سعدی : باب پنجم در رضا
مثل
شتر بچه با مادر خویش گفت:
جیحون یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶
ای ترک خفا پیشه لختی بوفادم زن
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۵۴
و ترا گویم ای پسر که خرد به مردم بهترین دهشیاری (‌یعنی بهترین بخش و توفیق‌) است‌.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۹۸
همتی یاران که جوشی از ته دل می زنم
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
برده سیر آهنگی امشب بر فلک داد مرا
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۰۴
نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۷۹۱
آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۵۰
آمد مه و لشکر ستاره
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷
بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
محمد بن منور : فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته
حکایت شمارهٔ ۱۷
یک روز در میهنه مؤذن بانگ نماز پیشین می‌گفت و قامت آواز می‌داد و بیگاه می‌شد و شیخ از خانه بیرون نمی‌آمد. مؤذن چند بار بدر سرای شیخ آمد و قامت می‌گفت تا وقت بآخر کشید، شیخ بیرون آمد و مؤذن قامت گفت و نماز بگزاردند و شیخ بنشست و مشایخ و اصحاب سؤال کردند کی ای شیخ چه چیز بود کی امروز شیخ دیر بیرون آمد؟ شیخ گفت دنیا دست در دامن ما زده بود و می‌گفت که همه چیزها از تو نصیب دارند ما را نیز از تو نصیب باید، بسیار بکوشیدیم و الحاح کردیم، دست از دامن بنداشت، چون نماز از وقت بخواست شد مفضل را در کار او آوردیم تا دست از دامن ما بداشت، و هیچ کس از فرزندان شیخ را از دنیا زیادت از کفاف نبودی الا فرزندان خواجه مفضل را کی ایشان همه با مال و ثروت بودند و هرک از فرزندان شیخ در کوی دنیا قدمی نهاد بیشتر فرزندان خواجه مفضل بودند.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۴۰
ساقی از میخانه عالمتاب می آید برون
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۹
دوش از بت من جهان چه می‌شد؟
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۵۲
چهار کار دژآگاهی (‌نادانی‌) و دشمنی و بدی با تن خود کردن است: یکی پادیاوندی (‌یعنی‌: زبردستی و زورمندی‌) نمودن‌، دیگر درویش متکبر که با مردی توانگر نبرد آورد، دیگ‌ر مرد پیر ریژخوی که زنی برنا به زنی گیرد و دیگر مرد گشن (‌جوان‌) که زنی پیر به زنی کند.
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲۲
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
ابوالفرج رونی : غزلیات
شمارهٔ ۲
بیامدی صنما برد و پای بنشستی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۲۰
چو برگ غنچهٔ نشکفته ما گرفته‌دلان
اوحدالدین کرمانی : رباعیات الحاقی
شمارهٔ ۳۴
در خاک نگه کند چو با ما نگرد
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۹ - فصل(نوع دوم طهارت از فضلات تن)
اما جنس دیگر پاکی است از فضلات تن و آن هفت است:
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۵۰، ۱۵۱
به خوردن خورش‌ها حریص مباش‌، و از هر خورشی مخور و زود زود به سور و خورن بزرگان مشو که ستوه‌آور نباشی‌.
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۳
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد