مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۳
مستم ز خمار عبهر جادویت
آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۸۴
آنکه با اهل وفا نابسته پیمان بشکند
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۷۰۵
نام بلبل ز هواداری عشق است بلند
ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس
بخش ۱۶ - بقیه ی قصه گرگ و خر
خر لگد زد بر دهان و بر سرش
نهج البلاغه : حکمت ها
ويژگى هاى دوستان خدا
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> إِنَّ أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ هُمُ اَلَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ اَلدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ اَلنَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا وَ اِشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اِشْتَغَلَ اَلنَّاسُ بِعَاجِلِهَا
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۷
تا در خم آن گیسو چین و شکن افتاده
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹۶
از شادی جهان غم دلدار خوشترست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۰۶
چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان
جیحون یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۹
کیست آن لعبت مغرور که رعناست زبس
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۲۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى:ثَلُ ما یُنْفِقُونَ‏
ملک‌الشعرای بهار : اشعار محلی
شمارهٔ ۱ - بهشت خدا
اِمْشَوْ دَرِ بِهشتِ خُدا وٰایَهُ پِنْدَرِیٖ
ابوالحسن فراهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
ای شاهد جود از تو در زیر نقاب
رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبالَ» یاد کن آن روز که کوه‏ها را در رفتن آریم، «وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً» و اندرون زمین بینى بر روى زمین آمده، «وَ حَشَرْناهُمْ» و فراهم آریم ایشان را، «فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (۴۷)» و پس نگذاریم که از ایشان در زیر زمین کس ماند.
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۱۵
شیخ را پرسیدند در سرخس کی ای شیخ ظریف کیست؟ شیخ گفت در شهر شما لقمان. گفتند ای شیخ در شهر ما هیچ کس ازو بشولیده‌تر و شوخگن‌تر نیست. شیخ گفت شما را سهو افتاده است، ظریف پاکیزه باشد و پاکیزه آن چیز باشد که با هیچ چیزش پیوند نباشد، و هیچ کس ازو بی‌پیوندتر نیست و پاکیزه‌تر، کی با هیچ چیز پیوند ندارد.
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
اینک منظومهٔ سی ‌روزهٔ آذ‌ر پاد مارسپندان
بود ماه سی روزتا بنگری
رشیدالدین میبدی : ۶- سورة الانعام‏
۱۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ مَنْ أَظْلَمُ و کیست ستمکارتر بر خود مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً از آن کس که دروغ نهد بر خداى أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ یا گوید که پیغام کردند بمن وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ و بوى هیچ پیغام نکرده‏اند وَ مَنْ قالَ و از آن کس که گوید: سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ من قرآن فرو فرستم هم چنان که اللَّه فرو فرستاد وَ لَوْ تَرى‏ و اگر تو بینى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ آن گه که‏ ستمکاران خویشتن در سکرات مرگ باشند وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ و فریشتگان دستها گسترده بایشان بزخم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ گویند ایشان را که بیرون دهید جانهاى خویش. الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ امروز آن روز است که پاداش دهند شما را عَذابَ الْهُونِ عذاب خوارى بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ بآنچه میگفتید بر خداى غَیْرَ الْحَقِّ از ناسزا و ناراست وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ (۹۳) و از سخنان وى مى‏گردن کشیدید.
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
سی‌روزهٔ آذرباد مارسپندان (از فقره ۱۱۹ تا فقرهٔ ۱۴۸)
هرمزد روز می خور و خرم باش.
سعدی : غزلیات
غزل ۳۰۷
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش
نظامی عروضی : مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر
بخش ۹ - حکایت هفت - مسعود سعد سلمان
در شهور سنهٔ اثنتین و سبعین و خمسمایه (اربعمایه_ صح) صاحب غرضی قصهٔ بسلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیف الدوله امیر محمود نیت آن دارد که بجانب عراق رود بخدمت ملکشاه سلطان را غیرت کرد و چنان ساخت که او را ناگاه بگرفت و ببست و بحصار فرستاد و ندیمان او را بند کردند و بحصارها فرستاد از جمله یکی مسعود سعد سلمان بود و او را بوجیرستان بقلعهٔ نای فرستادند از قلعهٔ نای دو بیتی بسلطان فرستاد: