ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۳۸ - قاهره
و ازتنیس به قسطنطنیه کشتی به بیست روز رود. و ما به جانب مصر روانه شدیم و چون به نزدیک دریا میرسد شاخها میشود و پراکنده در دریا میریزد. و آن شاخ آب را که ما در آن میرفتیم رومش میگفتند و همچنین کشتی از روی آب میآمد تا به شهری رسیدیم که آن را صالحیه میگفتند و این روستای پرنعمت و خواربار است و کشتی بسیار میسازند و هر ژک را دویست خروار بار میکنند و به مصر میبرند تا در دکان بقال میرود که اگر نه چنین بودی آزوقه آن شهر به پشت ستور نشایستی داشتن با آن مشغعله که آن جاست. و ما بدین صالحیه از کشتی بیرون آمدیم و آن شب نزدیک شهر رفتیم. روز یکشنبه هفتم صفر سنه تسع وثلثین و اربعمائه که روز اورمزد بود از شهریورماه قدیم در قاهره بودیم. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۳
چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۹
یک شبه وصل تو ز صد جان بهست ادیب الممالک : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
مطرب ساوجبلاغ زاغ و کلاغ است مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۸
بیا که باغ نکوتر ز روی دلخواهست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
گر آفتاب فلک پرده از سحاب گرفت جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
تا روی چو گل به بوستان آوردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۷
بازار شکر لعل شکر بار تو بشکست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶
هر دیده که در تو نیک نظر کردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
آب نیکویی روان در جوی تست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
هر که به بازار عشق آرد جنس وفا مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۴
بلبل آمد به در باغ و ز گل راه بخواست اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۲
از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۸
میپنداری که من به فرمان خودم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۲۹
تمام رس نبود باده ای که کف دارد جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۲
بنگر به گل دو رنگ ای ماه عجم مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲
بیا بنشین که دلها بی تو برخاست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱
سوخت دل از عشق دوست دوست دمی در نساخت خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵
دلا به دست هوس تار زلف یار مکش مجیرالدین بیلقانی : قصاید
شمارهٔ ۸۴
ز تاب زلف تو ای آفتاب روحانی
بخش ۳۸ - قاهره
و ازتنیس به قسطنطنیه کشتی به بیست روز رود. و ما به جانب مصر روانه شدیم و چون به نزدیک دریا میرسد شاخها میشود و پراکنده در دریا میریزد. و آن شاخ آب را که ما در آن میرفتیم رومش میگفتند و همچنین کشتی از روی آب میآمد تا به شهری رسیدیم که آن را صالحیه میگفتند و این روستای پرنعمت و خواربار است و کشتی بسیار میسازند و هر ژک را دویست خروار بار میکنند و به مصر میبرند تا در دکان بقال میرود که اگر نه چنین بودی آزوقه آن شهر به پشت ستور نشایستی داشتن با آن مشغعله که آن جاست. و ما بدین صالحیه از کشتی بیرون آمدیم و آن شب نزدیک شهر رفتیم. روز یکشنبه هفتم صفر سنه تسع وثلثین و اربعمائه که روز اورمزد بود از شهریورماه قدیم در قاهره بودیم. جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۳
چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۹
یک شبه وصل تو ز صد جان بهست ادیب الممالک : غزلیات
شمارهٔ ۱۴
مطرب ساوجبلاغ زاغ و کلاغ است مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۸
بیا که باغ نکوتر ز روی دلخواهست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
گر آفتاب فلک پرده از سحاب گرفت جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
تا روی چو گل به بوستان آوردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۷
بازار شکر لعل شکر بار تو بشکست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶
هر دیده که در تو نیک نظر کردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
آب نیکویی روان در جوی تست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
هر که به بازار عشق آرد جنس وفا مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۴
بلبل آمد به در باغ و ز گل راه بخواست اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۲
از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۸
میپنداری که من به فرمان خودم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۲۹
تمام رس نبود باده ای که کف دارد جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۲
بنگر به گل دو رنگ ای ماه عجم مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲
بیا بنشین که دلها بی تو برخاست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱
سوخت دل از عشق دوست دوست دمی در نساخت خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵
دلا به دست هوس تار زلف یار مکش مجیرالدین بیلقانی : قصاید
شمارهٔ ۸۴
ز تاب زلف تو ای آفتاب روحانی