صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳
غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟ سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۶ - بدو گفتم
در راه مرادی صنمی در گذر آمد عطار نیشابوری : باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق
شمارهٔ ۲۲
یا رب چه دمم بود که دمساز نداد ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
حکایت محمود غزنوی
شد چو محمود غزنوی سوی ری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۴۴
باش در ذکر خدا دایم اگر جویایی احمد شاملو : ابراهیم در آتش
ميلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد
در شهادتِ احمد زِیبَرُم در پسکوچههای نازیآباد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۱۶
داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست رشیدالدین میبدی : ۲۰- سورة طه- مکیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله: «إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً» یعنى کافرا. مىگوید، روز رستاخیز که بندگان بر اللَّه تعالى رسند هر که کافر بدو رسد و چون باو آید کافر آید. یعنى در دنیا بر کفر میرد، «فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ» جزاء وى دوزخست. این هاء کنایتست از مجرم و اگر با «رَبَّهُ» شود روا باشد کنایت از اللَّه بود یعنى که خداى تعالى را دوزخیست که مجرم را بدان عذاب کند. «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى» اى لا یموت المجرم فیها فیستریح و لا یحیى حیاة یلذّها. جانهاشان بحنجره رسیده، نه بر آید تا برهد، نه بمقرّ خود بود تا خوش زید، این عذاب کافران و مشرکانست در دوزخ، که جاوید در دوزخ باشند. امّا عاصیان اهل توحید که بمعصیت در دوزخ شوند و جاوید در دوزخ نباشند، عذاب ایشان نه چون عذاب کافران باشد، بلکه اللَّه تعالى ایشان را در آتش بمیراند، تا از عذاب بىخبر باشند، تا ربّ العزة شفیع انگیزد و ایشان را بنهر الحیوان زنده گرداند. ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
شمهای از تاریخ خراسان
گرچهزرتشتاز خراسان خاست ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۷
دوش گفتم بدوستی که بود امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ای دهانت، چشمه آب حیات عطار نیشابوری : باب پنجاهم: در ختم كتاب
شمارهٔ ۲۵
موج سخنم ز اوج پروین بگذشت صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۲۳
از عمر رفته حاصل من آه حسرت است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱
کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۵
گل ز بویت در گلستان لاف شاهی می زند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۸۳
گر دل نکشد دست ز زلف تو عجب نیست سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹
ای دیده پی بلای دل میپوئی ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
شب بدیدم در آن سرا تختی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۵۷
می روشن گهران چهره گلفام بود سعدی : غزلیات
غزل ۲۲
ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳
غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟ سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۱۶ - بدو گفتم
در راه مرادی صنمی در گذر آمد عطار نیشابوری : باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق
شمارهٔ ۲۲
یا رب چه دمم بود که دمساز نداد ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
حکایت محمود غزنوی
شد چو محمود غزنوی سوی ری صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۴۴
باش در ذکر خدا دایم اگر جویایی احمد شاملو : ابراهیم در آتش
ميلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد
در شهادتِ احمد زِیبَرُم در پسکوچههای نازیآباد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۱۶
داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست رشیدالدین میبدی : ۲۰- سورة طه- مکیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله: «إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً» یعنى کافرا. مىگوید، روز رستاخیز که بندگان بر اللَّه تعالى رسند هر که کافر بدو رسد و چون باو آید کافر آید. یعنى در دنیا بر کفر میرد، «فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ» جزاء وى دوزخست. این هاء کنایتست از مجرم و اگر با «رَبَّهُ» شود روا باشد کنایت از اللَّه بود یعنى که خداى تعالى را دوزخیست که مجرم را بدان عذاب کند. «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى» اى لا یموت المجرم فیها فیستریح و لا یحیى حیاة یلذّها. جانهاشان بحنجره رسیده، نه بر آید تا برهد، نه بمقرّ خود بود تا خوش زید، این عذاب کافران و مشرکانست در دوزخ، که جاوید در دوزخ باشند. امّا عاصیان اهل توحید که بمعصیت در دوزخ شوند و جاوید در دوزخ نباشند، عذاب ایشان نه چون عذاب کافران باشد، بلکه اللَّه تعالى ایشان را در آتش بمیراند، تا از عذاب بىخبر باشند، تا ربّ العزة شفیع انگیزد و ایشان را بنهر الحیوان زنده گرداند. ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
شمهای از تاریخ خراسان
گرچهزرتشتاز خراسان خاست ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۷
دوش گفتم بدوستی که بود امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ای دهانت، چشمه آب حیات عطار نیشابوری : باب پنجاهم: در ختم كتاب
شمارهٔ ۲۵
موج سخنم ز اوج پروین بگذشت صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۵۲۳
از عمر رفته حاصل من آه حسرت است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱
کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۴۳۵
گل ز بویت در گلستان لاف شاهی می زند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۸۳
گر دل نکشد دست ز زلف تو عجب نیست سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹
ای دیده پی بلای دل میپوئی ملکالشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
شب بدیدم در آن سرا تختی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۵۷
می روشن گهران چهره گلفام بود سعدی : غزلیات
غزل ۲۲
ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد