مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۳
از دل به دل برادر گویند روزنی‌ست
نهج البلاغه : خطبه ها
توصیف گمراهان
<strong> و من خطبة له عليه‌السلام </strong> <strong> صفة الضال </strong>
رشیدالدین میبدی : ۲۷- سورة النمل- مکیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ گوى ستایش بسزا اللَّه را وَ سَلامٌ عَلى‏ عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفى‏ و درود او بر رهیگان او که بگزید ایشان را آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (۵۹) اللَّه به است خدایى را یا آنچه شما مى‏انباز ان خوانید با او؟
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۹
درین جو دل چو دولاب خراب است
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۸۲
از زنگ کبر آینه خویش ساده کن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
کردی دلم ای ماه دل افروز کباب
رشیدالدین میبدی : ۱۶- سورة النحل- مکیه‏
۵ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ» الآیة... اثبات توحید است و توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهینست، بى توحید طاعت مقبول نیست و با شرک عبادت بکار نیست، و بدانک حقیقت توحید دو بابست: یکتا گفتن و یکتا دانستن. اما یکتا گفتن سر همه علومست و مایه همه معارف و بناء دین و حاجز میان دشمن و دوست و آن را سه وصفست: اوّل گواهى دادن اللَّه را بیکتایى در ذات و پاکى از جفت و فرزند و انباز سبحانه و تعالى، دیگر گواهى دادن اللَّه تعالى را بیکتایى در صفات که در آن بى شبه است و بى مثل، آن وى را صفت‏اند نامعقول و کیف آن نامفهوم، نامحاط و نامحدود، از اوهام بیرون و کس نداند که چون، سدیگر گواهى دادن اللَّه تعالى را بیکتایى در نامها، حقیقى ازلى که آن نامها وى را حقایق اند و دیگران را عاریتى و آفریده، آنچ نام ویست آن نام وى را حقیقت است قدیم و ازلى بسزاى وى، و آنچ نام خلقست آفریده است محدث بسزاى ایشان، و اللَّه و رحمن نامهاى وى‏اند که بآن نامها جز وى کسى را نخوانند: «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا» سبحانه و تعالى.امّا یکتا دانستن در خدمتست و در معاملت و در همّت، در خدمت ترک ریا است و رعایت اخلاص و در معاملت تصفیت سرّ است و تحقیق ذکر و در همّت گم کردن هر چه جز از وى و باز رستن بآزادى دل از هر چه جز از وى.
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۷۰
آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند
ملک‌الشعرای بهار : مثنویات
شمارهٔ ۷۴ - رنج و گنج
بروکار می کن مگو چیست کار
امام خمینی : غزلیات
سفر عشق
با دلِ تنگ به سوی تو سفر باید کرد
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۰
امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جان است
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۹
بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۸
هر دم سلام آرد کین نامه از فلان است
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۱۰۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عدل خدای تعالی و مدح سید فخرالدین و پدر او سید شمس الدین که هر دو رئیس شیعه در ری بوده اند گوید
مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۹۴ - در توحید و منقبت و تخلص به مدح سید اجل شرف الدین محمد نقیب گوید
دارای آسمان و زمین کردگار ماست
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۶۹ - در غزل است
عید رسید ای نگار؛ دوستی آغاز کن
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۶۵ - در غزل است
همه ای دل بلای ما خواهی
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۴۱ - در حسن صورت و سؤ سیرت غلامی و کیفیت خرید و فروش او گوید
خریدم از در عشرت غلامکی چو نگار
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۱
ای زاهد و عابد از تو در ناله و آه
قوامی رازی : دیوان اشعار
شمارهٔ ۲۸ - در شکایت و گله و طلب شفاعت و صله
ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند