صغیر اصفهانی : قصاید
شمارهٔ ۴ - در مدح مظهرالعجائب حضرت مولی‌الموالی علی علیه السلام
کند ثابت حدیث قدسی این فرخنده معنا را
عطار نیشابوری : بخش بیستم
جواب پدر
پدر گفتش که چون زر سایه افکند
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله ایضاً فی مدحه
بدا به حالت آن مجرمی‌که روز حساب
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۶ - زرگر
دلبر زرگر شبی بگذاشت پا در مسکنم
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۶
هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ - د‌ر ستایش مهد کبری و ستر عظمی کافلهٔ‌الملک عاقلهٔ‌الدوله مام پادشاه
دلکا هیچ خبر داری‌ کان ترک پسر
فروغ فرخزاد : اسیر
یادی از گذشته
شهریست در کنار آن شط پر خروش
فخرالدین عراقی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۸
خانه ام از روی او امشب چمن خواهد شدن
مهدی اخوان ثالث : دوزخ اما سرد
روز و شب
روز آفاق ِ عاج خواند سرودی
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵
برخاست چون شباب و، بجایش نشست شیب
سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۳۳
حدیث پادشاهان عجم را
عطار نیشابوری : بخش سیزدهم
(۲) حکایت
یکی گفتست از اهل سلامت
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۷
رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد
ایرج میرزا : قطعه ها
حیله
دیشب دو نفر از رفقا آمده بودند
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۴۹ - توکل
هر که را باشد توکل بر خدا
فردوسی : پادشاهی گرشاسپ
بخش ۲
چنان شد ز گفتار او پهلوان
رشیدالدین میبدی : ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة
۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ» ابن کثیر و قرّاء بصره یدفع خوانند بى‏الف، و باقى یدافع بالف، و معنى هر دو یکسانست یعنى یدفع عن المؤمنین کید عدوّهم و و شرّهم. این آیت بساط آیت ثانى است از بهر آن که اوّل آیت که بقتال فرو آمد این آیت بود که: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ»، رسول را و یاران را فرمودند تا با اهل زمین جنگ کنند قیاصره و اکاسره و اقیال و غیر ایشان، و در آن عصر اهل زمین همه کفّار بودند و مؤمنان در جنب ایشان اندک، ربّ العزّه ایشان را وعده نصرت داد و دفاع، و ایشان را درین آیت بر قتال داشت و دلیر گردانید گفت اللَّه شر ایشان و کید ایشان گر چه بسیارند باز دارد از مؤمنان اگر چه اندکند، و گفته‏اند معنى آیت بر عموم است، اى یدفع عن المؤمنین بنور السنّة ظلمة البدعة، و بنور الایمان ظلمة الکفر.
سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۴۴
هر که را دشمن پیشست اگر نکشد دشمن خویشست
اسدی توسی : گرشاسپ‌نامه
شگفتی جزیره ای که مردم سربینی بریده داشت
چو ده روز رفتند ره کمّ و بیش