عطار نیشابوری : سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ
...
پادشاهی بود عالم زان او
ملک‌الشعرای بهار : کارنامهٔ زندان
گفتار نهم در تغییر اوضاع
کار کشور گرفت لون دگر
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۶۹۱
آه ما کی در شب هجرت فلک پیما نشد
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
مهری به دلم چو نور در باصره ای
عطار نیشابوری : باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق
شمارهٔ ۲۱
گر دل گویم به پای غم پست افتاد
مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۱ - باقی قصهٔ اهل سبا
آن سبا زاهل صبا بودند و خام
عطار نیشابوری : باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن
شمارهٔ ۷
این کار که صد عالم پنهان ارزد
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۷۷
یک ذره هدایتِ تو می‌باید و بس
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۶۶
آنکه حق را به خویشتن بیند
نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند
دهقان فصیح پارسی زاد
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۱
ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو
حافظ : قطعات
قطعه شمارهٔ ۴
بهاء الحق و الدین طاب مثواه
مولوی : دفتر سوم
بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
چون که موسیٰ بازگشت و او بماند
رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۶ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ» اى اذکر اذ قال فان فى ذلک عبرة لمن اعتبر، «قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ» یعنى لغلامه و غلام الرّجل تابعه الذى یتخرّج به و هو التّلمیذ و هو یوشع بن نون بن افرائیم بن میشا و میشا هو موسى بن یوسف بن یعقوب و کان یوشع نبىّ بنى اسرائیل من بعد موسى و هو الذى وقفت علیه الشّمس حتى صلّى العصر فى مغزاة کان غزاها حتّى ادرک الصّلاة. و قال بعضهم فتاه کان مملوکا و هذا قول غریب.
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۸۸
در عشق نماند عقل و تمییز که بود
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
سختی و سختیها
نهفتن بعمری غم آشکاری
مولوی : دفتر اول
بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بی‌نوایی خویشتن
گفت ای زن تو زنی یا بوالحزن؟
سعدی : غزلیات
غزل ۱۳
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
نهج البلاغه : حکمت ها
فراهم بودن زمینه بصیرت
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> قَدْ أَضَاءَ اَلصُّبْحُ لِذِي عَيْنَيْنِ
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۹
ای که می‌پرسی ز من کیفیت چشم غزالم