ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٢٠
رسد ایدل بتو روزی تو بیسعی ولیک خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۴۱
الهی نسیمی از باغ دوستی دمید دل را فدا کردیم، بویی از حزینهٔ دوستی یافتیم به پادشاهی سر عالم ندا کردیم، برقی از مشرق حقیقت تافت آب گل کم انگاشتیم. صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸
در کهنسالی ز نسیان شکوه، کفر نعمت است قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۲ - در ستایش شاهزاده آزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه فرماید
دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۴
صِرٰاحی گِرْدِنْ مُونِنْدِ مٰاهِهْ کیجٰا بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴
شب حسرت دیدار توام دام کمین شد منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد
شبی گیسو فروهشته به دامن اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
تا سنبل زلف تو برآشفت بروی باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱
شیر مردی بدم دلم چه دونست قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۹
سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۱
گفتم روزی که من به جانم با تو الهامی کرمانشاهی : خیابان چهارم
بخش ۲۴ - رفتن امیر مختار به رزم سپاه عامر بن ربیعه
بیفکندش آن سر به سم سمند قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة الأعراف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۴۹
مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر مولوی : فیه ما فیه
فصل چهل و یکم - این کسانی که تحصیلها کردند و در تحصیلند میپندارند
این کسانی که تحصیلها کردند و در تحصیلند میپندارند که اگر اینجا ملازمت کنند علم را فراموش کنند و تارک شوند بلک چون اینجا آیند علمهاشان همه جان گيرد همچنان باشد که قالبی بیجان جان پذیرفته باشد اصل این همه علمها از آنجاست از عالم بیحرف و صوت در عالم حرف و صوت نقل کرد درآن عالم گفتست بی حرف و سخن گفت آخر با حرف و صوت سخن « علیه السلام » صوت که وَکَلَّمَ اللهُّ مُوْسی تَکْلِیْماً حق تعالی با موسی نگفت زیرا حرف را کام و لبی میباید تا حرف ظاهر شود تعالی و تقدسّ او منزهّست از لب ودهان و کام پس انبیا را درعالم بیحرف و صوت گفت و شنودست با حق که اوهام این عقول جزوی بآن نرسد و نتواند پی بردن اماّ انبیا از عالم بیحرف در عالم حرف میآید و طفل میشوند برای این طفلان که بُعِثْتُ مُعَلِّماً اکنون اگرچه این جماعت که در حرف وصوت ماندهاند باحوال او نرسد اماّ از او قوتّ گيرند و نشو و نما یابند و بوی بیارامند همچنانک طفل اگرچه مادر را (نمیداند و) نمیشناسد بتفصیل اماّ بوی میآرامد و قوتّ میگيرد و همچنانک میوه بر شاخ میآرامد و شيرین میشود و میرسد و از درخت خبر ندارد همچنان از آن بزرگ و از حرف و صوت او اگرچه او را ندانند و بوی نرسند اماّ ایشان ازو قوتّ گيرند و پرورده شوند در جمله این نفوس هست که ورای عقل و حرف و صوت چیزی هست و عالمی هست عظیم نمیبینی که همه خلق میل میکنند بدیوانگان و بزیارت میروند و میگویند باشد که این آن باشد. مولوی : دفتر اول
بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی
گفت پیغامبر علی را کی علی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۵
در حسن بتان دلبر ما بلکه تو باشی میرداماد : اشعار عربی
شمارهٔ ۶ - : قد یتمنی الوشق فلولا جسدی
قد یتمنی الوشق فلولا جسدی اوحدی مراغهای : جام جم
در صفت علم
علم بالست مرغ جانت را
شمارهٔ ١٢٠
رسد ایدل بتو روزی تو بیسعی ولیک خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۴۱
الهی نسیمی از باغ دوستی دمید دل را فدا کردیم، بویی از حزینهٔ دوستی یافتیم به پادشاهی سر عالم ندا کردیم، برقی از مشرق حقیقت تافت آب گل کم انگاشتیم. صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸
در کهنسالی ز نسیان شکوه، کفر نعمت است قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۲ - در ستایش شاهزاده آزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه فرماید
دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۴
صِرٰاحی گِرْدِنْ مُونِنْدِ مٰاهِهْ کیجٰا بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴
شب حسرت دیدار توام دام کمین شد منوچهری دامغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۵۱ - در مدح علیبن محمد
شبی گیسو فروهشته به دامن اسیری لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
تا سنبل زلف تو برآشفت بروی باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱
شیر مردی بدم دلم چه دونست قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۹
سرگشته ایم و حیران در کوی مهرورزان مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۱
گفتم روزی که من به جانم با تو الهامی کرمانشاهی : خیابان چهارم
بخش ۲۴ - رفتن امیر مختار به رزم سپاه عامر بن ربیعه
بیفکندش آن سر به سم سمند قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة الأعراف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۴۹
مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر مولوی : فیه ما فیه
فصل چهل و یکم - این کسانی که تحصیلها کردند و در تحصیلند میپندارند
این کسانی که تحصیلها کردند و در تحصیلند میپندارند که اگر اینجا ملازمت کنند علم را فراموش کنند و تارک شوند بلک چون اینجا آیند علمهاشان همه جان گيرد همچنان باشد که قالبی بیجان جان پذیرفته باشد اصل این همه علمها از آنجاست از عالم بیحرف و صوت در عالم حرف و صوت نقل کرد درآن عالم گفتست بی حرف و سخن گفت آخر با حرف و صوت سخن « علیه السلام » صوت که وَکَلَّمَ اللهُّ مُوْسی تَکْلِیْماً حق تعالی با موسی نگفت زیرا حرف را کام و لبی میباید تا حرف ظاهر شود تعالی و تقدسّ او منزهّست از لب ودهان و کام پس انبیا را درعالم بیحرف و صوت گفت و شنودست با حق که اوهام این عقول جزوی بآن نرسد و نتواند پی بردن اماّ انبیا از عالم بیحرف در عالم حرف میآید و طفل میشوند برای این طفلان که بُعِثْتُ مُعَلِّماً اکنون اگرچه این جماعت که در حرف وصوت ماندهاند باحوال او نرسد اماّ از او قوتّ گيرند و نشو و نما یابند و بوی بیارامند همچنانک طفل اگرچه مادر را (نمیداند و) نمیشناسد بتفصیل اماّ بوی میآرامد و قوتّ میگيرد و همچنانک میوه بر شاخ میآرامد و شيرین میشود و میرسد و از درخت خبر ندارد همچنان از آن بزرگ و از حرف و صوت او اگرچه او را ندانند و بوی نرسند اماّ ایشان ازو قوتّ گيرند و پرورده شوند در جمله این نفوس هست که ورای عقل و حرف و صوت چیزی هست و عالمی هست عظیم نمیبینی که همه خلق میل میکنند بدیوانگان و بزیارت میروند و میگویند باشد که این آن باشد. مولوی : دفتر اول
بخش ۱۴۰ - وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهٔ خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی
گفت پیغامبر علی را کی علی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۰۵
در حسن بتان دلبر ما بلکه تو باشی میرداماد : اشعار عربی
شمارهٔ ۶ - : قد یتمنی الوشق فلولا جسدی
قد یتمنی الوشق فلولا جسدی اوحدی مراغهای : جام جم
در صفت علم
علم بالست مرغ جانت را