رشیدالدین میبدی : ۱۴- سورة ابراهیم- مکیة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هذه حکایة حال المؤمنین بعد قضاء الامر، آیت پیش وصف الحال کافران و بیگانگانست و مآل و مستقرّ ایشان و این آیت حکایت حال مؤمنانست و سرانجام کار ایشان مىگوید پس از آنک کار شمار برگزاردند و مرگ را گشتند هر کس را سزاى خویش دهند و بمستقرّ خود فرود آرند، دشمنان را بدوزخ و دوستان را ببهشت، آن گه بهشت را صفت کرد گفت: «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ». سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۰۴
در شهر مرد نیست ز من نابکارتر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۷۷
چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷
اگر خرند زعشاق جان سوخته را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۱۷
رسیده است به جایی لطافت بدنش ابوالفضل بیهقی : مجلد نهم
بخش ۲۳ - مذاکرات بوسهل و قاضی منصور
و گفتم درین قصّه که در ادب مذاکرت رفت در آن مجلس، هر چند این تاریخ جامع سفیان میشود از درازی که آن را داده میآید، بیتی چند از مذاکرات مجلس آن روزینه ثبت کنم، قصّه تمامتر باشد. و من این ابیات نداشتم و بگویم که بدست من چون افتاد: مردی بود بهرات که او را قاضی منصور گفتندی، رحمة اللّه علیه؛ و در فضل و علم و دبیری و شعر و رسالت و فضایل دستی تمام داشت. و شراب و عشرت دوست داشت و بدانسته که خذ العیش و دع الطّیش، و داد از دنیای فریبنده بباید ستد، و راه دیگر گرفت و خوش بزیست و خوش بخورد. و شمّامه پیش بزرگان بود، چنانکه هر مجلس که وی آنجا نبودی بهیچ نشمردندی . و حالی داشت با بو سهل زوزنی بحکم مناسبت در ادب، و پیوسته بهم بودندی و شراب خوردندی. و این روز قاضی منصور پگاه رفته بود و بنشاط مشغول شده و شراب نیک [ویرا] دریافته، بو سهل سوی او قطعهیی شعر فرستاد و وی در حال جواب نبشت بر آن روی، بو سهل دیگر نبشت و وی هم نبشت، و نیامد و روز بگذشت. من در حسرت آن قطعات بودم تا آنگاه که بدست بازآمد. و سبب یافتن آن افتاد که فاضلی از خاندان منصور خاسته بود نام او مسعود و اختلاف داشت نزدیک این قاضی و هر چه ازین باب رفتی تعلیق کردی . حافظ : اشعار منتسب
شمارهٔ ۳
اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۵
گر چه ما را نیست بر روی زمین ویرانه ای مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۳
هست مستی که مرا جانب میخانه برد؟ شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۶
جسمی دارم که جان نماید مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۸
رفتی و نرفت ای بت بگزیدهٔ من فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۴
ز هرچه آن غیر یار استغفرالله ترانه های کودکانه : بخش اول
بره ی کوچولو
برهی خوشگل سفید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹۱
پیش کسی که درد به درمان برابرست سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۲۷
برگزیدندت ای گل خرم صابر همدانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
هر که آمد در جهان پست و رفت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴
پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج
پاره ۸
الهی، از خودم بستان و گم کن واعظ قزوینی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۸ - تاریخ ساختن پنجره رواقی
ساخت بعهد خوش دولت «عباس شاه » انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶
با روی تو از عافیت افسانه بماند
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هذه حکایة حال المؤمنین بعد قضاء الامر، آیت پیش وصف الحال کافران و بیگانگانست و مآل و مستقرّ ایشان و این آیت حکایت حال مؤمنانست و سرانجام کار ایشان مىگوید پس از آنک کار شمار برگزاردند و مرگ را گشتند هر کس را سزاى خویش دهند و بمستقرّ خود فرود آرند، دشمنان را بدوزخ و دوستان را ببهشت، آن گه بهشت را صفت کرد گفت: «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ». سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۰۴
در شهر مرد نیست ز من نابکارتر صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۷۷
چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷
اگر خرند زعشاق جان سوخته را صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۱۷
رسیده است به جایی لطافت بدنش ابوالفضل بیهقی : مجلد نهم
بخش ۲۳ - مذاکرات بوسهل و قاضی منصور
و گفتم درین قصّه که در ادب مذاکرت رفت در آن مجلس، هر چند این تاریخ جامع سفیان میشود از درازی که آن را داده میآید، بیتی چند از مذاکرات مجلس آن روزینه ثبت کنم، قصّه تمامتر باشد. و من این ابیات نداشتم و بگویم که بدست من چون افتاد: مردی بود بهرات که او را قاضی منصور گفتندی، رحمة اللّه علیه؛ و در فضل و علم و دبیری و شعر و رسالت و فضایل دستی تمام داشت. و شراب و عشرت دوست داشت و بدانسته که خذ العیش و دع الطّیش، و داد از دنیای فریبنده بباید ستد، و راه دیگر گرفت و خوش بزیست و خوش بخورد. و شمّامه پیش بزرگان بود، چنانکه هر مجلس که وی آنجا نبودی بهیچ نشمردندی . و حالی داشت با بو سهل زوزنی بحکم مناسبت در ادب، و پیوسته بهم بودندی و شراب خوردندی. و این روز قاضی منصور پگاه رفته بود و بنشاط مشغول شده و شراب نیک [ویرا] دریافته، بو سهل سوی او قطعهیی شعر فرستاد و وی در حال جواب نبشت بر آن روی، بو سهل دیگر نبشت و وی هم نبشت، و نیامد و روز بگذشت. من در حسرت آن قطعات بودم تا آنگاه که بدست بازآمد. و سبب یافتن آن افتاد که فاضلی از خاندان منصور خاسته بود نام او مسعود و اختلاف داشت نزدیک این قاضی و هر چه ازین باب رفتی تعلیق کردی . حافظ : اشعار منتسب
شمارهٔ ۳
اگر به لطف بخوانی مَزید الطاف است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۵
گر چه ما را نیست بر روی زمین ویرانه ای مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۳
هست مستی که مرا جانب میخانه برد؟ شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۶
جسمی دارم که جان نماید مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۸
رفتی و نرفت ای بت بگزیدهٔ من فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۴
ز هرچه آن غیر یار استغفرالله ترانه های کودکانه : بخش اول
بره ی کوچولو
برهی خوشگل سفید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹۱
پیش کسی که درد به درمان برابرست سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۲۷
برگزیدندت ای گل خرم صابر همدانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
هر که آمد در جهان پست و رفت صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴
پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج
پاره ۸
الهی، از خودم بستان و گم کن واعظ قزوینی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۸ - تاریخ ساختن پنجره رواقی
ساخت بعهد خوش دولت «عباس شاه » انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶
با روی تو از عافیت افسانه بماند