احمد شاملو : ترانه‌های کوچک غربت
بچه‌های اعماق
گفتار برای یک ترانه، در شهادتِ احمد زیبرم
غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
بدان که هرکه یخ دارد وقت گرما بر آن حریص بود تا چون تشنه شود آب بدان سرد کند. به کسی بیاید که برابر زر بخرد آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و این زر که همه عمر با من بماند بستانم اولی تر از آن که این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابله چیزی که بهتر از آن است آن را زهد گویند در یخ. حال عارف اندر دنیا هم چنین باشد که بیند که دنیا در گذر است که بر دوام همی گذرد و همی گدازد و در وقت مرگ تمام برسد. چون آخرت بیند باقی و صافی که هرگز نبرسد و بنمی فروشند الا به ترک دنیا، دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند به شرط آن که این زهد در مباحات دنیا باشد و اما از محظورات خود فریضه بود.
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵
زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۴ - گواه سخنوری
آمد، چو دو نیمه برفت از شب
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴
تو که‌یی درین ضمیرم، که فزون‌تر از جهانی؟
رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، این آیت را دو تأویل گفته‏اند: یکى آنست که در نوبت اول رفت که موسى (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّة نعمة لک على فى ان عبّدت بنى اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوى حتى نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لى من اهلى من یربینى و لم یلقونى فى الیم، فاى نعمة لک علىّ؟ باین قول وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ بر طریق استفهام است، یعنى او تلک نعمة، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ. یعنى أ فهم الخالدون.
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
از گلستان گل به بازار آمده
سعدی : باب پنجم در رضا
گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن
عبادت به اخلاص نیت نکوست
مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۸ - فتح ایروان
بحمدالله که از نیروی بخت و قوت طالع
یغمای جندقی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱ - غزلیات ناتمام سرداریه
دانی از چیست که مردم ره محشر گیرند
فریدون مشیری : مروارید مهر
برآمدن آفتاب
لبخند او، برآمدن آفتاب را
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
گفتم بدل ار چه وقت گفتار نبود
سلیم تهرانی : قصاید
شمارهٔ ۹ - در مدح امام مهدی (عج)
از فغان من سودازده در فریاد است
فریدون مشیری : بهار را باورکن
سفر در شب
همچون شهاب میگذرم در زلال شب...
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷
دور است و همین باغ و بهاری و دگر هیچ
انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۲
چارهٔ عشق تو نداند کس
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۶
چو با تو کار دل ای ماهپاره افتاده است
ملک‌الشعرای بهار : تصنیفها
در دستگاه ماهور
۱‌