ابن یمین فَرومَدی : قصاید
شمارهٔ ١٠٠ - قصیده در طیبت و مدح نظام الدین یحیی
چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش عبدالقهّار عاصی : اشعار نو
(...)
در پردههایِ نازکِ شیدایی، اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴
هر محتشمی پایه عشق تو ندارد پروین اعتصامی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۴
روی دل سوی هوا کردم غلط شمس مغربی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
من مست و خراب و می پرست آمده ام فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴
بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی احمد شاملو : لحظهها و همیشه
من مرگ را...
اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که در من میگذرد. ملکالشعرای بهار : مثنویات
شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک
ای نوگل باغ زندگانی احمد شاملو : ترانههای کوچک غربت
بچههای اعماق
گفتار برای یک ترانه، در شهادتِ احمد زیبرم غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
بدان که هرکه یخ دارد وقت گرما بر آن حریص بود تا چون تشنه شود آب بدان سرد کند. به کسی بیاید که برابر زر بخرد آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و این زر که همه عمر با من بماند بستانم اولی تر از آن که این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابله چیزی که بهتر از آن است آن را زهد گویند در یخ. حال عارف اندر دنیا هم چنین باشد که بیند که دنیا در گذر است که بر دوام همی گذرد و همی گدازد و در وقت مرگ تمام برسد. چون آخرت بیند باقی و صافی که هرگز نبرسد و بنمی فروشند الا به ترک دنیا، دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند به شرط آن که این زهد در مباحات دنیا باشد و اما از محظورات خود فریضه بود. اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵
زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۴ - گواه سخنوری
آمد، چو دو نیمه برفت از شب خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴
تو کهیی درین ضمیرم، که فزونتر از جهانی؟ رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، این آیت را دو تأویل گفتهاند: یکى آنست که در نوبت اول رفت که موسى (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّة نعمة لک على فى ان عبّدت بنى اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوى حتى نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لى من اهلى من یربینى و لم یلقونى فى الیم، فاى نعمة لک علىّ؟ باین قول وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ بر طریق استفهام است، یعنى او تلک نعمة، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ. یعنى أ فهم الخالدون. نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
از گلستان گل به بازار آمده سعدی : باب پنجم در رضا
گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن
عبادت به اخلاص نیت نکوست مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۸ - فتح ایروان
بحمدالله که از نیروی بخت و قوت طالع
شمارهٔ ١٠٠ - قصیده در طیبت و مدح نظام الدین یحیی
چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش عبدالقهّار عاصی : اشعار نو
(...)
در پردههایِ نازکِ شیدایی، اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴
هر محتشمی پایه عشق تو ندارد پروین اعتصامی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۴
روی دل سوی هوا کردم غلط شمس مغربی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
من مست و خراب و می پرست آمده ام فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴
بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی احمد شاملو : لحظهها و همیشه
من مرگ را...
اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که در من میگذرد. ملکالشعرای بهار : مثنویات
شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک
ای نوگل باغ زندگانی احمد شاملو : ترانههای کوچک غربت
بچههای اعماق
گفتار برای یک ترانه، در شهادتِ احمد زیبرم غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۱ - پیدا کردن زهد و حقیقت و فضیلت آن
بدان که هرکه یخ دارد وقت گرما بر آن حریص بود تا چون تشنه شود آب بدان سرد کند. به کسی بیاید که برابر زر بخرد آن حرص وی بشود در عشق زر و گوید یک روز آب گرم خورم و صبر کنم و این زر که همه عمر با من بماند بستانم اولی تر از آن که این یخ نگاه دارم که خود نماند و شبانگاه بگداخته بود. این ناخواستن یخ را در مقابله چیزی که بهتر از آن است آن را زهد گویند در یخ. حال عارف اندر دنیا هم چنین باشد که بیند که دنیا در گذر است که بر دوام همی گذرد و همی گدازد و در وقت مرگ تمام برسد. چون آخرت بیند باقی و صافی که هرگز نبرسد و بنمی فروشند الا به ترک دنیا، دنیا اندر چشم وی حقیر شود و دست از آن بدارد در عوض آخرت که بهتر است از آن. این حالت را زهد گویند به شرط آن که این زهد در مباحات دنیا باشد و اما از محظورات خود فریضه بود. اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۵
زدی به دست ارادت چو حلقه بر در دل ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۴ - گواه سخنوری
آمد، چو دو نیمه برفت از شب خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴
تو کهیی درین ضمیرم، که فزونتر از جهانی؟ رشیدالدین میبدی : ۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، این آیت را دو تأویل گفتهاند: یکى آنست که در نوبت اول رفت که موسى (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّة نعمة لک على فى ان عبّدت بنى اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوى حتى نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لى من اهلى من یربینى و لم یلقونى فى الیم، فاى نعمة لک علىّ؟ باین قول وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ بر طریق استفهام است، یعنى او تلک نعمة، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ. یعنى أ فهم الخالدون. نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
از گلستان گل به بازار آمده سعدی : باب پنجم در رضا
گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن
عبادت به اخلاص نیت نکوست مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۸ - فتح ایروان
بحمدالله که از نیروی بخت و قوت طالع