سعدی : غزلیات
غزل ۴۷۰
ای روی تو راحت دل من فردوسی : رزم کاووس با شاه هاماوران
بخش ۲
ازان پس به کاووس گوینده گفت مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸
نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۸
بیا که دل ز تو غیر از جفا نمی خواهد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۷
اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما نهج البلاغه : حکمت ها
روش برخورد با فتنه ها
<strong> حكم أمير المؤمنين عليهالسلام </strong> <strong> باب المختار من حكم أمير المؤمنين عليهالسلام </strong> و يدخل في ذلك المختار من أجوبة مسائله و الكلام القصير الخارج في سائر أغراضه <strong> قَالَ عليهالسلام </strong> كُنْ فِي اَلْفِتْنَةِ كَابْنِ اَللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى آدم! آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما و میخورید هر دو از هر جایى که خواهید وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (۱۹) که آن گه از ستمکاران بید بر خود. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۸۷
نتوان به پای سعی رسیدن به طور عشق صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۱۸
ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان فروغ فرخزاد : اسیر
راز ِ من
هیچ جز حسرت نباشد کار من صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۰۰۷
پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن فردوسی : پادشاهی خسرو پرویز
بخش ۴۷
قلون بستد آن مهر وت ازان چو غرو عطار نیشابوری : باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
شمارهٔ ۳۶
ای باد به سوی زلفِ آن یار بتاز عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۳۲۴
ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند فردوسی : پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه
نگه کن که شادان برزین چه گفت سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۷
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند رشیدالدین میبدی : ۲۳- سورة المؤمنون- مکیّة
۴ - النوبة الثالثة
قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» خداوند کریم کردگار نامدار حکیم جل جلاله و تقدست اسماؤه درین آیت مصطفى را مىفرماید بمکارم اخلاق و محاسن عادات، روى تازه و سخنى چرب و دلى نرم و خلقى خوش بدکاران را عفو کردن، و عیب معیوبان پوشیدن، و بجاى بدى نیکى کردن. بزبان طریقت احسن درین موضع آنست که دلى فتوى دهد باملاء حق، و سیئة آنست که نفس فرماید بهواى خود، گفتند اى سید فرموده نفس را بنموده حق دفع کن «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» سید صلوات اللَّه علیه پیوسته گفتى: «ربنا لا تکلنا الى انفسنا طرفة عین و لا اقل من ذلک»، بار خدایا این پرده نفس ما از پیش دل ما بردار تا این مرغ دل یک ره ازین قفص نفس خلاص یابد. و بر هواء رضاء مولى پرواز کند، بار خدایا این بار نفس بار خودى است بار خودى از ما فرو نه تا از خود برهیم و با تو پردازیم. اى جوانمرد نگر تا نگویى که نفس مبارک او صلوات اللَّه علیه همچون نفس دیگران بوده که اگر یک ذرّه از تابش نفس او بر جان و دل صدیقان عالم تافتى همه در عالم قدس و ریاض انس روان گشتندى و بمقعد صدق فرو آمدندى با این همه مىگوید: خداوند این حجاب راه حقیقت ماست از راه ما بردار، فرمان آمد که اى محمد ناخواسته خود در کنار تو نهادیم: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ»، اى محمد آن بار تویى از تو فرو نهادیم، ارادت ما کار تو ساخت، عنایت ما چراغ تو بیفروخت، تو نه بخود آمدى و نه براى خود آمدى، نه بخود آمدى که ترا آوردیم «أَسْرى بِعَبْدِهِ». نه براى خود آمدى که رحمت جهانیان را آمدى. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ». وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۴۵
ما در مقام صبر فشردیم گام خویش حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۷
ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار نهج البلاغه : حکمت ها
زیان برخی از ضد ارزشها
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ أَصْبَحَ عَلَى اَلدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اَللَّهِ سَاخِطاً
غزل ۴۷۰
ای روی تو راحت دل من فردوسی : رزم کاووس با شاه هاماوران
بخش ۲
ازان پس به کاووس گوینده گفت مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸
نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۸
بیا که دل ز تو غیر از جفا نمی خواهد صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۷
اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما نهج البلاغه : حکمت ها
روش برخورد با فتنه ها
<strong> حكم أمير المؤمنين عليهالسلام </strong> <strong> باب المختار من حكم أمير المؤمنين عليهالسلام </strong> و يدخل في ذلك المختار من أجوبة مسائله و الكلام القصير الخارج في سائر أغراضه <strong> قَالَ عليهالسلام </strong> كُنْ فِي اَلْفِتْنَةِ كَابْنِ اَللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لاَ ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ رشیدالدین میبدی : ۷- سورة الاعراف
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ اى آدم! آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما و میخورید هر دو از هر جایى که خواهید وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و نزدیک این یک درخت مگردید فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ (۱۹) که آن گه از ستمکاران بید بر خود. صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۱۸۷
نتوان به پای سعی رسیدن به طور عشق صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۱۸
ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان فروغ فرخزاد : اسیر
راز ِ من
هیچ جز حسرت نباشد کار من صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۰۰۷
پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن فردوسی : پادشاهی خسرو پرویز
بخش ۴۷
قلون بستد آن مهر وت ازان چو غرو عطار نیشابوری : باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق
شمارهٔ ۳۶
ای باد به سوی زلفِ آن یار بتاز عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۳۲۴
ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند فردوسی : پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه
نگه کن که شادان برزین چه گفت سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۷
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند رشیدالدین میبدی : ۲۳- سورة المؤمنون- مکیّة
۴ - النوبة الثالثة
قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» خداوند کریم کردگار نامدار حکیم جل جلاله و تقدست اسماؤه درین آیت مصطفى را مىفرماید بمکارم اخلاق و محاسن عادات، روى تازه و سخنى چرب و دلى نرم و خلقى خوش بدکاران را عفو کردن، و عیب معیوبان پوشیدن، و بجاى بدى نیکى کردن. بزبان طریقت احسن درین موضع آنست که دلى فتوى دهد باملاء حق، و سیئة آنست که نفس فرماید بهواى خود، گفتند اى سید فرموده نفس را بنموده حق دفع کن «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» سید صلوات اللَّه علیه پیوسته گفتى: «ربنا لا تکلنا الى انفسنا طرفة عین و لا اقل من ذلک»، بار خدایا این پرده نفس ما از پیش دل ما بردار تا این مرغ دل یک ره ازین قفص نفس خلاص یابد. و بر هواء رضاء مولى پرواز کند، بار خدایا این بار نفس بار خودى است بار خودى از ما فرو نه تا از خود برهیم و با تو پردازیم. اى جوانمرد نگر تا نگویى که نفس مبارک او صلوات اللَّه علیه همچون نفس دیگران بوده که اگر یک ذرّه از تابش نفس او بر جان و دل صدیقان عالم تافتى همه در عالم قدس و ریاض انس روان گشتندى و بمقعد صدق فرو آمدندى با این همه مىگوید: خداوند این حجاب راه حقیقت ماست از راه ما بردار، فرمان آمد که اى محمد ناخواسته خود در کنار تو نهادیم: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ»، اى محمد آن بار تویى از تو فرو نهادیم، ارادت ما کار تو ساخت، عنایت ما چراغ تو بیفروخت، تو نه بخود آمدى و نه براى خود آمدى، نه بخود آمدى که ترا آوردیم «أَسْرى بِعَبْدِهِ». نه براى خود آمدى که رحمت جهانیان را آمدى. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ». وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۴۵
ما در مقام صبر فشردیم گام خویش حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۷
ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار نهج البلاغه : حکمت ها
زیان برخی از ضد ارزشها
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> مَنْ أَصْبَحَ عَلَى اَلدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اَللَّهِ سَاخِطاً