انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴
جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۹۵
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۵
ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۶۲ - التماس کفش کند
فخر دین یک التماسست از توام
نصرالله منشی : مقدمهٔ نصرالله منشی
بخش ۴ - محاسن عدل
این قدر از فضایل ملک که تالی دین است تقریر افتاد، اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین تر حلیتی و نفیس تر موهبتی است یاد کرده شود، و دران هم جانب ایجاز و اختصار را برعایت رسانیده آید بعون الله و تیسیره. قال تعالی: یاد داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق. داوود را، صلی الله علیه، با منقبت نبوت بدین ارشاد و هدایت مخصوص گردانید، نه به رآنکه در سیرت انبیا جز نیکوکاری صورت بندد، اما طراوت خلافت بجمال انصاف و معدلت متعلق است. و در قصص خوانده آمده است که یکی از منکران نبوت صاحب شریعت این آیت بشنود که: ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی، یعظکم لعلکم تذکرون، متحیر گشت و گفت: تمامی آنچه در دنیا برای آبادانی عالم بکار شود و اوساط مردمان را در سیاست ذات و خانه و تبع خویش بدان احتیاج افتد، مثلا نفاذ کار دهقان هم بی ارزان ممکن نگردد، در این آیت بیامده است، و کدام اعجاز ازین فراتر، که اگر مخلوق خواستی که این معانی در عبارت آرد بسی کاغذ مستغرق گشتی و حق سخن بر این جمله گزارده نشدی؛ در حال ایمان آورد و در دین منزلت شریف یافت. و واضح فرمان که بر ملازمت سه خصلت پسندیده مقصور است و نهی که بر مجانبت از سه فعل نکوهیده مشتمل پوشیده نماند و بتقریر و ایضاح آن حاجت نباشد. و در ترجمه سخنان اردشیر بابک، خفف الله عنه آورده‌اند که: لاملک بالرجال، و لارجال الا بالمال، و لامال الا بالعماره، و لا عماره الا بالعدل والسیاسة، معنی چنان باشد که: ملک بی مرد مضبوط نماند، و مرد بی مال قائم نگردد، و مال بدست نیاید، و عمارت بی عدل سیاست ممکن نشود. و بر حسب این سخن می‌توان شناخت که آلت جهان گیری مالست و کیمیای مال عدل و سیاست است. و فایأه در تخصیص عدل و سیاست، و ترجیح آن بر دیگر اخلاق ملوک، آنست که ابواب مکارم و انواع عواطق را بی شک نهایتی است، و رسیدن آن بخاص و عام تعذر ظاهر دارد، ولکن منافع این دو خصلت کافه مردمان را شامل گردد، و دور و نزدیک جهان را ازان نصیب باشد، چه عمارت نواحی، و مزید ارتفاعات و تواتر دخلها، و احیای موات، و ترفیه درویشان، و تمهید اسباب معیشت و کسب ارباب حرفت، و امثال و اخوات آن، بعدل متعلق است، و امن راهها، و قمع مفسدان. و ضبط مسالک، و حفظ ممالک، و زجر متعدیان، بسیاست منوط، و هیچیز بقای عالم را از این دو باب قوی تر نیست. و نیز کدام نکوکاری را این منزلت تواند بود که مصلحان آسوده باشند و مفسدان مالیده؟ و هر گاه که این دو طرف بواجبی رعایت کرده آید کمال کامگاری حاصل آید، و دلهای خاص و عام و لشکری و رعیت برقاعده هوا ولاقرار گیرد، و دوست و دشمن در ربقه طاعت و خدمت جمع شوند و نه در ضمیر ضعیفان آزاری صورت بندد، و نه گردن کشان را مجال تمرد ماند، و ذکر آن در آفاق سایر شود، و کسوت پادشاهی مطرز گردد، و رهینه دوام در ضمن این بدست آید. این کلمتی چند موجز از خصایص ملک و دولت، و محاسن عدل و سیاست، تقریر افتد، اکنون روی بدگر اغراض آورده شود، والله الموفق لاتمامه، بمنه وسعة جوده.
ملک‌الشعرای بهار : جنگ تهمورث با دیوها
جنگ دیو و آدمی‌زاد
حربهٔ مردم فلاخن بود و سنگ
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷۹
خوش بهر دین‌دوست باش که اهرو (‌اشو ـ مقدس‌) باشی
فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹
بر درت افتاده‌ام خوار و حقیر
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷۶، ۷۷، ۷۸
خردتن (‌فروتن‌) باش که بسیار دوست شوی‌. بس دوست باش که نیکنام شوی. نیکنام باش که خوش‌زیست باشی‌.
شمس مغربی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۰
آنچه میدانم از آن یار بگویم یا نه
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۶۴
چون پنبه دانه گشت کفن متصل بخاک
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷۵
راست گوی باش که استوار (‌مورد اعتماد) باشی.
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱
اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یاشلر
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۹۸
از دل مپرس، خانه به سیلاب داده ای
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷۴
یگانه باش که واپریکان (‌آبرومند) باشی.
مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه
ای عجب ناچخ دو مهره او
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷۲، ۷۳
بی گناه باش که بی‌بیم باشی‌. سپاس‌دار باش که به نیکویی ارزانی باشی.
مجد همگر : اشعار متفرقه
شمارهٔ ۲
مرا جان سوخت از غم ترا دامن نمی سوزد
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۷
لب ار اینست و گفتار این شکر باری چه می گوید
ابوالفرج رونی : قصاید
شمارهٔ ۵۶ - ایضاً له
زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام