شیخ بهایی : مقطعات
شمارهٔ ۲
مبارک باد عید، آن دردمند بی‌کسی را
سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳
فرزانه رضای نفس رعنا نکند
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۲ - د‌ر مدحت عمدهٔ الخوانین العظام شمس الدین خان افغان می‌فرماید
آفتاب زمانه شمس‌الدین
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶۶
از خدنگ غمزه دلدوز خویش
مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۸
هرگز ز توام غیر دل‌آزاری نه
اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۰
گر سر و کار کسی با دل نبود
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸
خواهم که درهم بشکنم این طاق مینا فام را
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۵ - کاردگر
کاردگر امرد که چون او نیست در شهر اوستاد
سلطان باهو : غزلیات
غزل ۳۴
دل را ز درد دوری صد وجه بیقراری
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰۵
بربود از من دل دل ربائی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲
ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۴
چشمت که ز خون ما شرابی است
سعدی : مفردات
بیت ۵
دولت جاوید به طاعت درست
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۵۲
شب ز مستی شور در بزم شراب انداختیم
عبدالقهّار عاصی : اشعار نو
کسی نمی‌خوانَد
کسی نمانده که لبخند را ترانه کند
رشیدالدین میبدی : ۱۴- سورة ابراهیم- مکیة
۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» هذه حکایة حال المؤمنین بعد قضاء الامر، آیت پیش وصف الحال کافران و بیگانگانست و مآل و مستقرّ ایشان و این آیت حکایت حال مؤمنانست و سرانجام کار ایشان مى‏گوید پس از آنک کار شمار برگزاردند و مرگ را گشتند هر کس را سزاى خویش دهند و بمستقرّ خود فرود آرند، دشمنان را بدوزخ و دوستان را ببهشت، آن گه بهشت را صفت کرد گفت: «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ».
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲
وصف تو چه میکنم نگارا
سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - این شعر را حکیم سنایی در پاسخ یکی از شعرا گفته
چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۰
آن به که ز عقل خود جنون یابی باز
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۱۹
پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم