مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۶
طرب ای بحر اصل آب حیات
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۷
دوش آمد و گفت از آن ما باش
حسین خوارزمی : غزلیات، قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۷
کسی که شیفته ی روی آن صنم باشد
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۸
عمر تو همه هباست ای فیض
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۷۷
خط شبرنگ را خوشتر ز زلف و خال می دانم
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۸۶
کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۵۲
راه را گم کرده ای جان پدر
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
گذشتهٔ بی حاصل
کاشکی، وقت را شتاب نبود
ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۳۰
خواهم به شکر تنگ تو را بشکستن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲
باید که زجمله خلق تنها گردی
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱
ذره‌ای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۱۷
قالت الکأس ارفعونی کم الیٰ کم تحبسونی
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۲۶۰
اینها که زاسرار قدَر بی خبرند
عمان سامانی : گنجینة الاسرار
بخش ۲۳
در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد و همت و شروع به مصیبت فخر الشهداء حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۹
آن نزدیکی که دلستان را باشد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۴
تا روی تو دیدم از جهان سیر شدم
ایرانشان : کوش‌نامه
بخش ۳۳۰ - سپاه خواستن تور از سلم و کوش
به تو آگهی آمد از هر دوان
مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
بی زلف تو شد چشم من از ابر خجل
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
باری ز جنون و عقل ما بار نشد
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسى‏ مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنى احساس دانستن است و یافتن بخرد، و دیدن بحاسه بصر، میگوید که: چون عیسى (ع) بدانست و دریافت که جهودان بر کفر محکم ایستاده‏اند، و اصرار ایشان بر کفر دید و قصد قتل عیسى (ع) میکردند و ساز بد که پنهان مى‏ساختند، عیسى (ع) در آن حال از ایشان برگشت و راه گریز گرفت، تا بقومى حواریان در افتاد. یعنى گازران که جامها مى‏شستند و سپید میکردند. از ایشان نصرت خواست بر جهودان و گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللَّهِ؟ انصار جمع نصیر است چنان که اشهاد جمع شهید، و الى بمعنى مع است، چنان که گفت آنجا: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِکُمْ یعنى مع اموالکم و عرب گویند: «الذّود الى الذود ابل» یعنى مع الذود. و معناه «من یضیف نصرته ایاى الى نصرة اللَّه؟» آن کیست از شما که مرا نصرت کند با آنکه اللَّه مرا نصرت میدهد.