه ی نه پا . 11 باید دوازده شیار بکنند : سه شیارگرداگرد نخستین سه گودال ، سه شیار گردا گرد نخستین شش گودال ، سه شیار گرداگرد آخرین سه گودال و سه شیار گرداگرد همه ی نه گودال . باید در هریک از فاصله های نه پایی سنگها یا سفالینه ها یا کنده های درخت یا کلوخها یا هر چیز سخت دیگری را همچون پلّه ای برسرگودالهل بگذارند . بخش یکم (ب) 12 آنگاه باید ناپاک به سوی گودالها گام بردارد و تو ـ ای زرتشت ! ـ در کنار شیار بایست و بر خوان : « ای مزدا ! ای شهریار برزگ ! منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شور دل ، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار خویش نها را جاودانه نگاهدار باشی .» . . . و ناپاک این گفتار رابرخواند : « ای مزدا ! ای شهریار بزرگ ! منش نیک .............................................................................................................................................. ( همان بند 10 یس. 49 تکرار می شود ) 13 بر زبان راندن هریک از واژگان این نیایش ، اهریمن را فرو کوبد، دیو خشم خونین درفش را فرو افگند ، دیوان مزندری را درهم شکند ، همهی دیوان را به ستوه آورد و دروج را ناتوان و ناتوان تر کند . 14 ای سپیتمان زرتشت ! چوبی نه گره بجوی و چمچه ای برنجین یا سربین را بر سر آن چوب ببند و با آن بر تن ناپاک گمیز بریز . 15 نخست باید دستهایش را بشویند . اگر دستهایش نخست شسته نشود ، همه ی تن خویش را ناپاک می کند . هنگامی که دستهایش را سه بار شستند ، باید بر سر او گمیز بریزند . آنگاه دروج نسو به پیش ، به میان ابروان وی می گریزد . 16-27 ....................................................................................................................................................................................................( بندهای 40-71 فر 8 با اندک دگرگونی ) 28 بر سر نخستین گودال ، ناپاک از نسو آزادتر شود . پس تو باید این سخنان دیو افگن و بسیار درمان بخش را به بانگ بلند برخوانی : «یثه آهو ویریو .. . » ( بندهای 19-21 فر 8) برسر دومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر سومین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر چهارمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) برسر پنجمین گودال . . . ( سه سطر اغاز همین بند ) برسر ششمین گودال . . . ( سه سطر آغاز همین بند ) 29 پس از آن ناپاک باید در درون شیارها ، چهار انگشت بیرون از شیارهای شش گودال نخستین بنشیند در آنجا باید تن خویش را با مشتهای پر از خاک بمالد . 30 باید پانزده بار از زمین برای او خاک برگیرند تاتن خویش را با آن خاک بمالد . پس چندان درنگ کنند که تنوی تا واپسین موی تارک سرش خشک شود . 31 هنگامی که تن او خشک شود باید بر سر گودال های آب بایستد بر سر نخستین گودال باید تن خود را یک بار باآب بشوید . بر سر دومین گودال باید تن خود را دو بار باآب بشوید . بر سر سومین گودال باید تن خود را سه بار باآب بشوید . 32 پس باید تن خویش را با خوشبو هایی چون او رواسنی یا وهو ـ گون یه وهو ـ کرتی یا هذا نئپتا یا هر گیاه خوشبوی دیگری ، خوشبو کند و پس از آن می تواند جامه هایش را بپوشد وبه خانه اش باز گردد . 33 او باید در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر مزداپرستان بماند . او نباید به آتش و آب و خاک و پارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن نزدیک شود . و بدین سان سه شب را سپری کند . پس از گذشتن سه شب ، تن خویش را بشوید و پوشاک خود را با گمیز و اب بشوید و پاک کند . 34 پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به شش شب ) 35 پس دیگر باره در درون خانه در جای ناپاکان و جدا از دیگر ........................................................................................( مانند بند 33 است با دگرگونی سه شب به نه شب ) 36 از آن پس ، او می تواند به آتش و آب و خاک و چارپایان و درختان و اشونان ـ خواه مرد ، خواه زن ـ نزدیک شود . بخش دوم 37 پاک کننده باید موبد را در برابر آفرین و آمرزش خواهی وی ، شهریار را به ارزش اشتر نر پر بهایی ، شهربان را به ارزش نریانی ، دهخدا را به ارزش ورزاوی و خانه خدا را به ارزش ماده گاو سه ساله ای پاک کند . 38 پاک کننده باید بانوی خانواده را به ارزش ماده گاو شخم زنی ، کنیز خانواده را به ارزش ماده گاو بار کشی و کوچک ترین فرزند خانواده را به ارزش بّر ه ای پاک کند . 39 چنین است نامهای چارپایان گونه گونی که مزداپرستان ـ اگر بتوانند ـ باید به پاک کننده بدهند . اما اگر نتوانند این دستمزد را بدهند ، باید هرگونه پاداش دیگری که می توانند ، بدو بدهند تا آن مرد پاک کننده خشنود و بی رنجش از خانه شان بیرون رود . . . 40 . . . زیرا اگر پاک کننده ای ناخشنود و رنجیده خانه شان را پشت سر گذارد ، دروج نسو از راه بینی و چشم ها و زبان و آرواره ها و اندامهای نرینگی و مادینگی و پشت ، تن آنان را می آلاید . 41 دروج نسو بر آنان فرود می اید و تابن ناخنهاشان را می گیرد و از آن پس ، همواره ناپاک می مانند . ای سپیتمان زرتشت ! براستی خورشید و ماه و ستارگان از تابش برآلودگان به مردار اندوهناک می شوند . 42 ای سپیتمان زرتشت ! کسی که پاک کننده را خشنود کند ، آتش را خشنود می کند ؛ آب را خشنود می کند ؛ خاک را خشنودمی کند ؛ درختان را خشنود می کند ؛ اَشون مردان و اشون زنان خشنود می کند . 43 زرتشت از اهوره مزداپرسید : ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پاداش کسی که آلوده به مرداری را از نسو پاک کند، پس از جداشدن جان از تن وی چیست ؟ 44 اهوره مزداپاسخ داد : تو می توانی او را نوید دهی که در جهان دیگر ، آسایش و خوشی پایدار بهشت ، پاداش اوست . 45 زرتشت از اهوره مزدا پرسید : ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد نبرد کنم ؟ چگونه با نسو که از پیکر مرده بر می آید و زنده را می آلاید ، بستیزم . 46 اهوره مزدا پاسخ داد : آن بخشهایی از گاهان را که باید دوبار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . آن بخشهایی از گاهان را که باید سه بار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . آن بخشهایی از گاهان را که باید چهاربار خوانده شود ، به بانگ بلند بر خوان . دروج همچون تیر خود پر، همچون فرش زمین ـ هنگام پایان سال ـ همچون جامه زمین ـ که موسی بیش نپاید ـ دور و ناپدید شود ( فرش زمین و جامه زمین هر دو کنایه از سبزه و گیاه است ) بخش سوم 47 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! اگر کسی شیوه های پاک کردن آلودگان ـ آنگونه که در دین مزدا آمده است ـ نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟ چگونه با دروج نسو که از پیکر مرده به تن می تازد ، نبرد کنیم . چگونه با نسو که از پیکر مرده برمی آید و زنده را می آلاید ، بستیزم ؟ 48 اهوره مزدا پاسخ داد : دروج نسو نیرومند تر از آن می شود که پیش از آن بود . نسو نیرومند تر از آن می شود و از آن پس ، بیماری و مرگ و تباهی دیو آفریده بیش از پیش بر مردمان چیرگی می یابد . 49 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! پاد افره گناه چنین کسی چیست ؟ اهوره مزدا پاسخ داد : مزداپرستان باید او را به بند درکشند ؛ نخست دست هایش را ببندند ؛ آنگاه جامه هایش را از تن بر گیرند ؛ پس آنگاه پوستش را از تن بر کشند و سرش را ازتن ببرند و مردارش را نزد آزمند ترین پرندگان آفریده ی سپند مینو ، نزد پرندگان مردار خوار ، نزد غرابان بیندازند و چنین بگویند : مردی که در این جاست ، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است . . . 50 . . . اگر کردار اهریمنی ............................................................................................................................( بند 21 فر 3) 51 ای اهوره مزدا! آن کیست که هراس به دلها می افگند ؟ آن کیست که فراوانی و افزونی را از جهان بر می گیرد و بیماری و مرگ می آورد ؟ 52 ای سپیتمان زرتشت ! چنین کسی اشموغ نا اشونی است که در این جهان استومند بخواهد ناپاکی را پاک کند ، بی آنکه شیوه های پاک کردن آلودگان را به روش دین مزداآموخته باشد . 53 ای سپیتمان زرتشت ! از آن پس ، آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی ورویش و بالیدن گندم و گیاه از آن سرزمین و از آن کشتزار ها دور می شود .( بند 52فر13 ) 54 ای دادار جهان استومند ! ای اشون ! کی اسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه ، دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد ؟ 55-56 اهوره مزدا پاسخ داد : آسایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه هرگز بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز نمی گرد د تا آن اشموغ نا اشون را بکشند و در انجا سه شبانروز در برابر آتش فروزان و برسم دسته بسته ، هوم بر دست گیرند و سروش پارسا را بستایند و نیاز پیشکش آورند . 57 پس آنگاه سایش و باروری و تندرستی و درمان و فراوانی و افزونی و رویش و بالیدن گندم و گیاه دیگر باره بدان سرزمین و بدان کشتزارها باز می گردد. مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۷
بگلشن بود در پرواز مرغ بند برپائی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۴۱
شد ز خط لعل تو ایمن ز شبیخون هوس امیر پازواری : هشتبیتیها
شمارهٔ ۲۴
امیر گنه: طرّارْ طُرّهیِ خم چیه؟ مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۶
شنیدم تشنهای جویای آبی مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
چه شد کاتش بجانم از غضب انداختی رفتی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴
سر به گریبان در است، صوفی اسرار را مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
آمدی وصلت بجامم ریخت آب زندگی جمالالدین عبدالرزاق : قصاید
شمارهٔ ۲۱ - نکوهش زروسیم
اینهمه لاف مزن گر چه ترا سیم وزراست مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۳
من تشنه دشت بیآب بارد مگر سحابی فلکی شروانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰ - قصیده
زهی ز جود تو زمانه مایل سور مشتاق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۲
ز وصل او که من پیوسته میپنداشتم روزی